فرقه های عجیب و جهان ماوراء
سخنان ضد و نقیض بزرگان آئین « ذِن بودیسم » 🕉🔻 قسمت (اول) 1️⃣ ♦️ آئین ذِن با اینکه پیروان خود را ت
سخنان ضد و نقیض بزرگان آئین « ذِن بودیسم » 🕉🔻 قسمت (پایانی) 2️⃣ ♦️ در آیین ذِن، بودا از یک‌سو انانیت ("خود" افراد) را نفی می‌کند، از سوی دیگر مدافع تناسخ است. 🔷 درحالی‌که لازمه پذیرش تناسخ، اعتقاد به وجود "خود" و انانیت است؛ زیرا اگر روح از کالبدی جدا شود و به کالبدی دیگر انتقال یابد و این امر دائماً در جریان باشد، مستلزم آن است که خودیت انسان باقی باشد، درحالی‌که اوج اندیشه‌های بودا نفی "خود" و وصول به حالت نیروانه است. 🔻 اویگن هریگل می‌گوید: «مرکز هستی ورای تمام اضداد است، درست به‌ این‌ علت که در میان آنها جای دارد و در میان تمام اضداد است درست به‌این‌علت که ورای آنها است. او را تناقضی نیست و با این‌همه پر از تناقضات است. 🔷 یا به‌عبارت‌دیگر، یک و بسیار، نامتعین و متعین، ناضد و ضد از مرکز هستی به‌ تساوی نزدیک و به‌ تساوی دورند، آن‌ها خود مرکز هستی‌اند و در همان حال هم نیستند». 🔶 اساتید ذِن از یک‌ طرف تغییر و تحول را برای انسان ضروری می‌دانند و می‌گویند: «سلوک اخلاقی و علاقه به دیگران فقط موقعی امکان‌پذیر است که ما بتوانیم خودمان را دانسته عوض کنیم». 🔻 اما از طرفی همان استاد ذِن تغییر و تحول در انسان را امری نامطلوب و ناپسند معرفی می‌کند و می‌گوید: 🔷 «موقعی که تمرین ذِن می‌کنیم نه به این قصد می‌نشینیم که از بی‌قراری یا اضطرابمان خلاص شویم و نه سعی می‌کنیم که با شبیه شدن به مدلی که والدین، همسران، دوستان یا حتی آموزگارانمان برای ما ساخته اند، خود را اصلاح کنیم. 🔶 در واقع آموزگاری که سعی می‌کند ما را به تغییر برانگیزد، حتی اگر برای خیر و صلاح خود ما باشد، آموزگار حقیقی ذِن نیست». 🔷 بعد از این تناقضات دوباره در همین کتاب «دعوت به تمرین ذِن» می‌بینیم که دوباره همین استاد ذن اظهار می‌‎دارد که تلاش در تغییر دادن خودمان اتلاف سعی است. 🔶همین‌طور در کتاب روش ذِن از همه عجیب‌تر اینکه گاهی مدعی می‌شوند که حقیقت هیچ‌کدام از اینها هم نیست. سرّ حقیقی نه‌ فقط ورای هر کثرتی، ضدیتی و تعینی است بلکه برای جفت‌های اضداد «وحدت: کثرت»، «همانی: اختلاف»، «ناضدیت: ضدیت» است. 🔷 در واقع یک استاد ذِن بر این باور است که انسان پس‌ از آنکه ذِن را تجربه کرد، ذِن را درون خود می‌یابد، حقیقت را در اینجا، این جهان و همه‌چیز می‌بیند. حقیقت هستی و نیستی است. حقیقت، این جهان است. 🔶 یعنی این چیز آنجا و آن چیز آنجا است و با این‌ همه نیست. یا این چیز اینجا، حقیقت است و حقیقت نیست. چیزی است و با این همه هستی نیست، نه چیز است و با این‌ همه نیستی نیست. هستی و نیستی است، نیستی و هستی است: هر یک اینها هم درست است هم غلط است، و این هنگامی است که به آن اندیشه شود و به زبان آورده شود. 🔷 به‌طور کلی می‌توان گفت اگر در آثار و نوشته‌های بزرگان ذِن دقیق بنگریم، از این قبیل تناقض‌ها و پارادوکس‌ها را بسیار می‌توان یافت. ♦️ این پرسش به ذهن می‌آید که چرا❓ 🔷 پاسخ می‌تواند به گونه‌های مختلف مطرح شود، اما پاسخ مهمی که می‌توان مطرح کرد اینکه یافته‌های ذِن اصولاً حاصل تجربه‌های درونی اساتید ذِن است. 🔶 این تجارب در تجربه‌گرایان مختلف و هم در تجارب مختلف یک تجربه‌گر بسیار متفاوت و متحول است. لذا طبیعی است که اظهارات و بیان‌های اهل ذِن یکسان و ثابت نباشد. 🔷 اگر مکتبی به مبدأی ثابت نظیر وحی الهی پایبند نباشد، ظهور تناقض‌ها و پارادوکس‌ها در آن کاملاً طبیعی می‌نماید. ♦️ ازاین‌روست که یکی از ویژگی‌های قرآن این است که در آن هیچ‌گونه اختلاف و تناقضی یافت نمی‌شود و نیز میان گفته‌های پیامبران (علیهم السلام) هیچ‌گونه تفاوتی نمی‌توان یافت. 🔻 پی‌نوشت: ♦️ این متن برگرفته از کتاب نگرشی بر آراء و اندیشه های ذن بودیسم- محمدتقی فعالی،انتشارات عابد، 1388، می باشد. به کانال فرقه های عجیب و جهان ماوراء بپیوندید 🔻🔻 http://eitaa.com/joinchat/3478585344Cfddd4eceb2