📌انذار اقربین 🔷گویی نگاه بی وقفه چشم دلش، نگران و منتظر به آسمان رحمت حق دوخته بود. خیلی برای آمدن آسمانی ترین دوست قدیمی اش دلتنگی می کرد. سه سال از اولین ملاقات رسمی اش با فرشته وحی می گذشت، بیست سال قبل از ماجرای سقیفه. 🔶نسیمی پرمهر وزیدن گرفت. بوی دوست می آمد. از عطری که در فضا پیچیده بود، فهمید دعاها و ثانیه شماری هایش جواب داده است. 🔷پیامرسان خدا بازهم با خبری خوش به محضر پیامبر آمده بود. قرار بود عهده دار جایگاه وزارت و وصایت از سوی خدا تعیین شود. فرشته لب به سخن گشود:" و انذر عشیرتک الاقربین؛ ای پیامبر! علی وزیر تو، وصی و جانشین بعد از تو خواهد بود." 📌جلسه دوم 🔷 همه مهمان ها آمده بودند. میان دعوت شده ها افرادی بودند که یک بچه شتر را یکجا می خوردند؛ اما با تعجب بسیار دیدند که برای چهل نفر از خویشاوندان این چنینی، فقط یک ران گوسفند، قدری نان و مقداری شیر آماده کرده است. 🔶 مسخره کردند و خندیدند. گفتند:" غذای یک نفر از ما را هم آماده نکرده است!" اما همه سیر شدند و غذا هم اضافه آمد. 🔷 جلسه دوم بود. اجازه نداد که همانند دفعه قبل افرادی، مانند ابولهب جلسه را به لهو و لعب بکشانند. برخاست و فرمود:" سعادت و آقایی دنیا و آخرت در گرو دو کلمه است؛ ایمان به وحدانیت خدا ورسالت من" بعد فرمود:" هرکس پاسخ من را دهد و مرا یاری کند، برادرم، وزیرم، وارث و خلیفه بعد از من خواهد بود." 🔶 هیچ کس جز علی(ع) به یاری اش برنخاست و جوابش را نداد. بعد از سه بار تکرار این تقاضا، رو به جمعیت گفت: علی(ع) برادر، وصی و خلیفه من میان شماست. 🔷 وقت رفتن، عموها و عموزاده ها با ابوطالب شوخی می کردند:" اکنون بعد از محمد(ص) باید از علی(ع) ، پسرت نیز حرف شنوی داشته باشی". با جوایز نفیس🎁 نشر بدون ذکر منبع است. 👉 @msafiran