eitaa logo
من شیعه هستم
530 دنبال‌کننده
312 عکس
393 ویدیو
20 فایل
✅ شناخت دین اسلام : بدون تعصّب، بدون خرافه، با محوریّت تفسیر المیزان علامه طباطبایی (ره) و سخن بزرگان اهل معرفت ✅ معرفت، اعتقاد، اخلاق ✅ اینجا قم مقدّس است
مشاهده در ایتا
دانلود
💙💙💙 📝 يكى از حقايقى كه ما در وجدان خود مى يابيم و كسى نمى تواند منكر آن شود، حقيقتى است كه نام آن را حُبّ و به فارسى دوستى مى گذاريم. مانند دوست داشتن ، ، ، و كه اينها پنج مصداق از مصاديق حب هستند كه هيچ شكى در وجود آن در دل خود نداريم. 📝 هرگاه در حب مخصوص به غذا و ميوه دقت كنيم خواهيم ديد، اگر غذايى يا ميوه اى را دوست مى داريم، بدان جهت است كه با طرز كار ما ارتباط دارد، (به اين معنا كه احتياج بدن به سوخت و ساز، دستگاه گوارشى را به فعاليت مي اندازد، غدد ترشحى دهان آماده ترشح مى شود، حمل معدى اسيد ترشح مى كند و در همين هنگام مى گوئيم دلم از گرسنگى غش مى كند، چون اسيد نامبرده اگر معده خالى باشد باعث سوزش معده مى شود) و اگر فعاليت اين دستگاه نبود و بدن در استكمال(= کمال جویی) خود حاجتى به طعام نداشت، قطعا ما نيز طعام را دوست نمى داشتيم، و طعام محبوب ما نمی شد. 📝 پس حُب به غذا در حقيقت حب ما به غذا نيست، بلكه حب دستگاه گوارش به فعاليت خودش است، اين دستگاه ميخواهد انجام وظيفه كند و سوخت و ساز بدن را به بدن برساند، همين خواستن عبارت از حب به غذاست (كه ما آن را به خود نسبت مى دهيم و مىگوئيم ما غذا را دوست مى داريم و اين مائيم كه از فلان غذا خوشمان می آيد) در حالى كه اينطور نيست، بلكه خوش آمدن و لذت از غذا، كار دستگاه گوارشى است نه از ما. ❓خواهى گفت : (اين كه دیگر نيست، كه ما از طعم و مزه و بوى فلان غذا خوشمان مى آيد). 📝 در پاسخ مى گوئيم : همين هم مربوط به دستگاه گوارش است، چون حس ذائقه يكى از خدمتگزاران دستگاه گوارش است نه خود آن، پس منظور ما از لذت، لذت ذائقه نيست بلكه آن رضايت خاصى است كه دستگاه گوارش از كار خود احساس مى كند. اين بود حال و حقيقت محبت به غذا، حال ببينيم محبت به زنان از چه باب است. ادامه دارد... 📚 تفسیر المیزان جلد1 ص619 💌 به کانال " آی💚شیعه " بپیوندید : http://eitaa.com/joinchat/4236247057Cded3cd6bc7 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه(عج)🌺
💚💚💚 2⃣ محبّت داراى مراتب مختلفى است و فقط به امور مادّى تعلق نمي گيرد. 📝 دوم اينكه داراى مراتب مختلفى است و شدّت و ضعف دارد. چون رابطه اى است وجودى (و وجود، خود حقيقتى است مُشكّک يعنى داراى مراتب) و معلوم است كه آن رابطه وجودى كه ميان علت با معلولش هست، با آن رابطه كه ميان علت با معلولش هست، يكسان و در يك مرتبه نيست. به همين حساب، آن كمالى كه بخاطر آن، چيزى محبوب ما واقع مي شود، از جهت ضرورى بودن و غير ضرورى بودن و نيز از جهت مادى بودن (مانند تغذّى) و غير مادى بودن (مانند علم) يكسان نيست و بلكه شدّت و ضعف دارد. 📝 از اينجا بطلان آن سخن كه می گفت: محبت تنها به امور مادى متعلق ميشود، روشن مى گردد. اما بعضى ها آن قدر شورَش كرده اند كه گفته اند: اصلاً برگشت تمامى محبتها به محبت به است و هر محبت ديگر را اگر تحليل كنيم، مى بينيم از حب به غذا سر در مى آورد و بعضى ديگر گفته اند : ريشه و اصل در باب محبت، علاقه به (= مقاربت کردن ) است و محبت به غذا و هر علاقه ديگر از آن سر در مى آورد. 3⃣ ✅ خداى سبحان از هر جهت اهليّت شدن را دارد. 📝 سوم اينكه خداى سبحان از هر جهت كه حساب كنيم، اهليت آن را دارد كه دوستش بداريم، براى اينكه هستى او به ذات خودش است نه عاريتى، و كمال او غير متناهى است، در حالى كه هر كمال ديگری متناهى و محدود است، و متناهى وجودش متعلق است به غير متناهى، و اين حُبّى است ذاتى كه محال است از بين برود و نيز خداى تعالى خالق ما است و بر ما انعام می كند، آنهم به نعمت هايى كه غير متناهى است، هم از نظر عدد و هم از نظر زمان. به همين جهت ، همانطور كه هر مُنعم ديگر را، بخاطر انعامش دوست ميداريم. 4⃣ خلق خود را دوست ❤️ مى دارد. 📝 چهارم اينكه حُب از آنجا كه گفتيم رابطه اى است وجودى - و هستى روابط وجودى، خارج از وجود موضوعاتِ خود و تنزّلات آن نيست - لذا نتيجه می گيريم كه هر چيزى، ذات خود را دوست ميدارد. و چون در سابق گفتيم : هر مُحبى همه متعلقاتِ محبوب خود را نيز دوست مي دارد، در نتيجه هر چيزى، آثار وجوديش را هم دوست مي دارد، از اينجا معلوم مي شود كه خداى سبحان بدين جهت كه خود را دوست مي دارد، خلق خود را دوست مي دارد و اگر خلق خود را دوست مي دارد، بدين جهت است كه انعام او را مى پذيرند و باز اگر خلق خود را دوست ميدارد، بدان جهت است كه او را مى پذيرند. 5⃣ شعور و علم لازمه حُب نيست. 📝 پنجم اينكه اگر مى بينيم در مورد حُب، بايد و وجود داشته باشد، اين لزوم بر حسب مصداق است، (چون معمولاً كلمه (حُب) را در موارد انسانها به كار مى بريم و مى گوييم مادر، فرزند خود را دوست ميدارد و نمي گوئيم: درخت آفتاب را دوست ميدارد و خود را به سوى نور آن می كشد). و گر نه تعلق وجودى كه حقيقت حُب عبارت از آن است، از آن جهت كه حُب است، هيچ مشروط بر وجود علم و شعور نيست و از اينجا روشن مى گردد كه همه قوا و مبادى طبيعى، حتى آنها هم كه علم و شعور ندارند، آثار و افعال خود را دوست مي دارند. 6⃣ حب حقيقتى است كه در تمام عالَم سريان و جريان دارد. 📝 ششم از همه آنچه كه گذشت نتيجه مى گيريم حُب حقيقتى است كه در تمامى موجودات عالَم، سريان و جريان دارد. 💠 پایان 💠 📚 تفسیر المیزان جلد1 ص 618 💌 به کانال " آی💚شیعه " بپیوندید👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4236247057Cded3cd6bc7 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه(عج)🌺
💙❤️💙 📝 آراء و عقايدى كه انسان براى خود انتخاب می كند : 1⃣ يا تنها افكارى است كه بطور مستقیم و بدون واسطه، هيچ ربطى به عمل ندارد، مانند رياضيات و طبيعيات و علوم ما وراء الطبيعه. 2⃣ و يا افكارى است ، كه سر و كارش مستقيماً با عمل است، مانند مسائل مربوط به خوبى و بدى اعمال و اينكه چه عملى را بايد انجام داد؟ و چه عملى را نبايد انجام داد؟ 📝 در قسم اول، راه تشخيص افكار صحيح از افكار و عقايد ناصحيح، تنها پيروى و يقينى است كه از راه برهان و يا حسّ دست مي دهد. و در قسم دوم، راه منحصر در است. يعنى آن عملى را صحيح بدانيم كه ببينيم سعادت انسان را تأمين می كند و يا حداقل در تأمين آن نافع است و آن عملى را باطل بدانيم، كه ببينيم يا به شقاوت آدمى منجر مي شود و يا در سعادتش مضرّ است. 📝✅ و اما در قسم اول، اعتقاد به آنچه که علم به حقانيتش نداريم، و در قسم دوم اعتقاد به آنچه که نمى دانيم خير است يا شرّ، چنين اعتقاداتى جزء است. 📝 و آدمى از اين نظر كه آراءش همه به اقتضاى منتهى مى شود (فطرتى كه از علل هر چيز جستجو می كند) و نيز به اقتضاى منتهى مي شود (كه او را وادار به استكمال نموده، به سوى آنچه كه كمال حقيقى اوست سوقش ميدهد)، هرگز حاضر نيست خود را تسليم آراء خرافى كند و در برابر هر خرافه اى، كوركورانه و جاهلانه خاضع شود. إلاّ اینکه... ادامه دارد... 📚 جلد 1 ص 638 💌 کانال " آی💚شیعه " : 👇👇 http://eitaa.com/joinchat/4236247057Cded3cd6bc7 🌺کپی آزاد بشرط دعا و صلوات بر مهدی فاطمه(عج)🌺
🌹🌹🌹 ❇️ احكام اختصاصی و احكام مشترك زن و مرد در اسلام 💠 و امّا احكام مشترك بين زن و مرد و احكامى كه مختصّ به هر يك از اين دو طائفه است : در زن در تمامى احكام عبادى و حقوق اجتماعى شريك مرد است، او نيز مانند مردان مى تواند مستقل باشد، و هيچ فرقى با مردان ندارد (نه در ارث و نه در كسب و انجام معاملات، و نه در تعليم و تعلّم، و نه در به دست آوردن حقّى كه از او سلب شده، و نه در دفاع از حقّ خود و نه احكامى ديگر) مگر تنها در مواردى كه طبيعت خود اقتضا دارد كه با مرد فرق داشته باشد. و عمده آن موارد، مسأله عهده دارى حكومت و قضا و جهاد و حمله بر دشمن است (و امّا از صِرف حضور در جهاد و كمك كردن به مردان در امورى چون مداواى آسيب ديدگان محروم نيست) و نيز مسأله ارث است كه نصف سهم مردان ارث مى برد، و يكى ديگر حجاب و پوشاندن مواضع زينت بدن خويش است، و يكى اطاعت كردن از شوهر در هر خواسته اى است كه مربوط به تمتّع و بهره بردن باشد. و در مقابل، اين محروميّت ها را از اين راه تلافى كرد كه «نفقه» را يعنى هزينه زندگى را به گردن پدر و يا شوهرش انداخته، و بر شوهر واجب كرده كه نهايت درجه توانايى خود را در حمايت از همسرش به كار ببرد، و حقّ فرزند و پرستارى او را نيز به زن داده است. و اين تسهيلات را هم براى او فراهم كرده كه : جان و ناموسش و حتّى آبرويش را (از اينكه پشت سرش حرف بزنند) تحت حمايت قرار داده، و در ايّام عادت حيض و ايّام نِفاس، عبادت را از او ساقط كرده، و براى او در همه حالات، ارفاق لازم دانسته است. 💠 پس، از همه مطالب گذشته، اين معنا به دست آمد كه زن از جهت كسب ، بيش از علم به اصول معارف و فروع دين (يعنى احكام عبادات و قوانين جاری در اجتماع) وظيفه وجوبى ديگر ندارد، و از ناحيه هم همان احكامى را دارد كه مردان دارند، به اضافه اينكه اطاعت از شوهرش نيز واجب است، البته نه در هر چيزى كه او بگويد و بخواهد، بلكه تنها در مسأله مربوط به بهره هاى جنسى، و امّا تنظيم امور زندگى فردى يعنى رفتن به دنبال كار و كاسبى و صنعت، و نيز در تنظيم امور خانه، و نيز مداخله در مصالح اجتماعى و عمومى، از قبيل دانشگاه رفتن و يا اشتغال به صنايع و حرفه هاى مفيد براى عموم و نافع در اجتماعات، با حفظ حدودى كه برايش معيّن شده، هيچ يك بر زن واجب نيست. و لازمه واجب نبودن اين كارها اين است كه وارد شدنش در هر يك از رشته هاى علمى و كسبى و تربيتى و امثال آن، فضلى است كه خود نسبت به جامعه اش تفضّل كرده، و افتخارى است كه براى خود كسب نموده، و اسلام هم اين تفاخر را در بين زنان دانسته است، بر خلاف مردان كه جز در حال جنگ نمى توانند تفاخر كنند، و از آن نهى شده اند. اين بود آنچه كه از بيانات گذشته ما به دست مى آمد كه سنّت پیامبر(ص) هم مؤيّد آن است، و اگر بحث ما بيش از حوصله اين مقام طول نمى كشيد، نمونه هايى از رفتار رسول خدا (ص) با همسرش خديجه (س) و دخترش فاطمه (س) و ساير زنانش و زنان امّت خود و آنچه درباره زنان سفارش كرده و نيز شمّه اى از طريقه ائمه اهل بيت (ع) و زنانشان مانند زينب دختر على (ع) و فاطمه و سكينه دختر حسين (ع) و غير ايشان را نقل مى كرديم، و نيز پاره اى از كلماتى كه در مورد سفارش درباره ، از ايشان رسيده مى آورديم، و شايد در بحث هاى روايتى مربوط به آيات سوره نساء بعضى از آن روايات را بياوريم ان شاء اللَّه، خواننده محترم مى تواند به جلدهاى بعدى (تفسیر المیزان) مراجعه كند. ادامه دارد... 📚 💌 کانال " آی💚شیعه " : 🆔@ishiaa