قسمت سی و ششم مسأله هستي و تشكيك آن و پيوستگي درجات و مراتب وجود و حركت جوهري و اين كه جوهر ذات در مسير اين وجودات حركت مي كند، تا حدودي مي‌تواند مسأله -الحدوث و -البقاء بودنِ روح را تبيين كند. به هر صورت، چون هستي درجاتي دارد كه اين درجات بدون طفره است و بعضي از آنها مادي و برخي برزخي، و بعضي مجرد تام هستند، و به علاوه حركت در متن هستي است ـ يعني در متن وجود است نه ماهيت ـ . بنابراين، يك شيئ ای كه بخواهد از مرحله ماده به مرحله روحانيت و تجرد بار يابد، بايد در مسير هستي حركت كند. با دقت در اين مسأله شايد بتوان مسأله (فأنشأناه خلقاً آخر) را قدري آسانتر تعقل نمود، زيرا در اين آيه نمي فرمايد: من چيز ديگر به او دادم! بلكه مي فرمايد: من او را تبديل به چيز ديگر كردم. آنچه در متن حركت راه دارد گوهر هستي شي ء است، و -هستي نه مذكر است و نه مؤنث. متحرك، وجود شي ء است نه ماده او و صورتها، اصناف، مسائل ماهوي و اوصاف و عوارض او، و گوهر هستي نه مذكر است و نه مؤنث. https://eitaa.com/madresehbagherain