#فرزندان_حضرت_زینب_س_شهادت
با کلافی به شوقِ بیش از پیش
آمدم خیمهی یوسف دل ریش
وسعِ کم داشتم، ببینش بیش
برگ سبزیست تحفهی درویش
عذرخواهم اگر کم است حسین
دلم از غربتت شکست حسین
رخصتی، ذوالفقار در دستم
چادر عزم بر کمر بستم
این همه داغ بود و... نشکستم
دختر مرتضی علی هستم
کوه صبرم، خودت که میدانی
بپذیر از من این دو قربانی
کم ما را ببین به چشم کرم
نکِشد کاش کارمان به قسم
میپسندی به روی چشم ترم
دستِ شِکوه به معجرم ببرم !؟
امرکن! جان فدای فرمانت
همهی هستیام به قربانت
هر چه غم داشتی خریدارم
چه کنم؟ عاشقم گرفتارم
به خدا من به تو بدهکارم
قسمت میدهم که ناچارم
جانِ زهرا جوابشان نکنی!
از خجالت گلابشان نکنی
به تنِ پاکشان کفن رفته
زره جنگِ تن به تن رفته
عطر گلهام تا خُتَن رفته
جگر شیرشان به من رفته
بین سردارها سری دارند
جَنَم جنگ حیدری دارند
تو فقط آمدی پسر بدهی !؟
دستِ تاراجگر گهر بدهی!؟
ته گودال، تشنه سر بدهی!؟
سر به خورجین خوش خبر بدهی!؟
استخوان لایِ زخم من نگذار
به دلم داغِ پیرهن نگذار
این دو را باز تا حرم ببرم!؟
بعد، کوفه به قدِ خم ببرم!؟
با چه رویی به شام غم ببرم!؟
سرِ بازار با خودم ببرم!؟
شمرها روزِ من سیاه کنند
پسرانم فقط نگاه کنند!
✍
#وحید_قاسمی
📝
#اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e