🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم امشب دلم گـــرفته از آن گـریه می کنم هم ناله با امام زمان گریه می کنم چه خبره امشب ؟.. یا رب رســــیده شام غریبان یاس و من رنگِ غــــروبِ فصلِ خزان گریه می کنم 🔸اینجا نباش ، دل هامونُ ببریم توو خونه ی امیرالمومنین.. ▪️چه خبره امشب ؟ از فردا دیگه خونه ی فاطمه ، مادر نداره ، از فردا یه دختر سه چهار ساله ، باید توو خونه مادری کنه.. 😭 باید خونه داریکنه.. ▪️ این مدتی که فاطمه بیمار بود هر موقع می اومد توو خونه ، هر چی غم و غصه داشت با دیدن فاطمه فراموش میکرد ، اما از فردا هر کی میاد توو این خونه ، زانوی غم بغل میگیره ..😭 با اشکِ غسلِ نیمه شـب و گریه یِ کفن با تُربتی که مــانده نهـان گریه می کنم با رازِ سر گشوده یِ یک جسمِ پُر گریز با طفل آســـتین به دهان گریه می کنم 🔸امیرالمومنین فرمود : مبادا بلند گریه کنید ، مبادا همسایه ها خبردار بشن ... ▪️یه همچی شبی ، حتی اون دوتا نامرد ، اومدند درِ خونه ی امیرالمومنین ، گفتند ما شنیدیم کار فاطمه تموم شده فردا ، حتماً ما باید بر فاطمه نماز بخونیم ها یاعلی نکنه بدون حضور ماها ، بخواهی برفاطمه نماز بخونی ؟ حالا ببین امیرالمومنین چه غُصه هایی داره امشب ؟ همراهِ کوه صبر که امرِ سکوت کرد فرمود کسی بلند بلند گریه نکنه ، بچه ها ، آستین به دهان بگیرید.. همراهِ کوه صــبر که امرِ سکـوت کرد اما گریست مویه کنان گریه می کنم شاعر: سعید نسیمی 🔸اسماء میگه ، من آب میریختم ، یه مرتبه دیدم صدای ناله علی بلند شد ، سر به دیوار گذاشته داره بلند بلند گریه میکنه ، آقاجان خودتون فرمودید که کسی بلند گریه نکنه ؟ صدا زد اسماء : 👇 تو زهـــرا بینی و مـــن روی نیلی تو صورت بینی و من جای سیلی.. 😭 ▪️تازه فهمیدم چرا فاطمه وصیت کرده منو شبانه غسل بدهید؟ شاید نمی خواسته زخم ها و کبودی ها رو علی ببینه ..😭 تو می بینی علی را زار و خسته نمی بینــــی تو پهلوی شکـــسته ▪️الان دستم به بازوی شکسته خورد ، تازه فهمیدم چرا فاطمه از من رو می‌گرفت ؟ تازه فهمیدم دست بانو چرا بالا نمی اومد ؟ ▪️کار غسل فاطمه رو هر طوری بود به اتمام رسوند ، بندای کفن رو بست ، بعد صدا زد یتیمای فاطمه بیائید سیدا ، خدا نکنه توو این مجلس طفلی باشه مادرش از دنیارفته باشه صدا زد ، یتیمای فاطمه بیائید حسنین اومدند خودشون رو انداختند روی سینه ی مادر..😭 ▪️هر دو تا آنچنان ناله ی جانسوزی میزنن.. 😭 امیرالمومنین میگه دیدم بندهای کفن باز شد هر دو تا دستای فاطمه از کفن بیرون اومد ، این دوتا آقازاده رو در آغوش گرفت ..😭 ▪️یه مرتبه دیدم از زمین و زمان یه ندایی بلند شد.. یاعلی ، بچه هارو از مادر جدا ک.. آاای ملائکه طاقت دیدن این صحنه رو ندارند.. ▪️اما من یه بچه یتیمِ دیگه رو هم سراغ دارم ، نیمه های شب از خواب بیدار شد ، هی گریه میکرد هی ناله میزد، هر چی عمه التماسش میکرد..😭 ▪️رقیه آرام باش گریه نکن عزیز.. صدا میزد عمه الان بابام رو توو خواب دیدم ، منو بغل گرفته بود ، خودش گفت الان میام پیشت ..😭 لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ هرجا نشستی سه مرتبه از سُویدای دلت صدا بزن یا زهرا یا زهرا یا زهرا.. @noaheh_khajehpoor هشتک کانال حذف نشود ❌