eitaa logo
📚کانال شعر،سبک و نکات مداحی🎙
7.8هزار دنبال‌کننده
611 عکس
154 ویدیو
94 فایل
برای شرکت در کلاس های آموزش مداحی دکترحاج مجیدطاهری با این شماره ها تماس بگیرید: ۰۹۱۲۱۸۳۸۲۶۸ ۰۲۱۳۳۲۵۰۹۳۰ در ایتا به شماره ۰۹۹۰۵۲۸۶۲۰۰ پیام دهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
غزل مصیبت🍃 حال که ای همسفر، بی تو سفر می‌کنم زاد ره خویش را، خون جگر می‌کنم من که ز آغاز عمر بی تو نکردم سفر خیز و نگه کن ببین با که سفر می‌کنم هر قدمم می‌زنند، نام تو را می‌برم هر طرفم می‌کشند، بر تو نظر می‌کنم هر خطر آید به پیش، بر دل و جان می‌خرم در عوض از دخترت، رفع خطر می‌کنم گر بگذارد عدو لحظه‌ای آسوده‌ام زخم تو را شست و شو، ز اشک بَصر می‌کنم ای پسر مادرم من نه تو را خواهرم؟ مثل تو پیش بلا سینه سپر می‌کنم ✍️حاج غلامرضاسازگار
غزل مصیبت🏴 (یکی از بندهای ترکیب بند) بر حربگاه چون ره آن كاروان فتاد شور نشور و واهمه را در گمان فتاد هر چند بر تن شهدا چشم كار كرد بر زخمهاى كارى تير و كمان فتاد ناگاه چشم دختر زهرا در آن ميان بر پيكر شريف امام زمان فتاد بى اختيار نعرۀ هذا حُسَين از او سرزد چنانكه آتش او در جهان فتاد پس با زبان پر گله آن بَضْعَة الرسول رُو در مدينه كرد كه يا اَيُهَّا الرَّسوُل : اين كشته ی فتاده به هامون حسين تست وين صيد دست و پا زده در خون حسين تست اين ماهى فتاده به درياى خون كه هست زخم از ستاره بر تنش افزون حسين تست اين خشك لب فتاده و ممنوع از فرات كز خون او زمين شده جيحون حسين تست اين شاه كم سپاه كه با خيل اشك و آه خرگاه از اين جهان زده بيرون حسين تست پس روى در بقيع و به زهرا خطاب كرد مرغ هوا و ماهى دريا كباب كرد كاى مونس شكسته دلان حال ما ببين مارا غريب و بى كس و بى آشنا ببين اولاد خويش را كه شفيعان محشرند در ورطۀ عقوبت اهل جفا ببين تن هاى كشتگان همه در خاك و خون نگر سرهاى سروران همه در نيزه ها ببين آن تن كه بود پرورشش در كنار تو غلطان به خاك معركۀ كربلا ببين ✍️محتشم کاشانی
زمزمه🎙 یابن الحیدر یا حسین ، نور دو عین ، تمام هست من از روی نی نگهی ، کن به من ای ، سر ِ جدا از تن از فراق و دوری تو ، خواهرت دلخسته شده غیرت الّه کن نظری ، دست زینب بسته شده یزیدیان اهل ِ جفا و بیدادند ، جواب آهم را به کعب نی دادند من کجا ، سلسله و ، هلهلۀ دشمنان تو کجا ، بزم مِی و ، مرثیۀ خیزران چگونه گردد باور من ، که ای گل نیلوفر من ، چه سان شدی پرپر به روی دشمن ننگ جفا ، سرت شکست از سنگ جفا ، عزیز پیغمبر
زمينه▪️ بر نيزه ، بخوان قر آن حسين جانم / حسين جانم برادر ، نگاهم كن پريشانم / پريشانم اي سرت روي ني قاتل ِ من هستي ِ من فدايت گل ِ من سوزد از غربت ِ تو دل ِ من صوت قرآن ِ تو داده جانم اي برادر ببين قد كمانم هم سفر گشته با ساربانم آواره ، شده زينب امون ايدل / امون ايدل غوغا شد ، پاي رأس ِ ابوفاضل / ابوفاضل فرق ِ سقا شده وا به نيزه از جفاي همان سنگ ِ تيزه كه داره از چشاش خون مي ريزه اي سرت سايه ي ِ محمل من خنده ي شمر شده قاتل ِ من طعنه ها زخم زده بر دل ِ من مي خندن ، همه پيش ِ نگاه ِ من / نگاه ِ من بر نيزه ست ، سر ِ پشت و پناه ِمن / پناه ِ من بين ِ اين هلهله گريه كردم طعنه زد حرمله گريه كردم از غم ِ قافله گريه كردم بشكند دست ِ كوفي مرا زد دخترت تاكه مي گفت ؛ بابا – زد خارجي زاده ما را صدا زد ✍️حسین رحمانی
نوحه🌾 اسارت زینب دارد این پیام که باید فدا شد در راه اسلام بعد از عاشورا زینب کبری با قدّ خمیده ثابت کرد این را واویلا واویلا آه و واویلا *برای حفظ دین زینبِ محزون گردیده همسفر با شمر ملعون در اوج غربت با آل عصمت او گشته اسیر فتنه و بدعت واویلا واویلا آه واویلا ✍️امیرعباسی
نوحه 🍃 آه و واویلا صد آه و واویلا خونجگر زینب بی پسر لیلا ----- در دل عالم اندوه و سوز و آه چون اسارت شد رزق آلُ الله عترت طاها نوحه گر و مضطر خونجگر بهرِ غربت دلبر می رسد صوتی خوش از سوی نیزه قاری قرآن بر روی نیزه امّ کلثوم و زینب به سوز دل همرهِ دشمن در چهل منزل قد خمیده شد زینب به راهِ عشق می رَوَد سوی وعده گاهِ عشق با اسیری اش نهضت شود کامل نوحه میخواند بین آن محمل ای سرِ خونین جانم به قربانت دیده ی مادر گشته گریانت ای که هستی تا روز ابد گمنام تشنه جان دادی در رهِ اسلام
مرثیه حضرت رقیه(سلام الله علیها) به یزید گفتند: یکی از دختران امام حسین(علیه السلام) پدر را در خواب دیده گریه می‌کند و پدرش را می‌خواهد؛ گفت:بروید و سر پدرش را برایش ببرید؛ او کودک است و تشخیص نمی‌دهد؛ از طرفی شب است، شاید آرام بگیرد. کودکی را که پدر در سفر است دائماً چشم امیدش به در است هرصدایی که ز در می‌آید به گمانش که پدر می‌آید گفت:الان پدرم مرا در آغوش گرفته بود، الان در خواب دیدم پدرم مرا می‌بوسید؛ دست نوازش به سرم می‌کشید؛ عمه جان من بی‌پدری ندیده بودم، مدتی است پدرم را نمی‌بینم. اسلام سفارش کرده انسان به یتیم محبت کند؛ رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمود:«انا و کافل الیتیم کهاتین فی الجنه»انگشتان مبارک را کنار هم گذاشت و فرمود:کسی که یتیم را کفالت کند من و او در بهشت مثل این دو انگشت با هم هستیم؛ این قدر دربارۀ یتیم سفارش شده است؛ اما چه می‌گذرد بر یتیمی که یک وقت نگاه کند و ببیند سر بابا را مقابلش گذاشته‌اند. زن ها تماشا می‌کنند؛ آقا علی بن الحسین(علیه السلام) نگاه می‌کند، این بچه‌ها هم نگاه می‌کنند؛ رقیه روپوش طبق را کنار زد؛ یک قدری خیره خیره به سر بابا نگاه کرد، بعد دست برد و سر بابا را برداشت به سینه چسبانید و صدا زد:«یا ابتا من الذی ایتمنی عل صغر سنی؟من الذی قطع وریدک؟»بابا چه کسی مرا یتیم کرده؟چه کسی رگ‌های گردنت را برید؟«لیتنی کنتُ قبل هذا الیوم عمیاءً»ای کاش من کور شده بودم و سربریده‌ات را نمی‌دیدم! من به فدای سر نورانی‌ات سنگ جفا شکسته پیشانی‌ات بسکه دویدم عقب قافله پای من از ره شده پر آبله به روی من ز بس زده خصم دون ز سیلی‌اش گشته رخم نیلگون همین طوری که با پدر حرف می‌زد یک مرتبه دیدند رقیه ساکت شد؛ خرابه تاریک است، زن‌ها به حال خود مشغول گریه بودند؛ با خود گفتند: شاید خوابش برده؛ زینب(سلام الله علیها) جلو آمد و رقیه را تکان داد ناگاه دید:«لقد فارقَ روحُهَا الدنیا»روحش از بدنش مفارقت کرده است.»(نظری منفرد، 1391، 234) نظری منفرد، علی، (1391). در سوگ آل الله، قم:جلوه کمال.
ای فروزنده ز رُخ، حسن خدات وی همه حُسن فروشان بفدات جلوه گر آینه ی ذوالممنی پای تا فرق حسن در حسنی مصطفی را تو فروغ بصری وصی دوم و اول پسری خلد گردی است ز خاک حرمت چرخ موجی است ز بحر کرمت مهر را جلوه ز پیرایه تو آفتابش همه از سایه تو رمضان سفره ی مهمانی تو مشعلش چهره ی نورانی تو روزه داری که بُود تشنه ی دوست آتش عشق تو افطاری اوست ای فدای رخ بهتر ز مَهَت روزه داران خدا خاک رهت ای به خلد غمت افسانه بهشت پیش رخسار تو زیبایی ، زشت گنج توحیدی و دل ویرانت روی نادیده همه حیرانت ای ز غمهای تو خون بر دل خاک پنجه ی صبر گریبان زده چاک صبر دیوانه شده از صبرت حلم خون خورده کنار قبرت صلح و جنگ تو درش سِرّ و سَری است هر دو را هر که بداند اثری ست پای صلح تو در آن آتش جنگ سر بیداد گران خورد به سنگ تو امامی به قعود و به قیام به قعود و به قیام تو سلام مرکب حکم ، تو میرانی و بس جنگ یا صلح ، تو میدانی و بس هر که با صلح و قیام تو نساخت بخدا مرتبه ات را نشناخت تو که مانند پدر در پیکار شعله ی مرگ زدی بر اشرار صف کفار ز هم پاشیدی فاتح جنگ جمل گردیدی راه تا قلب سپه طی کردی ناقه ی عایشه را پی کردی ا ی ز رزم آوریت در صفین بانگ تکبیر بلند از طرفین توکه نجل اسد اله استی تو که فرزند یداله استی نبود در دلت از دشمن بیم نکنی صلح که گردی تسلیم تو به هر حال ولی اللهی جنگ یا صلح کنی آگاهی مصطفی کو سخنش وحی خداست گفته در شان تو این گفته به راست حسنین اند دو پاکیزه امام همگان را به قعود و به قیام ای رُخَت شمع جوانان بهشت سید جمع جوانان بهشت وصی دوم بر حق رسول پسر اول زهرای بتول تو که هستی بر رغم دشنام خصم خود را کنی از لطف سلام صفت و خلق تو از بسکه نکوست شود از یک نگهت دشمن ، دوست ای فدای تو من و ام و ابم وی ثنای تو به لب روز و شبم ای تو بعد از پدر ، اول مظلوم سومین نور و چهارم معصوم مهر افلاک به حسنت خندان ماهی بحر بیادت گریان جگر صبر ز صبرت پرخون چهره حلم ز شرمت گلگون دل عشاق مزرات همه رشک آب باران بقیعت همه اشک سینه ها را به تمنای تو داغ قلب ها را ز مزار تو چراغ کاش گردی شوم و از کرمت بنشینم به کنار حرمت کاش چون ماه به شبهای دراز داشتم با حرمت روی نیاز کاش مانند چراغی سوزم تا شبی در حرمت افروزم کاش مانند نسیم سحری داشتم بر سر کویت گذری کاش چون اشک کنارت افتم بر روی خاک مزارت افتم روی جانها همه بر تربت تو سوز دلها همه از غربت تو غربت آن نیست که با ضربت سنگ چهره از خون جبین گردد رنگ غربت آن نیست که از داغ جوان قد بابا شود از غصه کمان غربت آن نیست که سر برسر نی ره کند با سپه دشمن طی غربت آن است که فردی مظلوم شود از کینه یارش مسموم غربت آن است که بعد از کشتن بارش تیر ببارد به بدن تیر بارید ز بس بر بدنت بدنت گشت یکی با کفنت سینه ها از الم فروخته شد تن و تابوت به هم دوخته شد ای بیاد تو دل هستی ، خون وی حساب غمت از حد بیرون قلب احمد که برایت خون بود به همه مردم عالم فرمود روز محشر که همه گریانند اشک ریزان حسن خندانند زین شرر سوخته "میثم" امروز بارالها تو به فرداش ، مسوز ✍️حاج غلامرضاسازگار
❣️﷽❣️ غزل مرثیه اربعین مرگ من بود دمی کز تو جدایم کردند در همان گوشه ی گودال, فدایم کردند دوستانم که نبودند بگریند به من دشمنانم همگی گریه برایم کردند من که خود, راهنمای همه عالم بودم سر خونین تو را راهنمایم کردند! هر کجا خواستم از پای در افتم, دیدم کودکان دست گشودند و دعایم کردند خجلم از تو که گم گشته امانت‌هایت بر سر خار دویدند و صدایم کردند گریه‌ها داشتم از دوری روی تو, ولی خنده‌ها بود که بر اشک عزایم کردند همرهانم که گرفتند غبار از محمل همه در خاک فتادند و رهایم کردند تا دَم مرگ, طرفدار تو بودم ای دوست دشمنان, یکسره تحسین به وفایم کردند این اسارت همه جا عزّت من بود حسین که پیام آور خون شهدایم کردند “میثمم” کوس شهی بر همه عالم زده‌ام سرفرازم که در این کوی, گدایم کردند ✍️غلامرضا سازگار 🎤مجیدطاهری ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
❣﷽❣ شور🎙 اربعین تنزل البلاء یعنی اینکه از حرم جا موندم باز دوباره تنها موندم اربعین رسید و من هنوز اینجام تحبس الدعاء یعنی گریمو ندیدی این بار از گدا بریدی انگار اما من فقط خودِ تورو میخوام حسین ، حسین کار تو بزرگی و کار من که عصیانه اما از قدیم گفتن بخشش از بزرگانه ... جانِ جانِ جانانی ، تو قدیم الاحسانی ... تنزل النِّقَم یعنی دوری از شما دشواره بی حرم میشم آواره خوش بحال زائرای شیش گوشه بغض تو گلو یعنی منتظر بمونی یک سال رو به تو نیاره اقبال توی قلبم از جدایی آتیشه حسین ، حسین روبروی چشمامه ، خاطرات مشایه کاشکی تا آخر عمرم با تو بودم همسایه ... جانِ جانِ جانانی ، تو قدیم الاحسانی ... کربلامو هر دفعه از امام رضا میگیرم راضی باز به این تقدیرم راه کربلارو رو خودم بستم اربعین امسالو کاشکی توی مشهد باشم کفتر رو گنبد باشم یا امام رضا میبینی دل خستم آقام ، آقام تو اگه بخوای میشه تا دوباره زائر شد با دعای تو بازم اربعین مسافر شد ... جانِ جانِ جانانی ، تو قدیم الاحسانی 🎤سیدمحمدجوادخلیلی  ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ سلامتی و ظهور آقا امام زمان صلوات  ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ https://eitaa.com/joinchat/3859087387Cc3f95260cd
﷽ مرثیه رسول اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 ملکوت نگاه بارانیت  راوی یک مدینه اندوه است  سالیانی ست از غم غربت  خاطر خسته ‌ی تو مجروح است       این اهالی ظلمت دنیا       مردمان قبیله ‌ی وهمند       در سلوک هدایت و رحمت       اشتیاق تو را نمی فهمند       ماتم این شکنجه های کبود       غصه ها بی مجال پیرت کرد       سینه‌ ی غرق نور و سنگ ستم       داغ چندین بلال پیرت کرد       بی کسی خو گرفته بود آقا       با اهالی شعب دلتنگی       می شکستی چنان غریبانه       در حوالی شعب دلتنگی       دیده هر دم غروب عام الحزن       چشم بارانی و پُر ابرت را       تو چه کردی در این غریبستان       که خدا می ستود صبرت را         با عمو در دل پریشانت       حس آرامش عجیبی بود       آه دیگر پس از ابوطالب       مکه زندان بی شکیبی بود       داغها یاس بیقرارت را       در غم خود سهیم می کردند       مادری را به عرش می‌ بردند       دختری را یتیم می کردند       ماه عالم بگو چه آورده       به سر تو مُحاق خاکستر       دختر تو چقدر دلخون شد       بر سرت ریخت داغ خاکستر       خوب دیدی میان این مردم       دم به دم جوشش عواطف را       بوسه ‌ی سنگ و زخم پیشانی       غصه پُر کرده بود طائف را       قلبتان را چقدر می آزرد       داغدار غم اُحد بودن       زخمی از عهد بی بصیرت‌ ها       خسته از همرهان خود بودن       ناگهان بر تن تو گل کردند       زخمها، لاله ها، شقایقها       لب و دندان تو شده مجروح       آخر از لطف این منافقها       چه کشیدی در آن غروبی که       تن مجروح حمزه را دیدی       دلت آقا کدام سو می رفت       بر دلش زخم نیزه را دیدی       دید خیبر که گفتی آزاده       آب را بر کسی نمی بندد       گرچه از فرقه ‌ی یهودیها       به اسیران کسی نمی خندد       همه دیدند روز خندق هم       رحم و آزادگی شعارت بود       در مرام تو پیکر کشته       ایمن از غارت و جسارت بود       بر سر و سینه و گلوی حسین       بوسه هایت چقدر معروف است       روضه خوان را ببخش آقا جان       روضه از این به بعد مکشوف است       با تماشای قد و بالایش       از نگاه تو آرزو می ریخت       آه، ناگاه اگر زمین می خورد       آسمان بر سرت فرو می ریخت       پیش چشمت محاصره کردند       پیکر ماه بی پناهت را       خوب تکریم کرد امت تو       نیزه در نیزه بوسه گاهت را       زینت شانه های تو حالا       شده پامال نعل مَرکَبها       آیه آیه، ورق ورق، پرپر       ارباً اربا، مُقطّع الأعضا       سر خورشید غرق خونت را       روی نیزه ببین چهل منزل       بارش سنگها چه خواهد کرد       با لبی نازنین چهل منزل       خون او خون تازه ای جوشاند       در رگ دین و مکتبت آقا       تا ابد شور نهضتش باقی ‌ست       تا ابد کُلّ یومٍ عاشورا ✍یوسف رحیمی  ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
﷽ امام رضا(علیه السلام) مرثیه🍃 ای رُخَت چشمۀ خورشید رضا مهر تو مایۀ امید رضا قبلۀ اهل محبت حرمت کعبۀ عشق سیه پوش غمت باز در سینه شکسته است دلم در عزای تو نشسته است دلم (راوی)می گوید: موقع شهادت امام رضا(علیه السلام)، مأمون (علیه اللعنه) از راه رسید و گریه کنان به بالین آمد و شروع به گفتگو با امام کرد، حضرت تنها یک مطلب به آن ملعون فرمود (به این مضمون):« ای مأمون! جان تو وجان فرزندم جواد » برای همین علاقه است که گفته اند هرکس حاجت دارد امام رضا(علیه السلام) را بحق جوادش قسم بدهد)؛ اینجا امام رضا (علیه السلام) قبل ازاینکه بی حرمتی به جوادش شود سفارش او را کردند؛ چراکه حتماً می دانستند امام حسین(علیه السلام) را به همین نحو آزردند (لایوم کیومک یا اباعبدالله) کربلا هنوز او را نکشته بودند که به خیمه هاش حمله ور شدند، حضرت وقتی این صحنه را دیدند به شمر فرمودند« من با شما می جنگم شما با من ، زنها که تقصیری ندارند» شمرلعین هم رو به سپاه کرد ودستور داد حالا همه به حسین حمله کنید وکار پسرفاطمه را تمام کنید؛ آنقدردشمن به آقا حمله کرد تا تمام بدنش پر از زخم شد. یکی بانیزه اش از پشت می زد یکی باچکمه و بامشت می زد خودم دیدم سنان دائم الخمر حسینم را به قصد کُشت می زد ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈