#اختصاصی
#چاشنی_های_معارفی
🌗
از برهوت تا ملكوت
«الف. ف. اميدوار»
عازم سفري در كوير بودم، كويري خشك و برهوت، شتري رهوار و چابك، توشهاي آماده و كامل، مقدار زيادي آب و خوراك و... همه چيز مهيا و خيالم كاملاً راحت بود؛ مسير را نيز دقيق ميشناختم، بارها رفته بودم و با راه آشنا بودم. بدون هيچ دغدغهاي به راه افتادم. چند ساعتي بود كه در راه بودم؛ نزديك ظهر بود و آفتاب از بالا بر فرق سر ميتابيد، براي قضاي حاجت از شتر پياده گشته و به همان نزديكي رفتم و پس از زمان كوتاهي هنگاميكه بازگشتم با كمال تعجب و ناباوري متوجه غيبت شتر گشتم. كاملاً بهتزده و هراسان شدم، به خوبي ميدانستم كه اگر شتر را نيابم بيترديد در اندك زماني در اثر گرما و تشنگي و در زير اين آفتاب سوزان هلاك خواهم شد. هر چه به اطراف نگريستم اثري از شتر نيافتم و چون تلاش زيادي براي يافتن او كرده بودم بسيار تشنه و خسته گشته و توان خود را از دست داده بودم. به آسمان نگريستم به آن اميد كه شايد تكه ابري در آسمان يافت شده و در ساية آن از فشار اين آفتاب سوزان در امان بمانم ولي تا آنجا كه چشم كار ميكرد ابري در آسمان ديده نميشد.
❇️ ادامه مطلب در فایل pdf
📚منبع: نشریه معارف 49.
🌐 کانال نشریه معارف| عضو شوید🔻
https://eitaa.com/maarefmags_ir