🥀 داستان روزانه هر روز یک قسمت🥀 * * روزی دیگر تعدادی شهید آوردند ،آنها را به غسالخانه بردیم ، در بین آنها شهیدی بود که قریب به چهل روز در منطقه مانده بود. همه ملزومات انفرادی اش را با خود داشت. گوشت بدنش به کلی ریخته و لباسهای خاکی بر استخوانهای فریادگر حدیث مظلومیتش بود خشاب قمقمه آب و سایر ملزومات را به همراه داشت .فقط تفنگش نبود . با همان ملزومات سینه به سینه خاک نهاد و در دل خاک آرمید نکته ای که در آن ایام خیلی توجه ام را به خود جلب کرد، این بود که در میان خانواده های شهدا و به طور کلی مراجعین به واحد تعاون هیچ خانواده مرفه و توانمندی را ندیدم! یک روز در لیست مفقودالاثرها با نام فردی به نام شمخال کرمی مواجه شدیم. او آشپز سپاه سپیدان بود بعد از اعزام به جبهه در آشپزخانه لشکر ۱۹ در جزیره مجنون کار میکرد. با شروع تک های شیمیایی در جزیره مجنون او را مفقودالاثر اعلام کرده بودند. چند روز بعد یکی از بستگانش به واحد تعاون مراجعه کرد و گفت شمخال را دیده است که در جزیره مجنون شیمیایی شده میگفت که وقتی او را دیده، نفسهای آخر را میکشید و اطمینان دارم صد در صد شهید شده است. بچه های تعاون اظهارات او را صورت جلسه و طبق روند جاری وضعیت شمخال را مفقودالجسد اعلام کردند. بعد از آن بنا شد برای مفقود الجسدها مقبره ساخته شود و مراسم ختم و فاتحه برگزار شود. برای شمخال کرمی قبری در روستای زادگاهش آماده شد و سنگی بر روی آن گذاشتند .بر روی سنگ نوشته شده بود که شمخال کرمی در جزیره مجنون به شهادت گذاشتند. رسیده و مفقودالجسد است. در کمال ناباوری بعدها با آزاد شدن اسراء از چنگال رژیم منفور بعث عراق شمخال کرمی جزو اولین آزادگانی بود که به کشور بازگشت. شمخال بعد از بازگشت بر سر قبر خود رفته بود وقتی به سپاه مراجعه کرد بچه ها با شوخی از قبرش سئوال کردند شمخال هم آدم شوخ طبع و خنده رویی بود و همان روحیه قبل از اسارت را داشت. ... : ﺩﺭ ایتا : https://eitaa.com/shohadaye_shiraz یادشهدازنده شـود اجرشهادت ببرید ┈┈••✾❀🍃♥️🍃❀✾••┈┈•*