🔹 وارد بخش ۶ بیمارستان نفت🏥(بخش جراحی) که می شدی،چه صحنه هایی را تجربه می کردی ،خوب یادم هست دکتر نثار احمد که متخصص داخلی وپزشک هندی👨⚕ بود مرتب ازاین تخت به آن تخت واز این بخش به آن بخش می دوید ، زینل شاه منصوری که مربی امدادونجات بودو دوره یکساله ی بهیاری را دیده بود ، همانند یک جراح بادل وجرأت به پانسمان وترمیم زخمهای مجروحان می پرداخت.
ومردم نیز از یخ وداروی اضافی که درمنزل داشتند، گرفته تا پتو وآذوغه وسایرمایحتاج را تهیه کرده، وبه آسیب دیدگان می رساندند.
🔹 سردخانه بیمارستان جانداشت و اورژانس (opd) از اجسادپرشده بود وبناچار اجساد را به یکی از غسالخانه های شهر واقع در قبرستان کلگه انتقال داده بودند، داخل اطاقها وحیاط غسالخانه، پرشده بود از اجساد وشهیدان والا مقامی که ساعاتی قبل برای کمک به همنوعانشان شتافته بودند و این بار ، خود ، هدف موشک اسکاد بعثیان قرار گرفته بودند، به کدامین گناه می بایست اینطور تکه تکه می شدند؟ وجرمشان از نظر صدامیان چه بود!!.😔
🔹 حدود ساعتهای ۸شب به غسالخانه کلگه رفتم...
چه صحنه های وحشتناکی بود وچه عزیزانی که یکی یکی پرپرشده بودند ، وحالا دراینجا کنار هم قرار و آرام گرفته اند 😔،همه جای ساختمان مملو از جسد بود و برای نگهداری اجساد سردخانه سیار به شهرستان آمد.
این آغاز تجربه دیگری در شرایط جنگی برای مردم عزیز شهرمان بود؛
مسجدسلیمان شهر ایثارومقاومت از آن پس چندین بار مورد حمله موشکی وهوایی قرار گرفت ، وصدامیان دهها وصدها موشک وبمب وراکت بر سر این مردم شهر مقاوم،مظلوم وشهیدپرور فرود ریختند .
👤
راوی : صادق یزدی ۱۴۰۰/۷/۳۰
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
#لبیک_یا_خامنه_ای
#شهدا
🌐گروه فرهنگی
#شهیدحسن_باقری
#مسجدسلیمان
🆔
@shohada_masjedsoleiman