حوار خياليّ في قصيدة أحمد مطر
أمس اتصلت بالأمل قلت له: هل ممكن أن يخرج العطر لنا من الفسيخ والبصل؟
قال: أجل.
قلت: وهل يمكن أن تشعل نار بالبلل؟
قال: بلىٰ.
قلت: وهل من حنظلٍ يمكن تقطير العسل؟
قال: نعم.
قلت: وهل يمكن وضع الأرض في جيب زحل؟
قال: نعم.. بلىٰ.. أجل. فكلّ شيء محتمل.
قلت: إذن، حکام العرب سيشعرون یوماً بالخجل.
قال: تعال ابصق على وجهي إذا هذا حصل!
گفتگویی خیالی در یکی از قصیدههای «احمد مطر» شاعر شهیر عرب
دیروز با امید تماس گرفتم و به او گفتم:
آیا میشود که رایحهی عطر را از فسیخ (چیز گندیده) و پیاز بشنوم؟
گفت: بله.
گفتم: آیا میتوانی با رطوبت آتش برافروزی؟
گفت: چرا که نه.
گفتم: آیا میتوان از هندوانهی ابوجهل عسل ساخت؟
گفت: آری.
گفتم: آیا میتوان کرهی زمین را در جیب زحل قرار داد؟
گفت: بله... چرا که نه... آری. هر چیزی ممکن است.
گفتم: پس حاکمان عرب هم روزی احساس خجالت میکنند!
گفت: اگر اینطور شد بیا و بر من تف کن!!
ترجمه از سیدمحمدحسن صدری
#عربي
#ادبی
#ترجمه
☁️🌦
@HASANAAT🌦☁️