🌧⃟ೄྀღتـَـــــࢪنــمِ بــــــٰاࢪان
👻😬👻😬👻😬👻😬👻😬👻😬 👻😬👻😬👻😬👻😬👻😬👻 👻😬👻😬👻😬👻😬👻😬 👻😬👻😬👻😬👻😬👻 👻😬👻😬👻😬👻😬 👻😬👻😬👻😬👻 👻😬👻😬👻😬 👻😬👻😬👻 👻😬👻😬 👻😬👻 👻😬 👻 ࢪمآن⇩
👻👻😬👻😬😬👻😬👻😬👻😬 👻😬👻😬👻😬👻😬👻😬👻 👻😬👻😬👻😬👻😬👻😬 👻😬👻😬👻😬👻😬👻 👻😬👻😬👻😬👻😬 👻😬👻😬👻😬👻 👻😬👻😬👻😬 👻😬👻😬👻 👻😬👻😬 👻😬👻 👻😬 👻 ࢪمآن⇩ 👋👀بچھ‌مثبٺ👀👋 و رفت سمت عمارت. اون از چک سر شب ش اون از داد هاش حالا هم که اینطور. اگر تلافی نکنم سارینا نیستم . دارم برات اقا سامیار. بلند شدم و موتور مو پارک کردم که بیرون اومدن و قرار شد بریم اداره! موتور مو پشت یکی از ماشین های پلیس گذاشتیم سمت ماشین سامیار رفتم و جلو نشستم سامیار هم راننده بود سه تا از نیرو ها هم عقب! به ترتیب حرکت کردن رو به سامیار گفتم: - الان کدوم گورستونی می ریم؟ خیلی ریلکس گفت: - اداره پلیس فعلا اونجا جامون امنه! هووفی کشیدم و به ظبط نگاه کردم با دیدم فلش لبخندی رو لبم شکل گرفت و روشن ش کردم منتظر اهنگ عاشقانه ای بودم که صدای نوحه و مداحی پیچید. متعجب نگاهش کردم مگه محرم بود؟ این چه فلیشه! خاموشش کردم و بعد نیم ساعت رسیدیم. پیاده شدم و درو محکم کوبیدم که سامیار گفت: - ارث بابات نیستا! باز کردم محکم تر کوبیدم یه لگد هم نثارش کردم. اخماشو شو تو هم کشید و سمت اداره رفتم. توی اتاق کنفرانس نشستیم تا ببینم قراره چه خاکی تو سرمون بریزیم! یعنی الان من صب تا شب باید بشینم اینجا؟ کم کم همه اومدن و نشستن. سامیار نمی دونم شال و لباس از کجا گیر اورده بود شال و انداخت رو سرم و لباسا رو هم گذاشت تو بغلم و گفت: - پاشو برو سر و شکل تو درست کن ابروی منو بردی. نگاه چپی بهش انداختم و چشم غره ای بهش رفتم. توی نمازخونه خواهران عوض کردم یه مانتوی طرح کت و شلوارش با مقنعه. مگه من کارمند شرکت ام اینطور لباس بپوشم؟ توی اینه به خودم نگاه کردم خیلی بهم می یومد واقعا خوشکل شده بودم. برگشتم تو اتاق کنفرانس و نشستم. سامیار سر تا پامو نگاهی انداخت و گفت: - حالا یکم مثل ادمیزاد شدی. منم نامردی نکردم یکی محکم زدم تو صندلی ش که چون چرخ دار بود رفت عقب . با خنده نگاهش کردم که اخمی کرد و دوباره نشست سر جاش. یه چیزایی می گفتن که واقعا نمی فهمیدم چیه! سرمو روی میز گذاشتم و چشامو بستم به عالم بی خبری رفتم. سامیار داشت صدام می کرد اما انقدر خسته بودم حال نداشتم چشم باز کنم و بهش بگم خفه شه بزاره بخوابم. حس کردم توی هوا بودم و بعد کمی روی زمین فرود اومدم و یه پتو افتاد روم. تکونی خوردم و محکم پتو رو دور خودم پیج دادم و خوابیدم.