-آذرگشسپ: آتشکده‌ای در کنار دریاچه‌ی چیچست (ارومیه) که پشتیبان سواران بوده و به‌همین‌خاطر نماد تندی و شتاب، دلیری و نیز درخشش است. -دم زدن: ایستادن و نفس تازه کردن -پلنگ: استعاره‌ی اسب در سرعت و قدرت -چرمه: اسب -فرستاده از پیش او باد گشت / به زیراندرش چرمه پولاد گشت: سوار چنان تاخت که انگار خودش باد شده و اسبش در استقامت چون فولاد. -چماننده یوز و، رمنده شکار: (سام) مشغول شکار بود و یوز می‌دواند پی شکار و شکار از او می‌رمید. -دمان: نفس‌زنان -هم‌اندرزمان: در همان‌زمان، درجا -پرسیدن: درمعنی احوال‌پرسی کردن در شاهنامه بسیار به کار می‌رود. -تیغ: قله، چکاد -دستان: نام زال است به‌معنی نیرنگ، که احتمالا به‌خاطر ارتباط او با سیمرغ و جادوهای او باشد. خود "زال" هم که همان "زر" است که تغییر کرده، به‌معنی پیر است و ترکیب مکرر "زال زر" هم در شاهنامه بسیار استفاده شده. -پسندش نیامد چنان آرزوی: خواهش زال خوشایند سام نبود. -چنین داد پاسخ که: آمد پدید / سخن هر چه از گوهر بد سزید: (سام) گفت: حرف‌های پنهانیِ بدنهاد رو شد. به‌قول امروزه: اصلشو رو کرد. -نخچیر: شکار -داوری: ستیزه، لجبازی -بخش: تقدیر -از اختر بجویید و پاسخ دهید / سر نامه بر بخش فرخ نهید: تقدیر پیوند زال و رودابه را ببینید و امیدوارم تقدیر خوبی ببینید! به‌قول امروزی‌ها خوش‌خبر باشید ها! با خبر خوب برگردید ها! 🖊@ghalatnanevisim