eitaa logo
من شیعه هستم
530 دنبال‌کننده
312 عکس
393 ویدیو
20 فایل
✅ شناخت دین اسلام : بدون تعصّب، بدون خرافه، با محوریّت تفسیر المیزان علامه طباطبایی (ره) و سخن بزرگان اهل معرفت ✅ معرفت، اعتقاد، اخلاق ✅ اینجا قم مقدّس است
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹 💠 پس وقتى به حكم اين آيات، عمل هر يك از دو جنس مرد و زن -چه خوبش و چه بدش- به حساب خود او نوشته مى شود، و هيچ مزيّتى جز با براى كسى نيست، و با در نظر داشتن اينكه يكى از مراحل تقوا، اخلاق فاضله (=ايمان با درجات مختلفش، عمل نافع، عقل محكم و پخته، اخلاق خوب، صبر و حلم) است، پس يك زنى كه درجه اى از درجات بالاى ايمان را دارد، و يا سرشار از علم است، و يا عقلى پخته و وزين دارد، و يا سهم بيشترى از فضائل اخلاقى را دارا مى باشد، چنين زنى در ذاتاً گرامى تر و از حيث درجه بلندتر از مردى است كه هم طراز او نيست، حال آن مرد هر كه مى خواهد باشد، پس هيچ كرامت و مزيّتى نيست، مگر تنها به تقوا و فضيلت. و در معناى آيه قبلى بلكه روشنتر از آن، آيات زير است، كه مى فرمايد : ❣منْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً، وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما كانُوا يَعْمَلُونَ — هر آن كس كه عمل صالح بجا آورد، چه مرد باشد و چه زن، به شرطى كه عملش توأم با ايمان گردد، بر او زندگى طيّب و پاكى داده و اجرشان را بر طبق بهترين عملى كه مى كردند مى دهيم. (سوره نحل، 97) ❣و مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ، يُرْزَقُونَ فِيها بِغَيْرِ حِسابٍ — و هر كس عملى صالح كند، چه مرد باشد و چه زن، به شرط اينكه ايمان داشته باشد، چنين كسانى داخل بهشت مى شوند و بدون حساب روزى خواهند داشت. (سوره مؤمن،40) ❣و مَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ، وَ لا يُظْلَمُونَ نَقِيراً — و كسى كه عملى را از اعمال صالحه انجام دهد، چه مرد باشد و چه زن، البته به شرط آنكه داراى ايمان باشد، چنين كسانى داخل بهشت مى شوند و به اندازه خردلى ستم نمى شوند. (سوره نساء، 124) 💠 علاوه بر اين آيات كه صريحاً بين زن و مرد را اعلام مى كند، آيات ديگرى هست كه صريحاً بى اعتنايى به امر زنان را نكوهش نموده، از آن جمله مى فرمايد : ❣و إِذا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَ هُوَ كَظِيمٌ، يَتَوارى مِنَ الْقَوْمِ مِنْ سُوءِ ما بُشِّرَ بِهِ، أَ يُمْسِكُهُ عَلى هُونٍ أَمْ يَدُسُّهُ فِي التُّرابِ، أَلا ساءَ ما يَحْكُمُونَ — و هر گاه يكى از آنان اطّلاع حاصل مى كند كه خداوند دخترى به او داده، صورتش شروع به سياه شدن مى كند و اين در حالى است كه مالامال از خشم است و خود را از شرمسارى، از مردم پنهان نموده، فكر مى كند آيا پيه و روغن اين ذلّت را بر خود بمالد و دخترش را نگهدارد و يا براى رهايى از اين ننگ، او را زنده زنده در خاك كند، آگاه باشيد كه در اين طرز تفكّر سخت خطا كرده اند. (سوره نحل، 59) و اينكه مى فرمايد «خود را از شرمسارى از مردم پنهان می كند»، براى اين است كه ولادت را براى پدر ننگ مى دانستند، و منشأ عمده اين طرز تفكّر اين بود كه مردان در چنين مواقعى تصوّر مى كردند كه اين دختر به زودى بزرگ خواهد شد، و ملعبه و بازيچه جوانان قرار خواهد گرفت، و اين خود نوعى غلبه مرد بر زن است، آن هم در يك امر جنسى كه به زبان آوردن آن مستهجن و زشت است، و در نتيجه، ننگ زبان زد شدنش به ريش پدر و خاندان او مى چسبد. همين طرز تفكّر، عرب جاهليت را واداشت تا دختران بى گناه خود را زنده زنده دفن كنند. سبب ديگر قضيه را كه علّت اوّلى اين انحراف فكرى بود در گذشته خوانديد، و خداى تعالى در از اين عمل نكوهيده، تأكيد كرده و فرمود : ❣و إِذَا الْمَوْؤُدَةُ سُئِلَتْ، بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ — روزى كه از دختر زنده به گور شده مى پرسند به چه گناهى كشته شد. (سوره تكوير، 9) از بقاياى اينگونه بعد از ظهور اسلام نيز در بين مسلمانان ماند، و نسل به نسل از يكديگر ارث بردند، و تا كنون نتوانسته اند لكّه ننگ اين خرافات را از صفحه دل بشويند، به شهادت اينكه مى بينيم اگر زن و مردى با يكديگر زنا كنند، ننگ زنا در دامن زن تا ابد مى ماند، هر چند كه توبه هم كرده باشد، ولى دامن مرد ننگين نمى شود، هر چند كه توبه هم نكرده باشد؛ با اين كه اسلام اين عمل نكوهيده را هم براى زن ننگ مى داند و هم براى مرد، هم او را مستحقّ حدّ و عقوبت مى داند و هم اين را، هم به او صد تازيانه مى زند و هم به اين. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa
🌹🌹🌹 💠 و امّا بودنش در تمامى قوانين عملى، يعنى دستورات عبادى و معاملى و سياسى و اخلاقى و معارف اصولى كم و بيش براى خواننده روشن است. و در اسلام مى بينيم كه مردم را به سوى دين «فطرت» دعوت مى كند، و ادّعا مى كند كه اين دعوت حقّ، صريح و روشن است و هيچ ترديدى در آن نيست، و آيات قرآنى كه بيانگر اين معنا است آن قدر زياد است كه حاجتى به ايراد آنها نيست، و همين اوّلين قدم است به سوى ايجاد اُلفت و اُنس در بين مردم، مردمى كه درجات فهمشان مختلف است؛ چون همه آنها را به چيزى دعوت نموده كه اختلاف فهم ها و تقيّدش به قيود اخلاق و غرائز در آن اثر ندارد، بلكه همه بر درستى آن اتّفاق دارند، و آن اين است كه «حقّ بايد پيروى شود». و از سوى ديگر مى بينيم كسانى را كه هستند، يعنى حقّ برايشان روشن نشده و راه حقّ برايشان مشخص نگشته، معذور دانسته، هر چند كه حجّت به گوششان خورده باشد، و فرموده : ❣ليَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ، وَ يَحْيى مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَةٍ – تا هر كس که هلاك مى شود بعد از روشن شدن حقّ هلاك شود، و آن هم كه زنده مى شود با روشن شدن حقّ زنده شود. (سوره انفال، 42) ❣إلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ، لا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا، فَأُولئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَ كانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُوراً – كسانى كه به نفْس خود ستم كردند در جهنّم جای دارند، مگر مردان و زنان و فرزندانى كه به استضعاف كشيده شده باشند، نه چاره اى دارند و نه راه حقّ را پيدا مى كنند، درباره اینان اميد آن است كه خداى عزّ و جلّ با عفو و مغفرت خود رفتار كند. (سوره نساء، 98- 99) خواننده عزيز توجّه دارد كه آيه شريفه اطلاق دارد، و اگر جمله : «نه چاره اى دارند و نه راه حقّ را پيدا مى كنند» را نيز به دقّت مورد نظر قرار دهد، آن وقت متوجّه مى شود كه تا چه حدّ آزادى در تفكّر داده، البته به كسى كه خود را شايسته تفكّر و مستعدّ براى بحث بداند. اسلام به چنين كسى اجازه داده تا با كمال آزادى در هر مسأله اى كه مربوط به معارف دين است تفكّر نموده، در فهم آن تعمّق كند، و نظر بدهد؛ علاوه بر اينكه قرآن كريم پُر است از آياتى كه مردم را تشويق و ترغيب به تفكّر و تعقّل و تذكّر مى كند. (در اينجا ممكن است بگويى اين آزادى در تفكّر كه از آيه فوق استفاده مى شود تا چه اندازه است، آيا حدّ و مرزى هم دارد يا نه؟ و با اينكه ما به وجدان مى بينيم كه فهم ها و استعدادها در درك حقايق مختلفند پس چگونه مى تواند حدّ و مرز داشته باشد؟) در پاسخ مى گوئيم بله، معلوم است كه فهم ها مختلفند، زيرا عوامل ذهنى و خارجى در اختلاف فهم ها اثر به سزايى دارد، هر كسى يك جور تصوّر و تصديق دارد، يك جور برداشت و داورى مى كند و اين را هم قبول داريم كه _ها باعث مى شود تا مردم در درك آن اصولى كه اسلام، اساس خود را بر پايه آنها بنا نهاده مختلف شوند، اين معنا را قبلاً هم اعتراف كرده بوديم. ليكن اختلاف در فهم دو انسان... ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa
🌹🌹🌹 ❇️ زن و موقعيّت زن در اسلام اسلام بين زن و مرد از نظر تدبير شؤون اجتماع و دخالت اراده و عمل در اين تدبير، برقرار كرده. علّتش هم اين است كه همانطور كه مرد مى خواهد بخورد و بنوشد و بپوشد، و ساير حوائجى كه در زنده ماندن خود به آنها محتاج است به دست آورد، زن نيز همين طور است، و لذا قرآن كريم مى فرمايد : ❣بعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ — شما زنان و مردان از جنس همديگر مى باشيد. (سوره آل عمران، 195) پس همانطور كه مرد مى تواند خودش در سرنوشت خويش تصميم بگيرد و خودش مستقلاً عمل كند و نتيجه عمل خود را مالك شود، همچنين چنين حقّى را دارد بدون هيچ تفاوت : ❣لها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَت — سود و زيان كارش، عايد خودش مى شود. ( سوره بقره، 286) ❣و يُحِقُّ اللَّهُ الْحَقَّ — خداوند آنچه حقّ مى داند، حقّ واقعى است. (سوره يونس، 82) پس به حکم این دو آیه، زن و مرد در آنچه كه اسلام آن را حقّ مى داند ، چيزى كه هست خداى تعالى در آفرينش زن دو خصلت قرار داده كه به آن دو خصلت، زن از مرد امتياز پيدا مى كند. ❇️ دو خصلت در آفرينش زن 🔹اوّل اينكه : زن را در مَثَل به منزله كشتزارى براى تكوّن و پيدايش نوع بشر قرار داده، تا نوع بشر در داخل اين صدف، تكوّن يافته و نمو كند تا به حدّ ولادت برسد، پس بقاى نوع بشر بستگى به وجود دارد، و به همين جهت كه او كشتزار است مانند كشتزارهاى ديگر احكامى مخصوص به خود دارد و با همان احكام از مرد ممتاز مى شود. 🔹دوم اينكه : از آنجا كه بايد اين موجود، جنس مخالف خود يعنى مرد را مجذوب خود كند، و مرد براى اين كه نسل بشر باقى بماند به طرف او و ازدواج با او و تحمّل مشقّت هاى خانه و خانواده جذب شود، خداوند در آفرينش، خلقت زن را قرار داد، و براى اينكه زن مشقّت بچه دارى و رنج اداره منزل را تحمّل كند، شعور و احساس او را لطيف و رقيق كرد، و همين دو خصوصيّت، كه يكى در جسم او است و ديگرى در روح او، تأثيرى در وظائف اجتماعىِ محوّل به او دارد. اين بود مقام و موقعيّت اجتماعى زن، و با اين بيان، موقعيّت اجتماعى مرد نيز معلوم مى شود و نيز پيچيدگى و اشكالى كه در احكام مشترك بين آن دو و احكام مخصوص به هر يك از آن دو، در هست حلّ مى گردد، هم چنان كه قرآن كريم مى فرمايد : ❣و لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ، لِلرِّجالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا، وَ لِلنِّساءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ، وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ، إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً — هرگز آرزوى اين را نكنيد كه آنچه ديگران بيش از شما دارند داشته باشيد، مردان از آنچه بدست مى آورند، بهره اى داشته و زنان از آنچه كسب مى كنند بهره اى دارند، و همواره فضل خدا را از خدا بخواهيد كه خدا به هر چيزى دانا است. (سوره نساء، 32) و منظورش از اين گفتار آنست كه اعمالى كه هر يك از زن و مرد به اجتماع خود هديه مى دهد باعث آن مى شود كه به فضلى از خدا اختصاص يابد، بعضى از فضل هاى خداى تعالى فضل اختصاصى به يكى از اين دو طائفه است، بعضى مختصّ به مردان و بعضى ديگر مختصّ به زنان است. مثلاً مرد را از اين نظر بر زن فضيلت و برترى داده كه سهم او دو برابر زن است، و زن را از اين نظر بر مرد فضيلت داده كه خرج خانه را از گردن زن ساقط كرده است، پس نه مرد بايد آرزو كند كه اى كاش خرج خانه به عهده ام نبود، و نه زن آرزو كند كه اى كاش سهم ارث من برابر برادرم بود. بعضى ديگر برترى را مربوط به عملِ عامل كرده، که نه اختصاص به زن دارد و نه به مرد، بلكه هر كس فلان قسم اعمال را انجام بدهد، به آن فضيلت ها مى رسد (چه مرد و چه زن) و هر كس انجام نداد نمى رسد (باز چه مرد و چه زن) و كسى نمى تواند آرزو كند كه اى كاش من هم فلان برترى را مى داشتم، مانند فضيلت ايمان و علم و عقل و سائر فضائلى كه دين آن را فضيلت مى داند. اين قسم از فضيلت، فضلى است از كه به هر كس بخواهد مى دهد، و لذا در آخر آيه مى فرمايد : وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ — و همواره فضل خدا را از خدا بخواهيد. دليل بر آنچه ذكر كرديم آيه شريفه : الرِّجالُ قَوَّامُونَ علی النّساء (سوره نساء، 34) است، به آن بيانى كه به زودى خواهد آمد. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa
🌹🌹🌹 ❇️ احكام اختصاصی و احكام مشترك زن و مرد در اسلام 💠 و امّا احكام مشترك بين زن و مرد و احكامى كه مختصّ به هر يك از اين دو طائفه است : در زن در تمامى احكام عبادى و حقوق اجتماعى شريك مرد است، او نيز مانند مردان مى تواند مستقل باشد، و هيچ فرقى با مردان ندارد (نه در ارث و نه در كسب و انجام معاملات، و نه در تعليم و تعلّم، و نه در به دست آوردن حقّى كه از او سلب شده، و نه در دفاع از حقّ خود و نه احكامى ديگر) مگر تنها در مواردى كه طبيعت خود اقتضا دارد كه با مرد فرق داشته باشد. و عمده آن موارد، مسأله عهده دارى حكومت و قضا و جهاد و حمله بر دشمن است (و امّا از صِرف حضور در جهاد و كمك كردن به مردان در امورى چون مداواى آسيب ديدگان محروم نيست) و نيز مسأله ارث است كه نصف سهم مردان ارث مى برد، و يكى ديگر حجاب و پوشاندن مواضع زينت بدن خويش است، و يكى اطاعت كردن از شوهر در هر خواسته اى است كه مربوط به تمتّع و بهره بردن باشد. و در مقابل، اين محروميّت ها را از اين راه تلافى كرد كه «نفقه» را يعنى هزينه زندگى را به گردن پدر و يا شوهرش انداخته، و بر شوهر واجب كرده كه نهايت درجه توانايى خود را در حمايت از همسرش به كار ببرد، و حقّ فرزند و پرستارى او را نيز به زن داده است. و اين تسهيلات را هم براى او فراهم كرده كه : جان و ناموسش و حتّى آبرويش را (از اينكه پشت سرش حرف بزنند) تحت حمايت قرار داده، و در ايّام عادت حيض و ايّام نِفاس، عبادت را از او ساقط كرده، و براى او در همه حالات، ارفاق لازم دانسته است. 💠 پس، از همه مطالب گذشته، اين معنا به دست آمد كه زن از جهت كسب ، بيش از علم به اصول معارف و فروع دين (يعنى احكام عبادات و قوانين جاری در اجتماع) وظيفه وجوبى ديگر ندارد، و از ناحيه هم همان احكامى را دارد كه مردان دارند، به اضافه اينكه اطاعت از شوهرش نيز واجب است، البته نه در هر چيزى كه او بگويد و بخواهد، بلكه تنها در مسأله مربوط به بهره هاى جنسى، و امّا تنظيم امور زندگى فردى يعنى رفتن به دنبال كار و كاسبى و صنعت، و نيز در تنظيم امور خانه، و نيز مداخله در مصالح اجتماعى و عمومى، از قبيل دانشگاه رفتن و يا اشتغال به صنايع و حرفه هاى مفيد براى عموم و نافع در اجتماعات، با حفظ حدودى كه برايش معيّن شده، هيچ يك بر زن واجب نيست. و لازمه واجب نبودن اين كارها اين است كه وارد شدنش در هر يك از رشته هاى علمى و كسبى و تربيتى و امثال آن، فضلى است كه خود نسبت به جامعه اش تفضّل كرده، و افتخارى است كه براى خود كسب نموده، و اسلام هم اين تفاخر را در بين زنان دانسته است، بر خلاف مردان كه جز در حال جنگ نمى توانند تفاخر كنند، و از آن نهى شده اند. اين بود آنچه كه از بيانات گذشته ما به دست مى آمد كه سنّت پیامبر(ص) هم مؤيّد آن است، و اگر بحث ما بيش از حوصله اين مقام طول نمى كشيد، نمونه هايى از رفتار رسول خدا (ص) با همسرش خديجه (س) و دخترش فاطمه (س) و ساير زنانش و زنان امّت خود و آنچه درباره زنان سفارش كرده و نيز شمّه اى از طريقه ائمه اهل بيت (ع) و زنانشان مانند زينب دختر على (ع) و فاطمه و سكينه دختر حسين (ع) و غير ايشان را نقل مى كرديم، و نيز پاره اى از كلماتى كه در مورد سفارش درباره ، از ايشان رسيده مى آورديم، و شايد در بحث هاى روايتى مربوط به آيات سوره نساء بعضى از آن روايات را بياوريم ان شاء اللَّه، خواننده محترم مى تواند به جلدهاى بعدى (تفسیر المیزان) مراجعه كند. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa
🌹🌹🌹 ❇️ حيات اجتماعى سعادتمندانه، حيات منطبق با و فطرت است. و امّا آن اساسى كه احكام نامبرده را بر آن اساس تشريع كرده، همانا «فطرت و آفرينش» است، و كيفيّت اين پايه گذارى در آنجا كه درباره مقام اجتماعى زن بحث مى كرديم، روشن شد، ولى در اينجا نيز توضيح بيشترى داده و مى گوييم : براى جامعه شناس و اهل بحث، در مباحثى كه ارتباط با جامعه شناسى دارد، جاى هيچ شكى نيست كه وظائف اجتماعى و تكاليف اعتباری كه منشعب از آن وظائف مى شود، سرانجام بايد منتهى به «طبيعت» شود، چون اين خصوصيّت، توان طبيعى انسان بود كه از همان آغاز خلقتش او را به تشكيل «اجتماع نوعى» هدايت كرد، به شهادت اينكه مى بينيم هيچ زمانى نبوده كه نوع بشر، داراى چنين اجتماعى نوعى نبوده باشد، البته نمى خواهيم بگوئيم اجتماعى كه بشر طبق مقتضاى طبيعتش تشكيل مى داده، همواره هم بوده، نه، ممكن است عواملى آن اجتماع را از مَجراى صحّت و سلامت به سوى مَجراى فساد كشانده باشد، همانطور كه ممكن است عواملى بدن طبيعى و سالم آدمى را از تماميّت طبيعى آن خارج نموده و به نقص در خلقت گرفتارش كند، و يا آن را از صحّت طبيعى به در آورده و مبتلا به بيمارى و آفتش سازد. پس اجتماع با تمامى شؤون و جهاتش چه اينكه اجتماعى صالح و فاضل باشد و چه فاسد، بالأخره منتهى به مى شود، چيزى كه هست آن اجتماعى كه فاسد شده، در مسير زندگی اش به عاملى برخورده است كه فاسدش كرده، و نگذاشته به آثار خوب اجتماع برسد، (به خلاف اجتماع صالح). پس اين يك حقيقت است كه دانشمندان در مباحث اجتماعى خود يا تصريحاً و يا بطور كنايه به آن اشاره كرده اند، و قبل از همه آنان، كتاب خداى عزّوجلّ با روشن ترين و واضح ترين بيان، به آن اشاره كرده و فرموده : ❣الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى — پروردگار ما همان كسى است كه خلقت هر چيزى را داد و سپس آن را هدايت نمود. (سوره طه، 50) ❣الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى، وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدى — پروردگارت همان كسى است كه بيافريد و اجزاى آفرينش را متناسب كرد و كسى است كه هر چيزى را تقدير و سپس هدايت فرمود. (سوره اعلى، 3) ❣و نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها — به نفْس سوگند و تناسبى كه در آن قرار داده، آن گاه تقوا و فجورش را به او الهام كرد. (سوره شمس، 8) ❣و آيات ديگر كه متعرّض مسأله قدَر است. پس تمامى موجودات و از آن جمله انسان در وجودش و در زندگيش به سوى آن هدفى كه براى آن شده، هدايت شده است، و در خلقتش به هر جهاز و ابزارى هم كه در رسيدن به آن هدف به آن جهاز و آلات نيازمند است مجهّز گشته و زندگى با قِوام و سعادتمندانه اش، آن قسم زندگى اى است كه اعمال حياتى آن منطبق با خلقت و فطرت باشد، و انطباق كامل و تمام داشته باشد و وظائف و تكاليفش در آخر منتهى به «طبيعت» شود، انتهايى درست و صحيح، و اين همان حقيقتى است كه آيه زير بدان اشاره نموده و مى فرمايد : ❣فأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً، فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها، لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ، ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ — رو به سوى دينى بياور كه افراط و تفريطى از هيچ جهت ندارد، كه بر طبق آفرينش تشريع شده، آفرينشى كه انسان هم يك نوع از موجودات آن است، انسانى كه خلقت او و فطرتش تبديل پذير نيست، دين استوار هم، چنين دينى است. (سوره روم، 30) ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa
🌹🌹🌹 ❇️ معناى در مورد حقوق زن و مرد 💠 از سوى ديگر مشترك بودن دو طائفه زن و مرد در اصل موهبتهای وجودى، يعنى در داشتن انديشه و اراده، كه اين دو، خود مولّد اختيار هستند، اقتضا می كند كه زن نيز در آزادى فكر و اراده و در نتيجه در داشتن اختيار، شريك با مرد باشد، همانطور كه مرد در تصرّف در جميع شؤون حيات فردى و اجتماعى خود (به جز آن مواردى كه ممنوع است) استقلال دارد، زن نيز بايد استقلال داشته باشد؛ هم كه دين فطرى است اين استقلال و آزادى را به كاملترين وجه به زن داده، هم چنان كه در بيانات سابق گذشت. آرى، از بركت اسلام مستقل به نفْس و متّكى بر خويش گشت، اراده و عمل او كه تا ظهور اسلام گره خورده به اراده بود، از اراده و عمل مرد جدا شد، و از تحت ولايت و قيمومت مرد در آمد، و به مقامى رسيد كه دنياى قبل از اسلام با همه قدمت خود و در همه ادوارش، چنين مقامى به زن نداده بود، مقامى به زن داد كه در هيچ گوشه از هيچ صفحه تاريخ گذشته بشر چنين مقامى براى زن نخواهيد يافت، و اعلاميّه اى در حقوق زن همانند اعلاميّه قرآن كه مى فرمايد : «فَلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ ... (سوره بقره،234) نخواهيد جست. ليكن اين به آن معنا نيست كه هر چه از مرد خواسته اند از او هم خواسته باشند؛ در عين اينكه در زنان عواملى هست كه در مردان نيز هست، زنان از جهتى ديگر با مردان اختلاف دارند. (البته اين جهت كه مى گوييم جهت است نه شخصى، به اين معنا كه متوسط از زنان در خصوصيّات كمالى، و ابزار تكامل بدنى عقب تر از متوسط مردان هستند). 💠 سخن ساده تر اينكه : هر چند ممكن است، يك يا دو نفر زن فوق العاده و همچنين يك يا دو نفر مرد عقب افتاده پيدا شود، ولى به شهادت علم فيزيولوژى، زنانِ متوسط از نظر دِماغ (مغز) و قلب و شريانها و اعصاب و عضلات بدنى و وزن، با مردانِ متوسطُ الحال تفاوت دارند، يعنى ضعيفتر هستند. و همين باعث شده است كه لطيف تر و نرم تر، و جسم مرد خشن تر و محكم تر باشد و احساسات لطيف از قبيل دوستى و رقّت قلب و ميل به جمال و زينت بر زن غالب تر و بيشتر از مرد باشد و در مقابل، نيروى تعقّل بر مرد، غالب تر از زن باشد، پس ، حياتى احساسى است، هم چنان كه حيات مرد، حياتى تعقّلى است. و به خاطر همين اختلافى كه در زن و مرد هست، در وظائف و تكاليف عمومى و اجتماعى كه قِوامش با يكى از اين دو چيز يعنى تعقّل و احساس است، بين زن و مرد فرق گذاشته، آنچه ارتباطش به تعقّل بيشتر از احساس است (از قبيل ولايت و قضا و جنگ) را مختصّ به مردان كرد، و آنچه از وظائف كه ارتباطش بيشتر با احساس است تا تعقّل، مختصّ به زنان كرد، مانند پرورش اولاد و تربيت او و تدبير منزل و امثال آن. آنگاه مشقّتِ بيشتر وظائف مرد را از اين راه جبران كرده كه : سهم او را دو برابر سهم ارث زن قرار داد، (معناى اين در حقيقت آن است كه نخست سهم ارث هر دو را مساوى قرار داده باشد، بعداً ثُلث –یک سوم- سهم زن را به مرد داده باشد، در مقابل نفقه اى كه مرد به زن مى دهد). و به عبارتى ديگر اگر ارث مرد و زن را 18 تومان فرض كنيم، به هر دو 9 تومان داده و سپس 3 تومان از آن را (كه ثلث سهم زن است) از او گرفته و به مرد بدهيم، سهم مرد 12 تومان مى شود، براى اين كه زن از نصف اين 12 تومان هم سود مى برد. در نتيجه، برگشت اين تقسيم به اين مى شود كه آنچه مال در دنيا هست دو ثلثش از آن مردان است، هم ملكيّت و هم عين آن، و دو ثلث هم از آن زنان است، كه يك ثلث آن را مالك هستند، و از يك ثلث ديگر كه گفتيم در دست مرد است، سود مى برند. پس، از آنچه كه گذشت روشن شد كه غالب مردان (نه كلّ آنان) در امر تدبير قوى ترند، و در نتيجه، بيشترِ تدبير دنيا و يا به عبارت ديگر، توليد به دست مردان است، و بيشتر و بهره گيرى و يا مصرف، از آن زنان است، چون احساس زنان بر تعقّل آنان غلبه دارد، (و ما ان شاء اللَّه در ذيل آيات ارث توضيح بيشترى در اين باره خواهيم داد)، اسلام علاوه بر آنچه كه گذشت تسهيلات و تخفيف هايى نسبت به زنان رعايت نموده، كه بيان آن نيز گذشت. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa
🌹🌹🌹 ❇️ عدم اجراى صحيح قانون به معناى نقص در قانونگذارى نيست 💠 حال اگر بگويى اين همه ارفاق كه نسبت به زن كرده، كار خوبى نبوده است، براى اينكه همين ارفاقها زن را مُفت خور و مصرفى بار مى آورد، درست است كه مرد حاجت ضرورى به زن دارد، و زن از لوازم حيات بشر است، ولى براى رفع اين حاجت لازم نيست كه زن، يعنى نيمى از جمعيّت بشر تخدير شود و هزينه زندگيش به گردن نيمى ديگر بيفتد، چون چنين روشى همانطور كه گفتيم را انگل و كسل بار مى آورد، و ديگر حاضر نيست سنگينى اعمال شاقّه را تحمّل كند، و در نتيجه موجودى پَست و خوار بار مى آيد، و چنين موجودى به شهادت تجربه، به درد تكامل اجتماعى نمى خورد. در پاسخ مى گوييم : اين اشكال ناشى از اين است كه بين مسئله «قانونگذارى» و «اجراى قانون»، خلط شده است، قوانينى كه اصلاحگر حال بشر باشد مسئله اى است، و آن به روشى درست و صالح و بار آمدن مردم با تربيت شايسته، امرى ديگر. اسلام قانون صحيح و درستى در اين باره وضع كرده بود، و ليكن در مدّت سير گذشته اش (يعنى چهارده قرن)، گرفتار مُجريان غير صالح بود، اوليائى صالح و مجاهد نبود تا قوانين اسلام را بطور صحيح اجرایی كنند، نتيجه اش هم اين شد كه احكام اسلام تأثير خود را از دست داد، و تربيت اسلامى (كه در صدر اسلام، مردان و زنان نمونه و الگويى بار آورد) متوقّف شد، و بلكه به عقب برگشت. اين تجربه قطعى، بهترين شاهد و روشنگر گفتار ما است، كه قانون هر قدر هم باشد، ما دام كه در اثر تبليغِ عملى و تربيت صالح در نفْس مستقرّ نگردد و مردم با آن تربيت خوى نگيرند اثر خود را نمى بخشد، و مسلمين غير از زمان كوتاه رسول خدا (ص) و حكومت على (ع) از حكومتها و اولياى خود كه دعوى دار ولايت و سرپرستى امور آنان بودند، هيچ تربيت صالحى كه علم و عمل در آن توأم باشد نديدند، اين است كه بعد از استقرار يافتن بر اريكه خلافت در منبر عراق، خطابه اى ايراد مى كند كه حاصلش اين است كه من با شما نمى جنگيدم كه نماز بخوانيد يا روزه بگيريد، خودتان ميدانيد، مى خواهيد بگيريد و مى خواهيد نگيريد، بلكه براى اين با شما مى جنگيدم كه بر شما حكومت كنم و به اين هدف رسيدم. و نيز ساير خلفاى بنى اميه و بنى عباس و ساير زمامداران كه دست كمى از معاويه نداشتند، و بطور قطع اگر نورانيّت خود اين دين نبود، و اگر نبود كه اين دين به نور خدايى روشن شده كه هرگز خاموش نمى شود - هر چند كه كفّار نخواهند -، قرن ها قبل از اين از بين رفته بود. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa
🌹🌹🌹 ❇️ بحث علمى ديگر (درباره زناشويى و منشأ طبيعى و فطرى آن) 💠 عمل همخوابى، يكى از اصول اعمال اجتماعى بشر است، و بشر از همان آغاز پيدايش و ازدياد خود، تا به امروز دست از اين عمل اجتماعى نكشيده و قبلاً هم گفته بوديم كه اين اعمال بايد ريشه اى در طبيعت داشته باشد تا آغاز و انجامش به آن ريشه برگشت كند. و اسلام وقتى مى خواهد اين را با قانونِ خود نظام بخشد، اساس تقنين خود را بر خلقت دو آلت تناسلى نرى و مادگى نهاده است، چون دو جهاز تناسلى متقابل كه در مرد و زن است (و هر دو در كمال دقّت ساخته شده و با تمامى بدن نر و ماده، اتصال و بستگى دارد) بيهوده و عبث در جاى خود قرار نگرفته و به باطل خلق نشده، و هر متفكّرى كه در اين باره خوب دقّت كند به روشنى خواهد ديد كه طبيعت در مجهّز شدنش به جهاز نرى چيزى به جز جهاز طرف مقابل را نمى طلبد. و همچنين طبيعت در تجهيزش به آلات مادگى چيزى جز جهاز طرف مقابل را نمى جويد، و اين دو جذبه در كشش طرفينى خود هدفى به جز توليد مثل و بقاى نوع بشر دنبال نمى كند، پس عمل همخوابگى اساسش بر همين حقيقت طبيعى است (نه بر بازيچه و لذّت گيرى و بس، و نه بر اساس مدنى بودن انسان) و تمامى احكامى را هم كه اسلام درباره اين عمل مقرّر كرده، پيرامون اين حقيقت دور مى زند و مى خواهد اين عمل به صورت بازى انجام نشود. و خلاصه همه احكام مربوط به حفظ ، و چگونگى انجام عمل همخوابى، و اينكه هر زنى مختصّ به شوهر خويش است، و نيز احكام طلاق، عِدّه، اولاد، ارث، و امثال آن همه براى همين است كه اين دو جهاز در راهى به كار بيفتد كه براى آن خلق شده اند، يعنى بقاى نوع بشر. و امّا در قوانين ديگرى كه در عصر حاضر در جريان است اساس همخوابى شركت و تعاون زن و شوهر در کار زندگی است، و در حقيقت از نظر اين قوانين، «نكاح» كه معنى فارسى آن همان است يك نوع اشتراك در عيش است و چون دايره اشتراك در زندگىِ درون خانه تنگتر از دايره اشتراك در زندگى شهر و همچنين مملكت است، و با در نظر داشتن اينكه قوانين اجتماعى و مدنىِ امروز تنها اجتماع شهر و مملكت را در نظر ميگيرد و كارى به زندگى مشترك در درون خانه ها ندارد، به همين جهت متعرّض هيچ يك از احكامى كه درباره بستر زناشويى و فروعات آن وضع كرده نيستند، در آن قوانين سخنى از عفّت و اختصاص و امثال آن ديده نمى شود. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa
🌹🌹🌹 💠 و يا برگشت آن به اختلاف است، مثل دورى از شهر و در نتيجه دوری از مسجد و منبر، و دست نيافتن به معارف دينى، كه اينگونه افراد از معارف دين يا هيچ نمى دانند، و يا آنچه را كه مى دانند بسيار ناچيز و اندك است و يا تحريف شده است، و يا فهم خود آنان قاصر است، و به خاطر خصوصيّت مزاجشان دچار بلاهت و كُند ذهنى شده اند و علاج آن عموميّت دادن به مسأله و مدارا كردن در دعوت و تربيت است، كه هر دوى اينها از خصايص روش تبليغى اسلام است چنانچه مى بينيم فرموده : ❣قلْ هذِهِ سَبِيلِي، أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى بَصِيرَةٍ، أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنِي — بگو اين خصوصيّت دين من است كه هم خودم و هم همه پيروانم، بشر را با بصيرت دعوت كنيم. (سوره يوسف، 108) و معلوم است كه شخص با بصيرت، مقدار تأثير دعوت خود در دلها را مى داند، و مى داند كه در اشخاص مختلف كه دعوت او را مى شنوند تا چه حدّ تأثير مى گذارد، در نتيجه همه مردم را به يك زبان دعوت نمى كند، بلكه با زبان خود او مى كند تا در دل او اثر بگذارد. هم چنان كه رسول خدا (ص) در روايتى كه شيعه و سنّى آن را نقل كرده اند فرموده : ❣انّا معاشر الانبياء نكلّم الناس على قدر عقولهم — ما گروه انبيا، با مردم به مقدار عقلشان سخن مى گوئيم. (اصول كافى ج 1 ص 23 ح 15) ❣در قرآن كريم هم فرموده : فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ، وَ لِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ — پس چرا از هر جمعيّتى طايفه اى از همان جمعيت كوچ نمى كنند تا در دين تفقّه كنند، و علم بيندوزند، تا وقتى به سوى آنان بر مى گردند انذارشان كنند، شايد بترسند. (سوره توبه ، 122) پس منشأ بروز اختلاف در فهم و در عقايد، اين سه جهت بود، كه گفتيم از بروز بعضى از آنها جلوگيرى نموده و نمى گذارد در جامعه پديد آيد و بعضى ديگر را بعد از پديد آمدن علاج فرموده است. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa
🌹🌹🌹 💠 از همه اينها گذشته و فوق همه اينها، دستوراتی اجتماعى در جامعه خود مقرّر فرموده كه از بروز اختلافهاى شديد (اختلافى كه مايه تباهى و ويرانى بناى جامعه است) جلوگيرى مى كند، و آن اين است كه راهى (كه البته كوتاه ترين راه هم هست) پيش پاى جامعه گشوده، و شديداً از قدم نهادن در راههاى مختلف جلوگيرى نموده، و فرموده : ❣️و أَنَّ هذا صِراطِي مُسْتَقِيماً فَاتَّبِعُوهُ، وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ، فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَنْ سَبِيلِهِ، ذلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ – اين، راه من است ، پس از آن پيروى كنيد، و از راههاى ديگر پيروى ننمائيد كه موجب تفرقه و پريشانى شما است، اين سفارش خداست بر شما تا كه پرهيزكار شويد. (سوره انعام، 153) ❣️آن گاه فرموده : يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ، وَ لا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعاً وَ لا تَفَرَّقُوا – هان اى كسانى كه ايمان آورديد از خدا آن طور كه شايسته پرهيز است بترسيد و زنهار كه جز در حال اسلام از دنيا نرويد، و همگى چنگ به بزنيد، و متفرّق نشويد. (سوره آل عمران، 100) و در تفسير همين آيه گذشت كه گفتيم منظور از ريسمان خدا همان «قرآن كريم» است كه حقايق معارف دين را بيان مى كند، و يا بطورى كه از دو آيه قبل بر مى آيد «رسول خدا (ص)» است، چون در آن آيه مى فرمايد : ❣️يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا فَرِيقاً مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ يَرُدُّوكُمْ بَعْدَ إِيمانِكُمْ كافِرِينَ، وَ كَيْفَ تَكْفُرُونَ وَ أَنْتُمْ تُتْلى عَلَيْكُمْ آياتُ اللَّهِ، وَ فِيكُمْ رَسُولُهُ، وَ مَنْ يَعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِيَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِيمٍ – هان اى كسانى كه ايمان آورديد بدانيد كه اگر هر طايفه اى از طوائف اهل كتاب را پيروى كنيد شما را بعد از آنكه ايمان آورديد به كفر بر مى گردانند. و چگونه كافر مى شويد با اينكه آيات خدا بر شما خوانده مى شود، و او در بين شما است؟ و امّا كسى كه به ريسمان خدا چنگ بزند، به سوى صراط مستقيم هدايت شده است. (سوره آل عمران، 98- 97) ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa
🌹🌹🌹 💠 و اين طريقه بهترين طريقه اى است كه مى توان بوسيله آن امر را تدبير و اداره كرد، چون هم درِ تكامل فكرى را بر روى جامعه باز مى گذارد، و هم شخصيت جامعه و حيات او را از خطر اختلاف و فساد حفظ مى كند. و امّا اينكه مى بينيم در ساير رژيم ها، زورمندان عقيده و فكر خود را بر نفوس تحميل مى كنند، و با زور و توسل به شلاق و شمشير و يا چماقِ تكفير و يا قهر كردن و روى گرداندن و ترك آميزش و ... غريزه تفكّر را در انسانها مى ميرانند، ساحت مقدس و يا به عبارت ديگر ساحت «حقّ و دين قويم» منزّه از آن است، و حتى منزّه از تشريع حكمى است كه اين روش را تأييد كند، اين روش از خصايص كيش نصرانيت است، كه تاريخ كليسا از نمونه هاى آن بسيار دارد (و مخصوصاً در فاصله بين قرن پانزدهم و قرن شانزدهم ميلادى كه ايّام بحران اين تحميل ها و زور و ضرب ها بود)، و نمونه هايى از جنايت و ظلم را ضبط كرده كه بسيار شنيع تر و رسواتر از جناياتى است كه به دست ديكتاتورها و طاغوت ها و به دست قسى القلب ترين جنايت پيشه ها صورت گرفته است. و ليكن با كمال تأسّف ما مسلمانان اين نعمت بزرگ و لوازمى كه اين (يعنى آزادى عقيده توأم با تفكّر اجتماعى) در بر دارد را از دست داديم، همانطور كه بسيارى از نعمت هاى بزرگى را كه خداى سبحان در سايه اسلام به ما ارزانى داشته بود از كف نهاديم، و بدين جهت از كف نهاديم كه درباره وظايفى كه نسبت به خداى تعالى داشتيم كوتاهى كرديم. آرى «إِنَّ اللَّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ -- خداى تعالى هيچ نعمتى را كه به قومى داده دگرگون نمى سازد، تا زمانى كه خودِ آن قوم خويشتن را تغيير دهند.سوره رعد، آيه11»، و نتيجه اين كوتاهى درباره خداى تعالى اين شد كه سيره بر ما حاكم گشت و به دنبالش دلهايمان از هم جدا شد، و ضعف و سستى عارضمان گرديد، مذهب ها مختلف، و مسلك ها گوناگون شد، خدا از تقصيراتمان در گذرد و ما را به تحصيل مرضاتش موفق فرموده و به سوى صراط مستقيم هدايتمان فرمايد. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa
هدایت شده از من شیعه هستم
. 💠 سؤال : چرا خداوند متعال کسانى را که حجّت و راهنما ندارند، می کند؟ 🔸جواب : خداوند سبحان مى فرماید : و إن مِن اُمّةٍ إلّا خَلا فیها نذیرٌ — و هیچ امّتى نبوده مگر اینکه در بین آنها هشدار دهنده اى بوده است (سوره فاطر/24). از این آیه استفاده می شود که براى همه ، اتمام حجّت شده است. ________ 💠 سؤال : به اقوام وحشى در جنگلهاى آمازون چگونه اتمام حجّت شده است ؟ 🔸جواب : آنها مستضعفند. __________ 💠 سؤال : آیا کسى که به تبعیّت از محیط و بر اساس عقاید آباء و اجداد خود، دین دیگرى غیر از اختیار کند و آن را حقّ بداند، و اشتغال به امور دنیوى او را از تفحّص و تحقیق دین حق باز دارد، (مستضعف ) محسوب می شود؟ 🔸جواب : چنین شخصى مستضعف نیست ؛ زیرا احتمال مى داده که در میان ادیانِ موجود، دین حقّى وجود دارد که انسان باید از آن پیروى کند؛ ولى سختی و صعوبتِ امر تحقیق و یا اشتغال به امر معاش، او را از جستجو و تحقیق درباره دین حقّ باز داشته ، چنین شخصى است . ☘ میزان مستضعف بودن را خداوند متعال بیان نموده و مى فرماید : إلّا المُستَضعَفین مِن الرِّجال و النساء و الوِلدان لایستطیعون حیلةً و لایهتدون سبیلاً — مگر مردان و زنان و کودکان فرودستى که چاره جویى نتوانند و راهى نیابند (سوره نساء/98). یعنى کسى که حقّ براى او روشن نشده و احتمال ندهد که دین حقّى وجود دارد، مستضعف است. و اگر احتمال حقّانیت بدهد مستضعف نخواهد بود، زیرا اجمالاً حقّ براى او روشن است و چنین شخصى مسئولیت دارد و باید جستجو کند و حق براى او روشن گردد. ___________ 💠 سؤال : آیا کسى که از روى تحقیق ، حقّ را در فهمیده ، کافر است ؟ 🔸جواب : کافرِ مستضعف است. خداوند مى فرماید : إلّا المستضعفین مِن الرِّجال و النِّساء و الوِلدان لایَستطیعون حِیلةً و لایهتدون سبیلاً (نساء/98). _______ 💠 سؤال : آیا در صورتى که مُعاند (= دشمن) نباشند، مُعذّب خواهند بود؟ 🔸جواب : در روایتى ، راوى از حضرت باقر علیه السّلام مى پرسد : کسانى که امام ندارند، جایشان کجاست ؟ حضرت در پاسخ مى فرماید: آنان مستضعفند. اگر کار خیر کرده باشند، مُنعّم خواهند بود، و ممکن است جهنّمى هم در بین آنها باشند. ___________ 💠 سؤال : آیا در به آنها تکلیف مى شود؟ 🔸جواب : خداوند سبحان مى فرماید: و آخَرون مُرجَون لِأمر الله ، إمّا یُعَذّبُهم و إمّا یَتوبُ علیهم: و عدّه اى دیگر، کارشان موقوف به فرمان خداست، یا آنان را - به عدل - عذاب مى کند، و از آن ها - به لطف - در مى گذرد. (سوره توبه/۱۰۶) ☘ بنابراین آنان، حکم دیگرى غیر از بقیه مردم (در اطاعت و معصیت ، و ثواب و عقاب) دارند، و حسابشان به تأخیر مى افتد. و در حدیث آمده است : آتشى بر افروخته مى گردد و به آنها گفته مى شود که در آن داخل شوند. و امتحان آن ها به این صورت است. 📚 در محضر علامه طباطبایی ╔═══💌══╗ 🆔 @ishiaa ╚═══💌══╝