. منو از تو جدا کرده ای خدا مرگش بده خولی عجب شری به پا کرده تا خودش خسته شده واسه کتک شمر رو صدا کرده بابا جونم منو راحت نمیذاره / همش میگه با فریاد / چرا پیشت نمیاد/ اگه بابات دوست داره منو راحت نمی‌ذاره/ امون از تازیونه‌اش/ اینم بابا نشونش/ ببین بازوم ورم داره بابا جونم ____ یه شب راحت نخوابیدم این شبا تا صبح از درد لگدهاشون می‌نالیدم لحظه‌ای بابا اگه خوابم می‌برد خوابت رو می‌دیدم تو خوابم داداش اکبر بود / تو بودی و رباب انگار/ تو چشماش اشک شوق بود و/ رو دستاش علی اصغر بود تو خوابم داداش اکبر بود /ولی با ضربه‌های شمر / پریدم از خواب و گفتم / اگه می‌مردی بهتر بود باباجونم .👇