نامهها بر نامهها ۱۴
قسمت ۵
بايد ۵۰۰ جلد از امام امیرالمؤمنین ما حدیث میداشتیم، باید حداقل ۵۰۰۰ جلد از اهل بیت ما احادیث نوشته میداشتیم، نداریم!
حالا احادیثی هم که (تازه) مثل بحارالانوار ۱۱۰ جلد جمع کردهاند، دیگران جمع کردهاند،
کتابهای اصلی ما مثل اصول کافی، من لا یحضر، استبصار، وافی ...جمع کردهاند، اینها هم بندگان خدا اینقدر گرفتاری کشیدند تا بتوانند تشخیص بدهند، ببینند در بین این احادیث مثل کعب الاحبار یهودیها (که یک چیزهایی از خودشان ساختند به اسم قال رسولالله و در بین مردم پخش کردند) چهکار کنیم که اینها را هم بگذاریم که تنزیه بشود، تنقیح بشود و یک وقتی خلاف به دست مردم نرسد. جان به لب آمد تا این مقدار احادیث جمع شد!
غرض این است که جناب رسولالله که تشریف میآوردند نماز صبح، نماز ظهر و عصر ، نماز مغرب و عشاء، هر روز به روز مردم را کنترل میکردند؛ ببینند امروز که رفتند سر کار آمدند، وضعشان چهطور است؟
باز چهکار کردند، کجای کار را لنگ گذاشتند؟ در بازارشان، در معاملهشان، در تجارتشان، در کشاورزیشان (در اینها) کجاها کار لنگ است؟ الان امروز ظهر که آمدم نماز، چرا بعضی ازچهرهها را میبینم باز چهرهی آدمیت ندارند، چرا؟
نماز خوان است، پشت سر پیغمبر است، چرا باز چهرهاش یکجور دیگر است؟!
آقا در معراج مشاهده کرد صور اعمال را.
باز بین نماز ظهر و عصر بلند میشدند چند مطلب میفرمودند:
شما اگر بخواهید اینطور عمل بکنید به فلان شکل درمیآیید، حواستان را جمع کنید!
حالا آقا رویش نمیشد، آقا مظهر ستاریت الهی است، رسماً نمیتواند درحین نماز جماعت یا در برخورد با افراد عموم یک دفعه به شخص برسد بگوید:
تو چرا گاو هستی، به دیگری بگوید تو چرا پلنگ را میمانی؟! (این نمیشود)
دیگر مجبور است کتمان کند و به صورت احادیث، کلی بگوید: آقا هر کسی غیبت میکند، به این شکل درمیآید؛
چهطور یک آدمی بشیند یک گاوی مرده، مردار شده، بو پیدا کرده، گوشتاش متعفن شده و یکی مینشیند این را میخورد! یکی دیگر میگوید اوه، اوه، چه چیزی را میخوری؟
یکی دیگر برود یک مزبلهای را پیدا بکند، آنجا لف لف دارد مزبله را میخورد و کسی آو را ببیند!
آقا نمیتواند رسماً به ایشان بگوید:
تو چرا الان مزبلهای؟!
من چرا تو را به این شکل میبینم؟!
چرا حیوانی، چرا فلان حیوان شدی؟!
این که شأن آقا نیست، حق هم ندارد.
مگر یک جایی که ارباب به او بگوید: اینجا را به این یک نفر بگو، این باید تشر بخورد؛
چشم!
تا نگویند؛ ستاریت الهیه به او اجازه نمیدهد. چون اجازه نمیدهند؛ پس آقا مجبور است سخنرانی عمومی کند.
بین دو نماز جماعت، عمومی خطبه بخواند. روز جمعه که شد بهانه بگیرد؛ امام جمعه باید یک کسی باشد مثل پیغمبر مثل اهل بیت، روز جمعه وقتی مردم کل (سر محل) آن شهر جمع شدند پیش او، یشان تا چشم را باز کرد و جمعیت صد هزار نفری را، هزار نفری را پانصدتایی را، پنج میلیونی را دید، ببیند که در این هفته وضعشان چیست؟ در این هفته چه بر آنها گذشته؟
ایداد بیداد چرا این هفته باز هم به این اشکال جمع شدید؟ چرا به این صورت هستید؟
این هفته، این هفت روز قبل که من شما را در نماز جمعه رها کردم و تا این هفته که بیایید پیش من، این یک هفته چرا اینقدر کارهایتان را خراب کردید، باز چهرههاتان چرا اینطور است؟!
باز خطبه بخوان.
در این خطبه، رسماً که نمیتواند بگوید که الان بین این جمعیت نماز جمعه، چرا چند نفر به شکل موشاند؟
چرا چند نفر به شکل مار هستند؟
چرا چند تا به شکل خرساند؟
نمیتوانم آمار کنم تک تک را نشان بدهم.
وگرنه اگر خودشان بخواهند چرا!
اما ستاریت الهی را چه کنم؟ ارباب اجازه نمیدهد.
ستار میگوید: روی گناهان بندههای من را بپوشان!
دیگر باید کلی بفرماید:
بندگان خدا! عليكم بتقوی الله
مواظب خودتان باشید! بدانید که هر کسی
فلان عمل را انجام بدهد، در روز قیامت به صورت مار محشور میشود.
نامه ها برنامه ها ۱۴
#شرح_نامه_ها_برنامه_ها۱۴
#حضرت_علامه_حسن_زاده_آملی
#استاد_صمدي_آملي
#فایل_صوتی۱۴
🌹کانال شاخه طوبی 🌹
👇👇👇
@shakhehtoba
https://eitaa.com/joinchat/2841182208C176d11888a
💢ما را در نشر هر چه بیشتر کانال یاری فرمایید 🙏💢