﷽
مرثیۀ شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)
________________
شدم مجنون تو در کوچه و بازار مهدی جان
تویی دلدار و من مجنونِ تو دلدار مهدی جان
تمام هستیام را میدهم بر ناز لبخندت
میّسر کن مرا در کسب یک دیدار مهدی جان
منم فرهاد و تو شیرین و جای تیشه از عشقت
سرم را میزنم بر هر در و دیوار مهدی جان
تو یوسف زادۀ نرجس منم گم کرده در کنعان
که با یک بوی پیراهن شوم بیدار مهدی جان
گرفته درد هجران تو کانون وجودم را
شده این قلب من غمخانۀ سیّار مهدی جان
منم دیوانۀ عشقت چو مجنون در بیابانها
تو لیلای منی در کوچه و بازار مهدی جان
بیا ای منجی عالم به استمداد محسن ها
علم افتاده در ساحل بیا بردار مهدی جان
نشسته مادرت زهرا میان آن در و دیوار
هنوزم میچکد خون از دل مسمار مهدی جان
رقیّه دیده بر راهت نشسته کنج ویرانه
شده زینب اسیر دست( استثمار) مهدی جان
هنوزم تیر پیکان و علی اصغر بُود مطرح
هنوزم خیمه دارد تشنۀ بسیار مهدی جان
به قبر فاطمه شمعی نباشد ای امید ما
چراغی روی قبر مادرت بگذار مهدی جان
(یداللهی، 1388، 26)
حضرت علی(علیه السلام) ...با غسل دادن حضرت زهرا(سلام الله علیها) چه دردهایی را که نکشید؛ ...مرور مصیبت ها بود، دوره کردن درد و تداعی محنت ها بود. بازو و پهلو و سینه و صورت، همه ضربه خورده و کبودند. ای وای از حکایت محسن(علیه السلام)، حکایت فاطمه(سلام الله علیها) و آن در و دیوار، حکایت آن میخهای آهنین با بدن نحیف و خسته و بیمار، حکایت آن آتش با آن تن تب دار، حکایت آن دست پلید با این گونه و رخسار، حکایت آن همه مصیبت با این دل بیقرار، آرامتر اسماء! دست به سادگی از این همه جراحت عبور نمیکند، دل چطور این همه مصیبت را مرور میکند؟ این که جسم است این همه جراحت دارد، اگر قرار به تغسیل دل بود چه میشد؟ این دل شرحه شرحه، این دل زخم دیده، این دل جراحت کشیده... این ظلم و ستم به حضرت زهرا(سلام الله علیها) با عث شد یک روزی همین درد و همین مرور مصیبتها را زینب(سلام الله علیها) تحمل کند؛ همان روقتی که نازدانۀ اباعبدالله (علیه السلام)را غسل میداد، آن زن غساله تا بدن را دید از روی تعجب سئوال کرد: این دختر به چه بیماریی مبتلا بوده که همۀ بدنش ضرب دیده و کبود است؟ ای زن دست روی دل داغدیدۀ زینب نگذار، آتش به دل زینب نزن، تو چه میدانی که:
کودکان در دشت و صحرا، پا برهنه زار و تنها
اشک غم ریزند و گویند آه بابا آه بابا
آن طرف طفلی نشسته خار در پایش نشسته
دختری با کعب نیزه دست و بازویش شکسته
آن طرف راه گلی را دشمن سرکش گرفته
صورتش نیلی ز سیلی دامنش آتش گرفته
آن طرف جلاد مردی مشت او پر گوشواره
این طرف مردی شتابان روی دوشش گاهواره
#فاطمیه
۱۴۰۰
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#امام_زمان_عج
#مرثیه
#شعروسبک_مداحی
#مداحی
#شعر
ایتا👇
http://eitaa.com/sher_sabk_maddahi
تلگرام👇
https://t.me/sher_sabk_maddahi