گُنجاندَنِ غَمِ تو به گُفتار، مشکل است فَهمیدَنِ فِراقِ تو، بسیار مشکل است این چَشم، بی نِگاهِ تو روشَن نمی شَود با دیده های شَبزَده، دیدار مشکل است دیدی که نانِ شُبهه سَرِ سُفره می بَریم هم سُفره بودنِ دِل و دِلدار، مشکل است چون قَطعِ اِرتِباط نِمودیم با شُما دیگر عُبور از این هَمه دیوار، مشکل است از اَهلِ بِیت، دور شُدَنها هَزینه داشت بَر زِندگی که خورد گِرِه، کار مشکل است دَر مَحضَرِ تو روضه ی زِینَب که خوانده شُد دیگر گُریزِ کوچه و بازار، مشکل است یِک زَن، نَجیب زاده و با عِفَّت و حَیا... ...باشَد میانِ مَجلِسِ اَغیار، مشکل است @raziolhossein