💠داستان وصال عشق💠
💫قسمت دوم
سپس فرمود: اين نامه را بگير وبه بغداد برو، بامدادان هنگام طلوع آفتاب فلان روز بر روى پل فرات حاضر باش.
هنگامى که قايق فروشندگانِ شراب به کنار تو رسيدند وکنيزان را در آنها ديدى، به زودى گروهى از خريداران را مى يابى که نمايندگان اشرافِ بنى عباس هستند، در ميان آنها عدّه کمى نيز از جوانان عرب به چشم مى خورد.
هنگامى که آنان را ديدى از دور شخصى به نام (عمر بن يزيد) برده فروش را زير نظر داشته باش، او از اوّل روز کنيزى را در معرض فروش نگه مى دارد، کنيز دو قطعه حرير مندرس بر تن دارد که مانع از نگاه ودست درازى تماشاگران است، وخود را در اختيار کسى که بخواهد به او دست بزند قرار نمى دهد.
در اين حال، صداى ناله او را که به زبان رومى است از پس نقاب نازکى مى شنوى که مى گويد: به فريادم برسيد! مى خواهند حرمتم را بشکنند وپرده حجابم را بدرند.
📚غيبة طوسى، ص 204 ـ 208، فى معجزات العسکرى (عليه السلام)
بحار الانوار، ج 51، ص 6، ح 10
#ادامهـــدارد
@ranggarang