۹۳۰ سیسمونی هم براش خیلی کم خریدم، الان پسرم کلی بازیهای خلاقانه انجام میده و دست ورزیش بسیار بسیار عالیه. تمام مهارتهای تربیتی که کسب کرده بودم بشدت مورد نیازم بود و جعبه ابزار تربیتمو تکمیل میکردم. در این بین کتابای من دیگر ما و سخنرانی های استاد تراشیون و استاد حورایی خیلی کمک کننده بود ولی نقطه ی عطف ماجرا آشناییم با مجموعه آسمان مفرح امید بود که خدارو از این بابت شاکرم. تو دوسالگی پسرم دوباره نصیبم شد برم پابوس اقا امام حسین جان❤️ از برکات معنوی فرزندم این بود که تونستم تو موسسه ی تخصصی امامت ثبت‌نام کنم و بصورت تخصصی امامت بخونم و مربی بشم برای رده سنی۱۴ تا ۲۰ سال که فهمیدم جای کار زیاد داره. الانم همچنان در اون موسسه مشغولم و بنظرم در بهترین مسیر قرار گرفتم. پسرم حدودا یک ساله که بود بطور مرتب اسهال و استفراغ میشد. به این صورت که حدود ۲ماه اشتهای خیلی خوبی داشت و خوب غذا می‌خورد. بعد دوسه روز کم اشتها میشد و بعدش تب بالا و اسهال و استفراغ خیلی شدید که حدود ۱۰ روز طول می‌کشید. دوباره خوب میشد تا حدود دو ماه یا ۴۰ روز بعد به همین نحو مریض میشد. هرچقدر آزمایش روده و مدفوع ازش میگرفتن و دکتر بردمش نتونستن دلیل این اسهال استفراغای مکررو بفهمن و فقط میگفتن ویروسه. این مریضی های مکرر و تب های شدیدش خیلی خستم کرده بود و رشد خودشم کم شده بود. این روند تا ۳ سالگیش ادامه داشت تا یک حاج خانومی بهم گفت پسرت "سردل" داره و تنها درمانش خاکشیره. باورتون نمیشه منی که همه ی نسخه ها رو عمل کرده بودم حتی طب سنتی، اما این خاکشیر چقدر شفابخش بود. هردوماه تا میدیدم اشتهاش کم شده میفهمیدم سر دل داره و الانه که تب کنه. سریعا بهش خاکشیر میدادم دیگه شکمش کار میکرد و از مریضی خبری نبود😃 اونجا بود که فهمیدم آدم هرچقدر معلومات داشته باشه بازم محتاج تجارب بزرگترها ست. همین مسئله ی مریضیشم باعث شد روند از پوشک گرفتنش طولانی و سخت بشه در حدی که هرچقدر همسرم میگفتن بیا دوباره اقدام کنیم برای بچه دار شدن، من مخالفت میکردم. بعدش که یکم نفس تازه کردم، افتادم پیگیر درمان کمرم شدم که ببینم آیا میتونم دوباره باردار بشم؟ دکترای زیادی رفتم و بهم گفتن میتونی باردار بشی منو همسرمم توکل به خدا اقدام کردیم و آذر سال ۱۴۰۱ بود که متوجه شدم گل دخترمو باردارم. وای که چقدر خوشحال بودم. از خیلی قبل‌تر اطلاعات کسب کرده بودم برای زایمان ویبک مخصوصا تو همین کانال در موردش تحقیق کردم و تصمیم گرفتم تحت نظر دکتر آیتی باشم. با وجود اینکه بیمه نداشتم و هزینش برامون زیاد بود اما از همسرم ممنونم که لطف کردن و امکانو برام فراهم کردن. تو این بارداری ویارم تقریبا بهتر بود نسبت به بارداری قبلی و زمانی بود که همه جا بخاطر سرمای شدید هوا و کمبود گاز تعطیل بود و همسرم پیشم بودن و برام غذا درست میکردن. و خداروشکر خیلی روبراه شدم. تو این بارداری هم غربالگری نرفتم اما هفته ۲۵ انقباضات شدید زایمان داشتم. چندتا دکتر رفتم همه شون دستور بستری دادن و براشون جالب بود با این انقباضات شدید نه دهانه رحم باز شده و نه طول سرویکس کمه. خانواده هامون از ته دل دعا میکردن مخصوصا مادر شوهرم که دختر ندارن و ۴تا پسر دارن. خودمم دلم خیلی شکسته بود و توسل کردم به حضرت زهرا و گفتم شما رو به حق محسن تون بچه مو نگه دارین. میخواستم برم بیمارستان که یهو دیدم انقباضات کمتر شد. حدود یک هفته استراحت کردم و انقباضات بکلی از بین رفت. در این بارداری درد شدید لگنی داشتم که امانمو بریده بود. از اول تا اخر بارداری هرکار میکردم این لگن درد خوب نمیشد و علت این درد لگن هم بخاطر دیسکم بود. تاریخ زایمانمو زده بودن ۳۰ شهریور امسال، مامانم خیلی دوست داشتن که اربعین برن کربلا اما میخواستن بخاطر زایمان من منصرف بشن. من قسمشون دادم که حتما برن. چون چندسال بود که میخواستن راهی بشن اما نمیشد. مامانم با کلی نگرانی رفتن. مادر شوهر و برادر شوهرمم همینطور. تا اینکه من ۲۰ شهریور بصورت طبیعی دختر گلم رو بدنیا آوردم. الحمدلله با دعاهای زایمان آسان و تدابیر سنتی و کمک ماما همراه و دکتر آیتی عزیز و انجام ورزش، زایمانم خیلی آسون بود. وقتی تموم شد اصلا باورم نمیشد اینقدر راحت و سریع بدنیا بیاد اصلا بی طاقت نشدم جوری که اگر دردم شدیدتر بود بازم میتونستم تحمل کنم. تکنیک های تنفسی خیلی بکارم اومد. ادامه 👇 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075