🌹🌹🌹 ❇️ چرا اسلام براى «بردگان»، دارا شدن مال را تشريع نكرده و چرا بردگى را موقّت و محدود به اسلام ننموده است؟ 💠 در اينجا سؤالى باقى مى ماند و آن اين است كه چرا ، تملّك مال (=صاحب اموال شدن) را براى بردگان تشريع نكرد تا آنان نيز مانند آزادگان با دستمزد خود حوائج ضرورى خود را برطرف ساخته و سربار مولایشان نباشند؟ و چرا بَردگى بردگان را موقّت و محدود به اسلام نكرد تا در نتيجه : هر برده اى كه مسلمان شود آزاد گردد و اين لكّه ننگ يعنى بردگى و محروميّت تا قيام قيامت در دامن او و اعقابش باقى نماند؟ 💠 جواب اين سؤال اين است كه اگر اسلام بردگى بردگان را محدود به اسلام نكرده و بعد از اسلام آوردنِ بردگان باز هم حكم به بقاى بردگى ايشان نموده، و همچنين اگر عبد را مالك چيزى ندانسته، و نيز فطرت بشرى هم که سلب آزادى از دشمنان محارب را تجويز نموده، همه براى اين است كه در داخل مملكت نتواند نقشه هاى درونى خود را عملى سازد و قوّه و قدرتى بر مقاومت و پايدارى در مبارزه و به هم زدن نظم اجتماعِ صالح و دينى نداشته باشد،چون منشأ همه قدرتها «مال» و «آزادى در عمل» است. پس وقتى دشمن نه مالك عمل خود بود و نه مالك مزد عمل، قهراً هوس دشمنى و ستيزه با دشمن خود را هم نمى كند. ، اسلام تا اندازه اى اجازه تملّك را به بردگان داده، و البته اين تملّك تنها در جايى تجويز شده كه تمليك از ناحيه مالك باشد و در حقيقت، مالكيّت عبد يكى از شؤون مالكيّت مالك و در طول آن است و چنان نيست كه در عَرض مالك، مستقل در تصرّف باشد. 💠 و امّا اينكه چرا بردگى بردگان را محدود به اسلام آوردن آنان نكرد، جوابش اين است كه اين تحديد (=محدود کردن) با منافات داشت، چون اسلام براى حفظ اساس دين و اداره جامعه دينى و بسط دادن تربيت دينى (حتى به همين كفّار محاربى كه منكوب عِدّه و عُدّه اش شده اند) سياستهايى دارد كه اگر به صِرف اسلام آوردنِ بردگان حكم به آزادى آنان ميكرد، آن سياستها باطل ميشد. زيرا بردگان كه همان دشمنان راه يافته به داخل كشور اسلامی هستند، مى توانستند به ظاهر اسلام آورده و به اين وسيله در داخل مملكت آزادانه عليه حكومت نموده و به طور خطرناكترى حمله كرده، افراد و توانايى از دست رفته خود را به دست آورند. و اين تنها اسلام نيست كه براى حفظ اساس چنين سياستى را اتّخاذ نموده، بلكه... ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa 👈