﷽ 📍 رحلت جانگداز حضرت زینب(س) و روضه❗️ 📌سه نفر بی بی و خانم بزرگوار در اسلام داریم که واقعاً اگر مقاومت این سه نبود، دستمان خالی بود. یکی خدیجۀ کبری (س) است، یکی زهرا (س) است و یکی زینب کبری (س) است. من فکر می کنم زینب (س) بیش از همۀ آن ها رنج-کشید. صحنه هایی را که ایشان دیده است، هیچ کدام ندیدند؛ یعنی نه مادرش دید و نه جدّه اش دید. من اعتقادم این است، به این مقداری که اطّلاع دارم. زین العابدین (ع) در روایتی نقل می کند: من در خیمه ای قرار داشتم که عمّه ام مرا پرستاری می کرد. من بیمار بودم و پدرم در خیمه ای دیگر داشت اسلحه ها را تعمیر می کرد و نزدیک ما بود. یک وقت دیدم صدای پدرم بلند شد و این شعرها را می خواند: «یَا دَهر اُفٍ لَكَ مِن خَلیلِ كَم لَكَ بِاِلاشرَاق وَ الَاصِیلِ». زین العابدین می فرماید: تا این شعر را پدرم خواندم، فهمیدم مطلب چیست و کار از کار گذشته است. گریه گلوی مرا گرفت، ولی جلوی خودم را گرفتم که عمّه ام متوجّه نشود. امّا دیدم او زودتر از من متوجّه شد و سراسیمه از خیمه بیرون زد. او به سراغ حسین (ع) رفت؛ چنان می دوید که پایش در چادر و عبایش می گرفت و نزدیک بود به زمین بخورد. شروع به ناله کرد. حسین (ع) آمد. زینب (س) جملاتی می گوید: «الَیَومَ مَاتَ اَبِی عَلِی، اَلیَومَ مَاتَ اُمی فَاطِمَه، اَلیَومَ مَاتَ اَخِی حَسَن»؛ به امام حسین (ع) می گوید که من جز تو کسی را ندارم. تو می خواهی بروی. لطمه به صورت می زند، دست می برد و گریبانش را چاک می زند. امام حسین (ع) تسلّایش می دهد، دلداری اش می دهد، آن دست ولایتی را روی دل زینب (س) می گذارد. خواهرم! حلمت را شیطان از بین نبرد. والله قسم! اگر این دست بر قلب زینب نیامده بود، هیچ بشری قدرت نداشت تحمّل بکند. امّا فهمیدید حسین (ع) به زینب (س) چه گفت؟ گفت: هنوز چیزی ندیده ای تو. فردا باید فرق شکافتۀ علی (ع) را ببینی، باید دست جدا شدۀ عبّاس (ع) -برادرت- را ببینی، باید گلوی پاره پارۀ اصغر (ع) را ببینی. زینبم تو باید سر حسین (ع) را بالای نیزه ببینی. 〰️〰️〰️〰️〰️ 📚 📕 📝 جلسه نهم @mojtabatehrani_ir