⊰❁‌﷽❁⊱ ┄❁〇⃟💠❁⊱• با پديدار شدن حكومت دينى، رابطه مرجعيت و رهبرى پرسشى درخور تأمل شد. تا پيش از آن، حضور مراجع مختلف چندان مسأله‌انگيز نبود. مردمان در احكام دينى خويش، آن را كه اعلم و اصلح مى‌شناختند به مرجعيت دينى خويش برمى‌گزيدند، مقلدان با تساهل و تسامح در كنار يكديگر مى‌زيستند. احكام مراجع خويش را، مبناى زندگى عملى قرار مى‌دادند. اختلافات مراجع را در فهم فروع دين، طبيعى و معمولى مى‌انگاشتند و به دور از كشاكش و تنازع عمل دينى خويش را سامان مى‌دادند. برپايى حكومت دينى، مسئله نوى را در برابر جامعه مذهبى قرار داد. اولين سؤال، چگونگى همسازى بين فتواى رهبرى و مرجعيت دينى بود. ده‌ها مسئله اجتماعى بر مبناى فتواى رهبرى انجام شد و چه‌بسا در مواردى با پاره‌اى از فتاوى، ناهماهنگ و يا مخالف بود. زندگى اجتماعى چون عمل فردى نبود كه به راحتى اغماض شود. در نتيجه ناهمدلى‌ها و منازعات كوچك و بزرگى شكل يافت. ديدگاه حضرت امام، مبتنى بر تئورى ولايت فقيه بود. اين نظريه، توانايى آن را دارد كه اين‌گونه ناهمسازى را به حداقل برساند. 📚: حکومت اسلامی در اندیشه زلال امام خمینی_ جمعی از نویسندگان ┄┅•|•⊰❁〇⃟💠❁⊱•|┅┄ ➣ @khadem_astan