به کلّه پاچه پیتزا گفت با ناز:
منم نسبت به تو بسیار ممتاز
مد روزم، سفارش می دهندم
خوراک ایرلند و ایسلندم
تو امّا آب زیپویی هشلهف
ابوالچربی، مگس پهلو، مزخرف
جماعت رو به موت از هضم کندت
تو آل بویه ای از بوی تندت
طرفدار تو بی هوش و حواس است
تیلیت پرملاطت بی کلاس است
خلاصه مال عهد بوق هستی
الهی وربیفتی، خیلی پستی؛
*
به او فرمود کلّه پاچه ی داغ:
عزیزم! نیستی انگار در باغ
ابوالخوشمزّگی!، made in italy
تو از کی آمدی در این حوالی؟
تو ای حمّاله الامراض ناجور
نگیر اینقدر در انظار، فیگور
زلم زیمبو!، ژیگولو!، مجمع القاچ!
نده اینقدر به ویروسها ماچ
مسیر هضم تو صعب العبور است
تو را هرکس که خورد اهل قبور است
شمای استریل وارداتی!
نمی دانم چه هستی، قاتی پاتی!
گمان کردم مقوایی ست جنست
ولی مانند دمپایی ست جنست
تو که جر خورده ای از پشت و از رو
خودت را کرده ای در جعبه ای تو
به جای ظاهرآراییِ خود، داش!
برو قدری به فکر باطنت باش
شما وضعی بلاتکلیف داری
و بی اصل و نسب تشریف داری
ولی من ساخت این سرزمینم
اگر خوبم بدم، کلاً همینم
برو سوسول! کمتر ادّعا کن
مقادیری اصالت دست و پا کن
من و دیزی بهم سازیم فردا
که بنیانت براندازیم درجا.
#حسین_گلچین #شعر #شعر_طنز