🔹خاطرات رمضانیه 6⃣
🔸درسهایی از نیکو مردمان دیار تدین و تمدن
[برگی از خاطرات شهید روحانی حاج سیدحسن شاهچراغی-نماینده مردم دامغان در مجلس شورای اسلامی-]
💠افطاری ساده
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ارتباط برادرانه و نزدیکی با شهید آقا سیدحسن شاهچراغی داشتم، برای همین، با فرارسیدن ماه مبارک رمضان، روزی ایشان رو به دوستان کرد و با خنده گفت: یک شب هم افطاری باید برویم خانه آقای کثیریان. من هم با شنیدن این پیشنهاد، با خوشحالی به ایشان گفتم: قدم شما و دوستان انقلابی روی چشم من، حتما برای افطاری در خدمت شما هستیم.
شب موعود فرا رسید و همسرم مثل دیگر زنان کدبانوی دامغانی که برای سفره افطاری تدارک زیادی میبینند، برای آن شب، سفره رنگارنگی را پهن کرد، چون میهمان حبیب خداست، آن هم میهمان عزیزی مثل آقا سیدحسن.
شهید شاهچراغی همینکه وارد خانه شد، گفت: چه خوب است اول نماز جماعت بخوانیم و بعد افطار کنیم. پس به اتفاق دیگر دوستان، نماز را به امامت ایشان اقامه کردیم.
نماز که تمام شد، وقتی آقا سیدحسن چشمش به سفره افطاری افتاد، با تعجب به من نگاهی کرد و گفت: آقای کثیریان! برو دو، سه تا سینی بیاور، من هم چنین کردم و با شگفتی منتظر عکس العمل ایشان بودم.
یک وقت دیدم ایشان بیشتر چیزهایی که در سفره افطاری بود را در سینیها گذاشت و گفت: اینها را بردار و بین همسایهها تقسیم کن.
من که دیدم چیز زیادی در سفره باقی نمانده، به او گفتم: حداقل از این فرنیها بگذار بماند، و به شوخی ادامه دادم: اگر شما میل نمیکنید، اجازه بده خودِ ما چیزی بخوریم!
آن انسان فکور و خوشنظر که همیشه با رفتارش درس دین و زندگی به ما میآموخت، از من پرسید:
مگر ما چند نفریم؟!
گفتم: هشت نفر
دوباره پرسید: مگر هشت نفر روزه دار چقدر افطاری میخواهند؟ فرضا ده بشقاب فرنی، چند عدد نان، مقداری خرما و چند استکان چای، قرار نبود بیش از این تدارک ببینید، بلکه ما هم در کنار خانواده در خدمت شما باشیم!
آن شب برای من و خانوادهام شب خاطرهانگیزی بود و آقا سیدحسن، آن روحانی پارسا و پرتلاش، سادهزیستی را بار دیگر در عمل به ما نشان داد.
راوی: همشهری گرامی، آقای قربانعلی کثیریان
🔰کاری از: پایگاه فرهنگی دیار تدین و تمدن
#خاطرات_آموزنده
#فرهیختگان_دامغانی
#ماه_رمضان
@damghan220