eitaa logo
من شیعه هستم
568 دنبال‌کننده
308 عکس
376 ویدیو
20 فایل
✅ شناخت دین اسلام : بدون تعصّب، بدون خرافه، با محوریّت تفسیر المیزان علامه طباطبایی (ره) و سخن بزرگان اهل معرفت ✅ معرفت، اعتقاد، اخلاق ✅ اینجا قم مقدّس است
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹🌹 💠 همچنين ولايتى را كه بشر براى نسبت به زنان قائل بود از بين برده و بر عكس براى زنان در جامعه جايى را باز كرده و ارزش اجتماعى برايشان قائل شد؛ عقل سليم هم جز اين را درباره آنها نمى گويد و تخطّى از آن را جايز نمى داند. و خلاصه در نتيجه ی اين روش اسلام، در برابر مردان و دوش به دوش آنان يكى از دو ركن اجتماع گرديدند؛ و حال آنكه در دنياى قبل از اسلام از چنين مكانت و ارزشى محروم بودند. 💠 اسلام زمام شوهر و زمام اداره اموال شخصى آنان را به خودشان واگذار نمود و حال آنكه زنان در دنيا داراى چنين اختياراتى نبودند و يا اگر هم بودند چنين استقلالى را نداشتند. اسلام زنان را در امور معيّنى با مردان كرد و در امور ديگرى جدايشان نمود، چنان كه امورى را هم اختصاص به مردان داد. و در تمامى امور رعايت وضع ساختمانى بدنى و روحى شان را نمود، و در امورى مانند امر نفقه و شركت در صحنه هاى جنگ و امثال آن كار زنان را نموده، بار اين گونه امور را به دوش مردان گذاشت. 💠 سابقاً هم راجع به اين مطالب در اواخر سوره بقره (در جلد دوم عربى تفسیر المیزان) و همچنين در سوره نساء (يعنى جلد چهارم عربى) بطور تفصيل بحث شد و در آنجا روشن شد كه اِرفاقى را كه به زنان اختصاص داده بيش از آن ارفاقى است كه درباره مردان رعايت نموده، به طورى كه نظير آن در يك از سيستم هاى مختلف اجتماعى قديم و جديد ديده نمى شود. و ما در اينجا چند آيه از قرآن شريف به عنوان استشهاد نقل مى كنيم : ❣ للرِّجالِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبُوا وَ لِلنِّساءِ نَصِيبٌ مِمَّا اكْتَسَبْنَ —- براى بهره ای است از آنچه كه كسب كرده اند، و براى هم نصيبى است از آنچه كه بدست آورده اند. (سوره نساء آيه 31) ❣ فلا جُناحَ عَلَيْكُمْ فِيما فَعَلْنَ فِي أَنْفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ —- بعد از اينكه زنان از عِدّه بيرون آمدند ديگر بر شما مردان حَرَجى نيست در آنچه زنان درباره خود انجام دهند. (سوره بقره آيه 234) ❣ و لَهُنَّ مِثْلُ الَّذِي عَلَيْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ —- حقوقى كه براى زنان به گردن شوهران است برابر با حقوقى است كه براى مردان به گردن زنان است. (سوره بقره آيه 228) ❣ أنِّي لا أُضِيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثى بَعْضُكُمْ مِنْ بَعْضٍ —- به درستى كه من عبادت و دعاى هيچ عمل کننده ای از شما را باطل و بى اجر نمى كنم، چه مردان شما و چه زنانتان را و همه شما در و نزد ما يكسانيد. (سوره آل عمران آيه 195) ❣لها ما كَسَبَتْ وَ عَلَيْها مَا اكْتَسَبَتْ —- براى هر نفْسى است پاداش كار نيكى كه كسب كرده و بر اوست كيفر كار زشتى كه انجام داده. (سوره بقره آيه 286) «اين آيه شريفه مشتمل است بر خلاصه اى از آنچه كه در آيات قبلى بيان شده». ❣و لا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ إِلَّا عَلَيْها وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى —- و هيچ كس عملى انجام نمى دهد مگر آنكه كيفر و پاداش را آنرا مى بيند و كسى به گناه ديگرى مجازات نمى شود. (سوره انعام آيه 164) 💠 آيات مطلق ديگرى نيز هست كه مانند اين آيات، يك فرد از را چه مرد و چه زن، جزء تامّ و كاملِ مجتمع دانسته و او را آن قدر استقلال فردى داده كه در نتايج خوب و بد و نفع و ضرر اعمالش از هر فرد ديگرى جدايش ساخته، بدون اينكه در اين استقلال، بين مرد و زن و كوچك و بزرگ فرقى گذاشته باشد، آن گاه ميانشان در عزّت و احترام نيز قائل شده و فرموده : ❣و لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ —- عزّت براى خداست و براى رسول او و مؤمنين. (سوره منافقون آيه 28) 🔹سپس تمامى عزّت ها و كرامت هاى موهوم را لغو كرده و تنها عزّت و احترام دينى را كه با و به دست مى آيد معتبر دانسته و فرموده : ❣يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناكُمْ مِنْ ذَكَرٍ وَ أُنْثى وَ جَعَلْناكُمْ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُمْ. هان اى مردم؛ ما همه شما را از يك پدر و مادر آفريده و اگر شُعبه شُعبه و قبيله قبيله تان قرار داديم تنها براى اين بود كه يكديگر را بشناسيد و گرنه از جهت همه يكسانيد. تنها گرامى ترين شما نزد با تقوا ترين شما است. (سوره حجرات آيه 13) ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " :👇 🆔 @ishiaa 👈 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه (عج) 🌺
🌹🌹🌹 ❇️ حيات اجتماعى سعادتمندانه، حيات منطبق با و فطرت است. و امّا آن اساسى كه احكام نامبرده را بر آن اساس تشريع كرده، همانا «فطرت و آفرينش» است، و كيفيّت اين پايه گذارى در آنجا كه درباره مقام اجتماعى زن بحث مى كرديم، روشن شد، ولى در اينجا نيز توضيح بيشترى داده و مى گوييم : براى جامعه شناس و اهل بحث، در مباحثى كه ارتباط با جامعه شناسى دارد، جاى هيچ شكى نيست كه وظائف اجتماعى و تكاليف اعتباری كه منشعب از آن وظائف مى شود، سرانجام بايد منتهى به «طبيعت» شود، چون اين خصوصيّت، توان طبيعى انسان بود كه از همان آغاز خلقتش او را به تشكيل «اجتماع نوعى» هدايت كرد، به شهادت اينكه مى بينيم هيچ زمانى نبوده كه نوع بشر، داراى چنين اجتماعى نوعى نبوده باشد، البته نمى خواهيم بگوئيم اجتماعى كه بشر طبق مقتضاى طبيعتش تشكيل مى داده، همواره هم بوده، نه، ممكن است عواملى آن اجتماع را از مَجراى صحّت و سلامت به سوى مَجراى فساد كشانده باشد، همانطور كه ممكن است عواملى بدن طبيعى و سالم آدمى را از تماميّت طبيعى آن خارج نموده و به نقص در خلقت گرفتارش كند، و يا آن را از صحّت طبيعى به در آورده و مبتلا به بيمارى و آفتش سازد. پس اجتماع با تمامى شؤون و جهاتش چه اينكه اجتماعى صالح و فاضل باشد و چه فاسد، بالأخره منتهى به مى شود، چيزى كه هست آن اجتماعى كه فاسد شده، در مسير زندگی اش به عاملى برخورده است كه فاسدش كرده، و نگذاشته به آثار خوب اجتماع برسد، (به خلاف اجتماع صالح). پس اين يك حقيقت است كه دانشمندان در مباحث اجتماعى خود يا تصريحاً و يا بطور كنايه به آن اشاره كرده اند، و قبل از همه آنان، كتاب خداى عزّوجلّ با روشن ترين و واضح ترين بيان، به آن اشاره كرده و فرموده : ❣الَّذِي أَعْطى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى — پروردگار ما همان كسى است كه خلقت هر چيزى را داد و سپس آن را هدايت نمود. (سوره طه، 50) ❣الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى، وَ الَّذِي قَدَّرَ فَهَدى — پروردگارت همان كسى است كه بيافريد و اجزاى آفرينش را متناسب كرد و كسى است كه هر چيزى را تقدير و سپس هدايت فرمود. (سوره اعلى، 3) ❣و نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها — به نفْس سوگند و تناسبى كه در آن قرار داده، آن گاه تقوا و فجورش را به او الهام كرد. (سوره شمس، 8) ❣و آيات ديگر كه متعرّض مسأله قدَر است. پس تمامى موجودات و از آن جمله انسان در وجودش و در زندگيش به سوى آن هدفى كه براى آن شده، هدايت شده است، و در خلقتش به هر جهاز و ابزارى هم كه در رسيدن به آن هدف به آن جهاز و آلات نيازمند است مجهّز گشته و زندگى با قِوام و سعادتمندانه اش، آن قسم زندگى اى است كه اعمال حياتى آن منطبق با خلقت و فطرت باشد، و انطباق كامل و تمام داشته باشد و وظائف و تكاليفش در آخر منتهى به «طبيعت» شود، انتهايى درست و صحيح، و اين همان حقيقتى است كه آيه زير بدان اشاره نموده و مى فرمايد : ❣فأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفاً، فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها، لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ، ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ — رو به سوى دينى بياور كه افراط و تفريطى از هيچ جهت ندارد، كه بر طبق آفرينش تشريع شده، آفرينشى كه انسان هم يك نوع از موجودات آن است، انسانى كه خلقت او و فطرتش تبديل پذير نيست، دين استوار هم، چنين دينى است. (سوره روم، 30) ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa
🌹🌹🌹 ❇️ آزادى زن در تمدّن غرب 💠 هيچ شكى نيست كه پيشگام در آزاد ساختن از قيد اسارت و تأمين استقلال او در اراده و عمل، اسلام بوده است، و اگر غربى ها (در دوران اخير) قدمى در اين باره براى زنان برداشته اند، از اسلام تقليد كرده اند (و چه تقليد بدى كرده و با آن روبرو شده اند) و علّت اينكه نتوانستند بطور كامل تقليد كنند، اين است كه احكام اسلام همچون حلقه هاى يك زنجير به هم پيوسته است (و همچون چشم و خط و خال و ابرو است) و كه در اين سلسله، حلقه اى بارز و مؤثرى تامّ التأثير است به این دلیل مؤثر است كه در آن سلسله قرار دارد، و تقليدى كه غربى ها از خصوص اين روش كرده اند، تنها از صورت زليخاى اسلام نقطه خال را گرفته اند كه معلوم است خال به تنهايى چقدر زشت و بد قواره است. و سخن كوتاه اينكه، اساس روش خود را بر پايه مساوات همه جانبه زن با مرد در حقوق قرار داده اند، و سالها در اين باره كوشش نموده اند و در اين باره، وضع خلقت زن و تأخّر كمالى او را (كه بيان آن بطور اجمال گذشت) در نظر نگرفته اند. و رأى عمومى آنان تقريباً اين است كه تأخّر زن در كمال و فضيلت، مستند به خلقت او نيست، بلكه مستند به سوء تربيتى است كه قرن ها با آن، تربيت شده و از آغاز خلقت دنيا تا كنون، در محدوديّت مصنوعى به سر برده است، و گرنه طبيعت و زن با مرد فرقى ندارد. ايراد و اشكالى كه به اين سخن متوجّه است اين است كه همانطور كه خود غربی ها اعتراف كرده اند، اجتماع از قديم ترين روز شكل گرفتنش بطور اجمال و سربسته حكم به تأخّر كمال زن از مرد كرده، و اگر طبيعت زن و مرد يك نوع بود، قطعاً و قهراً خلاف آن حكم هر چند در زمانى كوتاه ظاهر مى شد، و نيز خلقت اعضاى رئيسه و غير رئيسه ، در طول تاريخ تغيير وضع مى داد، و مانند خلقت مرد، مى شد. مؤيّد اين سخن، روش خود غربى ها است كه با اينكه سال ها است كوشيده و نهايت درجه عنايت خود را به كار برده اند تا زن را از عقب ماندگى نجات بخشيده و تقدّم و ارتقاى او را فراهم كنند، تا كنون نتوانسته اند بين زن و مرد برقرار سازند، و پيوسته آمارگيرى هاى جهان اين نتيجه را ارائه مى دهد كه در اين كشورها در مشاغلى كه اسلام زن را از آن محروم كرده، يعنى قضا و ولايت و جنگ، اكثريّت و تقدّم براى مردان بوده، و همواره عدّه اى كمتر از زنان عهده دار اينگونه مشاغل شده اند. و امّا اينكه از اين تبليغاتى كه در تساوى حقوق زن و مرد كردند، و از تلاشهايى كه در اين مسير نموده اند، چه نتائجى عايدشان شد در فصلى جداگانه تا آنجا كه برايمان ممكن باشد ان شاء اللَّه شرح خواهيم داد. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa
🌹🌹🌹 💠 و بنائى كه تمدّن امروز بر اين اساس چيده شده علاوه بر نتائج نامطلوب و مشكلات و محذورهاى اجتماعى كه به بار آورده، با اساس و به هيچ وجه سازش ندارد، براى اينكه مى دانيم آن هدفى كه در انسان انگيزه كرد و باعث شد تا انسانِ طبيعى به طبع خود (و نه سفارش هيچكس)، زندگى خود را اجتماعى و بر اساس همکاری بنيان نهد، غير آن انگیزه ای است كه او را به ازدواج واميدارد، انگيزه او در تشكيل اجتماع اين بوده كه مى ديد آن سعادت زندگى كه طبيعت، بنيه اش را در او نهاده، به امورى بسيار نيازمند است كه خود او به تنهايى نمى تواند همه آن امور را انجام دهد و ناگزير بايد از راه تشكيل اجتماع و افراد و طبقات به دست آورد، بدون هيچ توجّهى به اينكه اين افراد مرد باشند يا زن، خلاصه او نان مى خواهد حال نانوا چه زن باشد و چه مرد. پس به دست آمدن همه آن حوائج نيازمند به همه مردم است، و عجب اينجا است كه همين طبيعت و فطرت، شوق و علاقه به هر شغلى را در دل طائفه اى قرار داده، تا از كار مجموع آنان، مجموع حوائج تأمين گردد. و امّا انگيزه اش بر ازدواج تنها و تنها مسأله و جذبه اى است كه بين مرد و زن هست، و از طرف آن انگيزه كه وى را به تشكيل اجتماع وا مى داشت، هيچ دعوتى به ازدواج نمى شود، پس كسانى كه ازدواج را بر پايه و اساس تعاون زندگى بنا كرده اند، از مسير اقتضاى طبيعى «تناسل» و «توليد مثل»، به سوى دیگری منحرف شده اند، به جايى منحرف شده اند كه طبيعت و فطرت هيچ دعوتى نسبت به آن ندارد. و اگر مسأله بر پايه تعاون و اشتراك در زندگى بود، مى بايست مسأله ازدواج، هيچ يك از احكام مخصوص به خود را جز احكام عمومی كه براى همه شركتها و تعاونى ها وضع شده است، نداشته باشد. (مثلاً همه مردان در همه زنان شريك و نيز تمامى زنان در تمامى مردان شريك باشند) و معلوم است كه در اين صورت ديگر در بشر فضيلتى به نام «عفّت» باقى نمى ماند، و نَسَب ها و دودمانها مختلط مى شد، مسأله ارث، دچار هرج و مرج مى گرديد، و همان وضعى پيش مى آمد كه شيوعى ها (كمونيستها) يعنى بلشويك ها پيش آوردند، و نيز در چنين صورتى، تمامى غرائز فطرى كه مرد و زن (انسان) مجهّز به آن غرائز است باطل مى گردد، و ما ان شاء اللَّه در محلّى مناسب توضيح بيشترى در اين باره خواهيم داد. اين بود اجمال گفتار ما در مسأله زناشويى، و امّا كه خود يكى از مفاخر اين شريعت است، و اين نيز مانند همه احكامش، از فطرت بشر سرچشمه دارد، به اين معنا كه جواز اصل آن را به عهده فطرت گذاشته، و از ناحيه فطرت هيچ دليلى بر منع از طلاق نيست، و امّا خصوصيات قيودى كه در تشريع طلاق رعايت شده، ان شاء اللَّه بحث از آنها در تفسير سوره طلاق خواهد آمد. در اينجا همين را بگوئيم و بگذريم كه در فطرى بودن اصل طلاق همين بس كه ملل متمدّن دنيا و كشورهاى بزرگ امروز نيز بعد از سالها و قرن ها ناگزير شدند حكم ممنوعيّت آن را لغو نموده و جواز طلاق را در قوانين مدنى خود بگنجانند. ✅ پایان ✅ __________ 🔴 علاقه مندان به ادامه بحث شخصیت و حقوق در اسلام، به تفسیر المیزان ذیل آیات مربوط به زنان مراجعه کنند، همچنین کتابهای شهید مطهری و آیت الله جوادی آملی در این زمینه بسیار کارگشا و کاربردی هستند. میتوانید به آنها نیز مراجعه کنید. 📚 جلد 2، ص 420 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔 @ishiaa