🔗 افتاده بود زندان.
شکنجهها امانش را بریده بود.
💭 به خودش گفت:
بگذار نامه بنویسم برای امام،
هم برای آزادیام دعا کند،
هم از آقا پول بخواهم.
📜 نامه نوشت.
اما خجالت کشید پول بخواهد.
📜 خیلی زود جواب نامه به دستش رسید:
☀️ ظهر امروز، نمازت را در خانهات خواهی خواند!
🌟 همان شد که امام فرموده بود.
آزادش کردند.
📜💰به خانه که رسید نامهای دید، همراه صد دینار طلا.
نامه را باز کرد.
دستخط امام عسکری علیهالسلام بود:
🔅«هر وقت نیازی داشتی از من خجالت نکش!»
📚 الكافي (ط - الإسلامية)، ج ۱، ص ۵۰۸.
📱ڪـانـال ݐـرٺـو اشـراق
🔰 به ما بپیوندید...
🆔
eitaa.com/partoweshraq
🆔
splus.ir/partoweshraq
#روایت
#کرامات
#امام_حسن_عسکری علیه السلام