📍 مهمان حور العین و خسته ز راه جنین❗️ + داستان 📌یکی از علمای بزرگ(ره) معلّم وارستۀ اخلاق بود. مکّرر خدمت ایشان رسیده بودم. بیش از بیست سال پیش زمانی که من نجف بودم ایشان در تهران فوت کرد. بعد از فوت ایشان، یکی از دوست‌داران ایشان که من او را می شناسم و از مرتبطین من است برای اینکه ایشان را در خواب ببیند اعمال واردشده در همین رابطه را انجام داد. البته من این آداب را ندیدم و شاید برای هر کسی هم این اتّفاق نیفتد ولی آدابش این است که همان شب اوّلی که میّت از دنیا می رود، ظاهراً غسل، وضو، نماز و ادعیه ای با کیفیت خاص دارد. اگر شخص انجام دهد، میّت را در خواب می بیند. 📌 این شخص در حضور بستگان، این اعمال را انجام داد و خوابید. طولی نکشید که از خواب بلند شد و کاغذی را برداشت و شروع به نوشتن کرد. 📌 گفت: خوابش را دیدم که دارم می روم و به درِ منزل او رسیدم. در حالی که یادم بود که ایشان فوت کرده است. آمدند و سؤال کردند چه می خواهید؟ گفتم: بگویید فلانی است. جواب مرا در قالب یک رباعی آوردند. آن عالم بزرگ اهل سرودن شعر هم بود و شعرهای عرفانی هم داشت. به ذهن من رباعی این است: مهمان بساط حورعین می باشم هم خسته ز راه از جنین می باشم امشب ز ملاقات تو من معذورم دل خسته مشو ز مؤمنین می باشم 📌جواب داد که امشب نمی توانم سراغ تو بیایم. چون خسته هستم؛ یعنی همان طور که جنین از رحم مادر به این دنیا با فشار می آید به برزخ هم که می رود همین فشار است. در انتها هم می گوید که خیالت راحت باشد، چون از مؤمنین می باشم. بنابراین وارد برزخ که می شود، دیگران متوجّه می شوند؛ لذا می گویند رهایش کنید از هول بزرگ جسته است، بگذارید کمی آرامش بگیرد. 〰️〰️〰️〰️〰️ 📚 📕 📝 جلسه دهم رحمت الله علیه @agamojtabatehrani