کیش مهر (درمحضر علامه طباطبایی)
◾️ماجرای صحیفه‌ی ملعونه و طرح ترور پیامبر صلّی‌ الله‌ علیه‌ و آله و سلّم◾️ ▪️هنگامی که پیغمبراکرم ص
◾️رويداد مباهله - بخش چهارم◾️ ▪️گفت: بنگريد كه نزديک است ستاره ثريا بر زمين فرو آيد، درختان سر خم كرده و پرندگان در مقابل شما صورت بر زمين گذاشته و بال‌هاى خود را روى زمين پهن نموده و شكم آنها خالى شده است. و نشانه‌هاى ديگر نزديک شدن عذاب را در روى زمين ببينيد. به لرزش كوه‌ها و دودى كه پخش شده و ابرهاى پراكنده در وسط تابستان و گرماى شديد بنگريد. به محمد صلّى الله عليه و آله و سلّم كه دستش را بلند كرده و با چهار نفر از اهل بيتش كه با او بوده و منتظر پاسخ شما هستند بنگريد. و بدانيد كه اگر دهان گشوده و كلمه‌اى براى مباهله بگويد نمى‌توانيم از نابودى خود جلوگيرى كرده و هيچگاه نزد خانواده و اموال خود بازگرديم. ▪️با شنيدن اين سخنان در فكر فرو رفته و ديدند درست مى‌گويد و يقين كردند كه پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم واقعا از جانب خداوند فرستاده شده است. اينجا بود كه متزلزل شده و فهميدند كه در صورت مباهله، حتماً گرفتار عذاب خواهند شد. ▪️وقتى منذر ديد كه آنان واقعاً احساس خطر كرده‌اند، گفت: اگر تسليم او شويد هم اكنون و هم در آينده سالم مى‌مانيد. و اگر اين عزت و شرافت خود را در ميان قوم‌تان مى‌خواهيد، به شما حسادت نمى‌ورزم. ولى اين شما بوديد كه از نجران به اينجا آمديد، به محمّد پيشنهاد مباهله داده و آن را تنها راه تشخيص حق دانستيد. محمد نيز به سرعت به درخواست شما پاسخ مثبت داد. و پيامبران هنگامى كه اراده كارى كنند تا انجام آن از پاى نمى‌نشينند. برادرانم بهتر است از ترس علامت‌هايى كه مى‌بينيد از مباهله خوددارى كنيد و با شتاب با محمّد مصالحه نموده و او را از خود راضى كنيد. ما اكنون در شرايطى به سر مى‌بريم كه قوم يونس اندكى پيش از نزول عذاب در آن بسر مى‌بردند. ▪️گفتند: به نمايندگى از جانب ما نزد محمّد رفته و ببين از ما چه مى‌خواهد. از او بخواه كه نزديكترين افراد به او يعنى پسر عمويش به نمايندگى از جانب او با ما مصالحه كند. در اين كار تأخير نكن تا هرچه زودتر از نتيجه كار آگاه شويم. ▪️«منذر» بطرف پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم رفته و گفت: سلام بر تو رسول خدا، گواهى مى‌دهم كه خدايى، جز خدايى كه تو را برانگيخت وجود نداشته و شما و عيسى هر دو بنده‌ی خداى عزوجل و فرستاده او هستيد. ▪️و بدين ترتيب اسلام آورده و به پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم گفت كه براى چه كارى آمده است. رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم نيز براى مصالحه با آنان على عليه السّلام را فرستادند. ▪️على عليه السّلام عرض كرد: پدر و مادرم فداى تو رسول خدا بر چه چيزى با آنان مصالحه نمايم؟ ▪️حضرت فرمودند: رأى تو رأى من است، هر طور كه خواستى مصالحه كن. ▪️اميرالمؤمنين عليه السّلام بطرف آن دو رفته و ساليانه هزار لباس و هزار دينار بعنوان ماليات براى آنان تعيين كرد كه قسمتى از آن را در محرم و قسمت ديگرى را در رجب بدهند. آنگاه آن دو را در حالى كه سرافكنده و شرمسار بودند نزد پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم برده و او را از مالياتى كه بر آنان بسته بود آگاه نمود. آنان نيز ماليات و سرافكندگى را پذيرفتند. ▪️رسول خدا صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمودند: اين را از شما قبول مى‌كنم. ولى بدانيد كه اگر با من در زير آن عبا مباهله مى‌كرديد، خداوند شما را در بيابان دچار آتشِ سوزانى مى‌نمود كه دامنه‌ی آن در كمتر از يك چشم به هم زدن به پشت سری‌هاى شما رسيده و همه را آتش مى‌زد. ▪️هنگامى كه پيامبر صلّى الله عليه و آله و سلّم با اهل‌بيتش علیهم السّلام بازگشته و به مسجد رفتند، جبرييل نازل شد و گفت: ▪️محمد! خداى عزوجل به تو سلام رسانيده و به تو مى‌فرمايد: وقتى بنده من موسى، با دشمن خود قارون، مباهله نمود، قارون، خانواده، دارايى، و يارانش در زمين فرو رفتند. به عزت و جلالم سوگند ياد مى‌نمايم كه اگر تو با افراد خانواده‌ات كه در زير آن عبا بودند، مباهله مى‌كردى، همه زمينيان و آفريدگان نابود مى‌شدند، آسمان ريز ريز شده، كوه‌ها سنگريزه شده و زمين هيچگاه آرام نمى‌گرفت، مگر اين كه آن را بخواهد. ▪️آنگاه پيامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به سجده افتاده و صورتشان را بر زمين گذاشتند، سپس برخاسته و دست‌هايشان را بلند كردند، به‌گونه‌اى كه سفيدى زير بغلشان آشكار شد، و سه بار گفتند: نعمت دهنده را سپاسگزارم. ▪️پرسيدند، چرا سجده نموده و خوشحال شديد؟ ▪️پاسخ فرمودند: به خاطر سپاسگزارى به درگاه خداوند و اين كه اين كرامت را به اهل‌بيت من ارزانى داشت. آنگاه آنچه را جبرئیل گفته بود، براى آنان نقل فرمودند. ◾️المراقبات میرزا جواد آقا ملکی تبریزی◾️ @mohamad_hosein_tabatabaei