#خاطره_تجربه۱۱
#فرزنداوری
#تربیت_فرزند
#توسل
قسمت هشتم
چن وقتیم هس که اگه چیزی بخواد میاد با عشوه میگه مامااان😍
مامانم میگه جان؟
میگه شُ...
شُ یعنی چی؟
شُکلات😂😂
مامااان سی...
سی چیه؟🤔
سیب😳😹
و امثالهم🤣
.
امسالم میره کلاس اول، فداش بشم،از بس ریزهمیزهس انقد نازو گوگولی میشه با فرم مدرسه😘😍
یه لباس پفی قشنگ واسه عروسی من خریده،حدودا دوهفته پیش بود ، اومد پوشید، بعد میگف به آقامون(معلمشونو میگف😂🙈) گفتم لباس خریدم😂
یکی نیس بگه آخه بچه، چرااا؟؟😂😂
اینا هیچی، یه روز منو مامانم خونه بودیم، اومد بهم گف آبجیییی تو اگه عروسی نکنی بچهدار نمیشی😳😳😲
یعنی دهنم سرویس شد با این حرف، مامانم گف باشه😠 برو حرف نزن😂😂
بنظرتون از کجاش درمیاره این حرفارو؟ یعنی از اون قضایا خبر داره آیا؟🙊🙉
من تو باغچه گل سرخ کاشتم، امسال که گل داده بود، رفتم بچینم
یکم بعدش اومد وقتی دید گلا نیستن گف، واااا چرا کندین گلارو؟؟
واسه عروسی من نمیمونه 😳🤯
عروسی خودشو میگف 😶😂
والا من اندازه ی این بودم فک میکردم عروسی واسه
دختراس، پسرام واسه خودشون مراسم دامادی دارن🥲🥲
┄┅┅❅🤰🤱👶👩🦰🤰🤱❅┅┅┄
@farzandbano