مشغول نگاه کردنِ مراحل درمان پسر نوجوان ۱۲ ساله شدم که صدای شلیک گلوله آمد.سرپرست تیم جهادی، ما سه خانم را به از کوچههای پشتی، به خانه یکی از آشناهایی برد که خانهاش در آن نزدیکی بود. چند ساعتی آنجا بودیم و بعد از آرام شدن وضعیت برگشتیم داخل گیت، بعد از برگشتن رفتم به سمت مسجد تا سری به بچههای هلال احمر بزنم، یکی از دوستانم تعریف کرد بعد از رفتن ما، ماموران برای متفرق کردن مردم بدون خونریزی، اشکآور زدند. مردم متفرق شدند ولی بعضی از بچه های هلال احمر هم این گاز اشکآور را تنفس کرده بودند و چشمهایشان به شدت سوخته بود و نمیتوانستند جایی را ببینند. برای کم شدن سوزش چشمها مجبور شده بودند یا سیگار بکشند یا دود آتش تنفس کنند. دختران هلال احمر که سیگار کشیدن بلد نبودند، دود آتش را تنفس کردند. چشمانشان خوب شد ولی سرفههایشان تازه شروع شدهبود.
سحر همه کسی
#آبادان
#متروپل
#ساختمان_امیری
#امدادگر
#هلالاحمر
#جهادی
#موکب
#تاریخ_شفاهی
#روایت
🆔
@resanebidari_ir
🆔
@ammarkhz