بسم الله الرحمن الرحیم
بزرگترها گوشه و کنار مسجد تکیه دادن و منتظرن تا بچهها جای خودشون رو مشخص کنن
دختر خانما طبق همیشه با امانت حضرت زهرا مثل ماه میدرخشن ..
از میونشون یه تعداد محدود ، یه شال قواره بلند سیدی روی سر و دوششون انداختن و زیرش گم شدن 😁
بعد از پخش نماهنگ یکی یکی گوشاشون تیز میشه و لبهاشون تکون میخوره
هنوز مراسم شروع نشده که یکی از وروجکا دلتنگ پدرش شده و درِ گوشی از مادرش اجازه میگیره تا بره پیش پدرش ؛ حقا که دخترا باباییان
یه تعداد از خانمها خودجوش خادم خودشون شدن و سعی دارن به یه سمتی از مراسم نظم بدن
یکی از دختر کوچولوها با طمأنینه چوب شور توی دستش رو میخوره و با عشق خرچ خرچ میکنه و منتظر ایستاده تا برنامه شروع بشه ..
خواهر کوچولوها به جبران تموم بازیگوشیهای تو خونهشون ، اینجا دست برادر و آبجی کوچیکترشون رو گرفتن و براشون مادری میکنن !
خواهر که باشه جای مادر دل میسوزونه ، بمیرم برا دل زینب ..
#روایت_هیأت
#خداحافظ_مادر
#هیئت_شباب_الحسن_علیه_السلام