... بعد از همان یکی دو تا پلّه‌ی رواق اصلی پایین بیایند و نگاهی به ضریح بیندازند و بگویند: ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• صاحبانِ ما واژه‌های روی کاغذ نوشته شده یا روی زبان آمده یا توی گلو رسوب‌کرده، به امیدی آمده‌اند پیش شما. به خانه و خانواده و شهر و شغل خودشان دل‌بسته بودند اما از همه‌ی دلبستگی‌ها کَندند چون ندای شما را شنیدند که: «و أتونی بأهلکم أجمعین... با همه‌ی کسان خود، پیش من بیایید» این دعوت کریمانه را شنیدند و پیش شما آمدند که خودتان بزرگ‌شان کنید و با تربیت شما، نمونه‌ی همان تمثیلی بشوند که حضرت باقر فرمود مقصود خدا از آن، شیعیان اند: «کزرع اخرج شطئه ... یعجب الزراع لیغیظ بهم الکفار... مانند نهالی که جوانه‌ی خود برآورد تا ستبر شود و بر ساقه‌های خود بایستد و دهقانان را [از رشد خود] به شگفت آورد [خداوند مؤمنان را به این صورت تقویت می کند] تا به وسیله‌ی آنان، کافران را به خشم اندازد». می‌خواستند به مدد شما به‌دردبخور بشوند و کافران را پُر از خشم کنند و این‌طوری از شما نشان شیعه‌شدن بگیرند... ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ـ اگر دیروز و امروز، مردانی پیدا شدند که سینه ستبر کردند و روی پای خودشان ایستادند و دنیا را به شگفت آوردند و دستگاه کفر را از خشم و غیظ به لرزه انداختند، به برکت تربیت مادرانه‌ی شما بوده که در عصر غیبت، پشت و پناهِ نوّاب عامّ حضرت ولی‌عصر بوده‌اید و زیر بغل حوزه‌ی قم را گرفته‌اید تا کم‌کم بزرگ شود. گریه‌های هر شبِ کنار ضریح جدّتان در نجف که به کنار؛ شما هم «بنت امیرالمؤمنین» هستید و بین پیرغلام‌ها ایمان و یقین پخش می‌کنید. بخاطر همین من می‌گویم پیرمرد آن جمله‌ی معروفش را درباره‌ی هر «زن» و هر «مرد»ی نگفته؛ یعنی اول ضریح شما را در ذهنش مجسم کرده و بعد همان تصویر را در قالب کلمات ریخته: «از دامن زن است که مرد به معراج می‌‌رود...» ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• ••─━⊱✦🔹✦⊰━─•• 🖊: @msnote