موسم دیدار شد
غصهام انکار شد
بخت من از خواب مرگ
پرید بیدار شد
مستیام از سر پرید
عاشقِ هشیار شد
بهار اردیبهشت
باز پدیدار شد
عاشق اردیبهشت
نرگس بیمار شد
نسیم اردیبهشت
از تو خبردار شد
مست شد از بوی تو
مستی خمّار شد
از نفحات تو گفت
سعدیِ گفتار شد!
در تب اردیبهشت
دل همه گلزار شد
غنچه که شد برگبرگ
دفتر اسرار شد
هرکسی از گل برید
خوارتر از خار شد
آینه بی جلوهات
خانه زنگار شد
آینه در آینه
حسن تو تکرار شد
آینه روی تو دید
حیرت بسیار شد
آینه روی تو دید
«آینهخسار» شد
دید تو را آینه
مستی سرشار شد
دید تو را چشم من
دیدهی بیدار شد
دید تو را چشم من
جلوهی دلدار شد
دید تو را چشم دل
آینهرفتار شد
با غم دل خرم است
هرکه گرفتار شد
بیخبر از عالم و
وقف غم یار شد
چشم من ای باغ حسن
پای تو جوبار شد
شادم از اینکه غمت
بر دل من بار شد
گرچه دلم از همه
غیر تو بیزار شد
مثل همیشه به عشق
باز بدهکار شد...
١۴٠٢/٢/٢
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی