گاهی عالم بی عمل می شویم. خلاف چیزهایی که یاد گرفته ایم،خلاف مسیری که می دانیم صراط مستقیم است،خلاف آنچه انسانیت دستورش را می دهد... خلاف همه ی این ها ،دل می شکنیم،غیبت می کنیم،تهمت می زنیم و به فردایمان فکر نمی کنیم... اشتباه کرده ام. باید جبران کنم. به تاوان قلبی که شکسته ام... نگاهم را از مسیر رفتن مسیح می گیرم و کیفم را برمی دارم. مامان و زن عمو را به نوبت بغل می گیرم و می بوسم. با عجله می گویم:عیدتون مبارک پیشاپیش...حیف شد سال تحویل رو پیش هم نیستیم.. ما بریم دیگه.. مامان می گوید:نیکی نهار فردا یادت نره،عموینا هم خونه ی مان حتما بیاین.. کورسوی امید درون قلبم ، پرنور می شود. این یعنی چیزی تا آشتی بابا و عمو نمانده. "چشم" می گویم و قبل از شلیک آتش بار سوالات مامان و زن عمو سریع از میز فاصله می گیرم. تند،با حالت دو،عرض سالن را طی می کنم. آن قدر سریع که نزدیک است به چند میز برخورد کنم. صدای قدم هایی تند پشت سرم می آید و بعد، مانی صدایم می زند:نیکی.... نیکی صبر کن... بدون اینکه بایستم،می گویم:عجله دارم آقامانی..مسیح رفت.. مانی خودش را به من می رساند و هم شانه ام می آید:مسیح که بدون تو نمی ره.. سر تکان می دهم:این بار ممکنه بره... حرکات سریعم،ریه هایم را به تکاپو انداخته. نفس نفس می زنم. مانی با نگرانی می پرسد:چی شده نیکی؟؟ سریع از خدمتکار می خواهم چادرم را بیاورد و به طرف مانی برمی گردم:هیچی... یعنی هیچی که نه... وای اصلا خودم نمی دونم چی شد.. کلافه سر تکان می دهم و نفسم را با ناراحتی بیرون می دهم. رادان و شهره آرام به سمت ما می آیند. با احترام می گویم:ما دیگه رفع زحمت می کنیم،ممنون از دعوتتون.. امیدوارم سال خوبی داشته باشین. شهره دستم را می گیرد و رادان می گوید:ببخشید که خوش نگذشت.. اگه دانیال هم چیزی گفت یا کاری کرد... سریع می گویم:نه نه.. اصلا مهم نیست...با اجازتون. چادرم را از خدمتکار می گیرم و دوباره می گویم: عیدتون مبارک و از ساختمان یرون می آیم. مانی می دود و خودش را کنارم می رساند:نیکی چقدر تند می ری..چی شده؟ با عجله،از بین ماشین های رنگارنگ و بلند و کوتاه به طرف ماشین خودمان می روم:چیزی نپرسید آقامانی... چون خودم نمی دونم چی شد... روی پاشنه ی پاهایم بلند می شوم و اطراف را نگاه می کنم. کلافگی باعث شده جای پارک ماشین را گم کنم. مانی که قدش از من بلندتر است می گوید:اوناها ماشینتون اونجاست..من دیگه برمی گردم تو ساختمون.. مسیح منو نبینه بهتره.🌷🌷🌷🌷🌷 🌸به نیت فرج امام زمانمون اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌸 ☘ 💖☘ 💖💖☘ 💖💖💖☘ 💖💖💖💖☘ ↷↷↷             @hedye110 🔸🔶🔹🏴🖤🏴🔹🔶🔸