اولین روز عملیات خیبر بود ، از قسمت جنوبی جزیره ، با یک ماشین داشتم بر می‌ گشتم عقب. توی راه دیدم یک ماشین با چراغ روشن داشت می‌ آمد ، این‌ طور راه رفتن توی آن جاده ، آن‌ هم روز اول عملیات ، یعنی خودکشی. جلوی ماشین را گرفتم ، راننده آقا مهدی بود ، بهش گفتم ، چرا این ‌جوری می ‌روی؟! ، می‌ زنندت‌ ها! گفت ، می‌خواهم به بچه‌ ها روحیه بدهم ، عراقی ‌ها را هم بترسانم ! می‌خواهم کاری کنم آن ‌ها فکر کنند نیروهای ‌مان خیلی زیادند..... سردار 📕 ستارگان خاکی « اللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَليِّٖكَ الْفَرَج » 🇮🇷 @mafeleshg