#تلنگر
او؛ شاعر زمانهها....
دو.
قیصر در شعر خود به نقد روزگار ما و بویژه فرهنگمداران، فرهنگسازان و مدعیان میپردازد...
در نگاهی تأویلی، به نظر میرسد، حال و روز کسانی را که ادای شاعران را در میآورند، اینگونه به تصویر میکشد و نجیبانه به آنان حق میدهد که با شاعران بچرخند:
در حسرت پرواز با مرغابیانم
چون سنگپشتی پیر، در لاکم صبورم (دیوان، ص ۶۲)
همچنین تصویری از شاعران واقعی را ارائه میکند:
خدا روستا را/ بشر شهر را/ ولی شاعران آرمانشهر را آفریدند/ که در خواب هم خواب آن را ندیدند (همان، ص ۱۵۴)
از روزگار غوغای آهن و برج و تهاجم به آسمانها دردمندانه میگوید:
دور کرد و کور کرد عشق را
دورباشها و کورباشها
زخم میزند به چشم آفتاب
تیغ برج آسمان خراشها (همان، صفحه ۵۸)
و به یادمان میآورد:
به جستجوی یادداشتهای دردهای جاودانگی خود باشیم(همان، ص ۱۴۴)
و به تعریض اعتراف میکند که:
هرچه گفتم هیچکس نشنید یا باور نکرد
من دهانی نیستم از زمره این گوشها (همان، ص 57)
ای کاش ذهن و زبان و بیانمان قیصر امین پورِ دیگری شود و شعر زمانه را به چالش بکشیم و اعتراض کنیم:
چرا همیشه همین است آسمان و زمین؟ (همان، ص ۵۲)
و فطرت شاعرانه خود را بجوییم.
قیصر نصیحتمان کرد، اما گوش ما خریدار نصیحت او نبود...
او انگار پلیدی پدیدۀ «تجاری» شدن هنر و فرهنگ در زمانه ما را از همان روزها حدس میزد و پیشبینی میکرد که سرود:
این حنجره، این باغ صدا را نفروشید
این پنجره، این خاطرهها را نفروشید
و:
یک عمر دویدیم و لب چشمه رسیدیم
این هروله سعی و صفا را نفروشید! (همان، ص۶۷)
ادامه دارد...
#سیدمهدیحسینیرکنآبادی
#قیصر_امینپور
#شعر_مردمی
@smahdihoseinir