🔼🔼🔼 🔹 وظایف همسران از كسانى نباش كه رنج‌هايت و گرفتارى‌هايت را از نگاه و چهره و حالت‌هايت به هر كس منتقل كنى. سختى‌ها، مهمان تو هستند. آنها را به دل‌هاى همسر و خانواده‌ات سرازير نكن. اگر ناتوان هستى،با توان‌گرى سفره‌ى دلت را باز كن، تا كارى صورت بگيرد، نه فقط‌ درد دلى بر خاطرى آتش بيندازد. اين خوب است كه همسر تو محرم دارايى‌ها و شادى‌هاى تو باشد، ولى لازم نيست كه از گرفتارى‌هاى تو و مشكلاتى كه رزق تو هستند، سنگينى و سختى ببيند. مگر آنكه كارگشا باشد، نه فقط‌ سنگ صبور. 📚 روابط متکامل زن و مرد، ص ۲۳ 🔹 ملاک ارزش شغل كارها به عهده‌ى كسانى است كه در وقت كمتر، به شكل بهتر از عهده‌ى آن بر مى‌آيند. تقسيم بندى مشاغل با اين اصل همراه است، در حالى كه خود شغل‌ها ملاك افتخار نيست و عمل ملاك ارزش نيست، مهم عامل‌هايى است كه عمل را مى‌سازد و مهم نقشى است كه در پس هر شغل پنهان است. تمامى درگيرى‌ها و داد و فريادها، از اينجا برخاسته كه ما ارزش‌ها را فراموش كرده‌ايم و براى شغل‌ها عنوانى ديگر در نظر گرفته‌ايم و آن را ملاك افتخار مى‌شناسيم. خيال مى‌كنيم قضاوت، يا خياطى، با بقالى با يكديگر تفاوت دارند و در ارزش‌ها دخالت دارند. بينش اسلامى، براى شغل‌ها به اندازه‌ى بينش‌ها و به اندازه‌ى نقشى كه در پشت آن ايستاده ارزش قائل است. ارزش عمل؛ وابسته به محرك، وابسته به جهت، وابسته به شكل حركت، وابسته به بینشی است که تو نسبت به اثار عمل داری. 📚 روابط متکامل زن و مرد، ص ۳۰ 🔹 شناخت‏ها چگونه به‌دست مى‏آيد؟ جوابش اين است كه يك‏ مقدارش با تعلم است، يك مقدارش با بن‏بست‏ هايى است كه آدم پيدا مى‏ كند. من كه ماشينم با اين دنده راه نمى‏ رود. پت پت مى‏كند. نمى‏ شود آنجا خودسرى كنم بگويم: بايد با اين دنده راه بروى! خودت را هم بكشى دنده‏ات را عوض نمى‏ كنم. خب اين نمى‏شود، يك دنده ديگر! من با همسرم يا با فرزندم تندى مى‏ كنم مى‏ بينم كه اين جواب مناسب را نداد، خب وسيله‏ ى ديگرى را به كار بگيرم. اهرم ديگر، دور ديگرى را تجربه كنم. تجربه هست، تعلم هست، پيش‏بينى‏ها هست، كه چه ضعف‏ هايى را ممكن است داشته باشد. جامع‏ اش هم همان نكته‏ ى آخرى بود كه گفتم؛ بدانم كه در شرايط گوناگون و احتمالات متفاوتى كه اتفاق مى‏افتد، چه عوامل متفاوتى مى‏شود به كار گرفته شود. آموزش مى‏خواهد، تجربه مى‏ خواهد، تدبر مى‏ خواهد. و اين چيزى است كه بايد شروع كنيد. مثل اينكه شما بگويى الفبا را من چگونه بنويسم. يك آموزشى مى‏ بينى، بعد هم تمرينى مى‏ كنى، بعد هم حوادث را مى‏‌بينى. فقر هست، مريضى هست، رابطه‏ هاى گسترده هست، توقع‏ ها هست، دنياهاى متفات آدم‏ ها هست. اينها خواه ناخواه مشكلاتى را بوجود مى‏ آورد. اين مشكلات ممكن است در ما يا لجاجت و سخت گيرى و يا تزلزل و سستى را بوجود بياورد. 📚 روابط زن و مرد، ص ۶۲ 🔹 مادامی که من احساس نیاز به دین نداشته باشم... آن چه من را به حركت وادار مى‌كند، علم به چيزى نيست، اضطرار به آن است. احتياج به آن است. مادامى كه من، دين را حتى اگر قبول كردم، خدا را حتى اگر باور كردم كه هست، اگر به آن نياز نداشته باشم و بگويم بدون دين مى‌توانم راهم را بروم و مى‌توانم بدون دين زندگى كنم، طبيعتاً دين يا در متن نمى‌آيد ،بر كنار مى‌شود، يا اگر هم مى‌آيد متن بى‌بديلى نيست، مى‌تواند نسخه بَدَل داشته باشد. اينجاست كه تو از دين مى‌توانى كنار بكشى. ثبات تو در رابطه با دين ممكن است متغير باشد. يك روز باشى يك روز نباشى. اين ديگر مربوط‌ است به شرايطى كه تو دارى. دين متن تو نيست. يك روز آن را دارى، يك روز ندارى. حاشيه‌ى زندگى توست. اما اگر آدمى باور كرد كه دين براى من ضرورت است، چرا؟ چون علم من در حوزه‌ى هفتاد سال مى‌تواند كارگشا باشد، فلسفه‌ى من هم در حوزه‌ى علم من مى‌تواند روشنگر باشد و عرفان من هم و قلب من هم و مجموعه مسائل و نقطه‌هاى آسيب و آفتى كه در دل من هست با مجموعه‌ى راهى كه در پيش دارم و اهدافى كه دارم جمع‌بندى و شناسايى مى‌شود، آن موقع اگر من اين مجموعه را فهميدم،به وحى روى مى‌آورم، اين نياز را مى‌فهمم. اينجاست كه در خدا جدال نمى‌كنم. 📚 زن و مرد، ص۶۴ @jargeh 🔽🔽🔽