آقاي غريب راهي صحراشد راهي شد و در دل همه غوغا شد تا دخت علي پاي به مركب بنهاد در شهر مدينه محشر كبري شد در لحظه ي آخر سر قبر مادر گريان و پريشان پسر زهراشد اينجا به كنار قبر مادر اما ديري نگذشت روز عاشورا شد... از خون دل آسمان عالم پر شد تا كرب و بلا قتلگه مولا شد اي واي از آن لحظه كه مادر آمد تا گفت بني روضه ها برپا شد واي از دل بي قرار زينب وقتي آقاي غريب، بي كس و تنها شد يك لشگر و ارباب زمين گير شده خصم آمد و بالاي سرش دعواشد اي واي ز روزگار زينب وقتي خلخال ز پاي آل طاها واشد به روزباشیدبااین کانال👇 ══✼🍃🌹🍃✼══ ⤵️⤵️ @gharibe_ashena_mobasheri313 ══✼🍃🌹🍃✼═