eitaa logo
شـــهــــدای مسـجدسـلیمان
1.7هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
15 فایل
شهدای مسجدسلیمان به حول و قوه الهی برای آشنایی با سبک زندگی شهدای مسجدسلیمان ارتباط با ما: @mandir_268 دعوت شهدا هستید 👇 به ما بپیوندید🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
*┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄* 🌷معرفی شهید🌷 شهید یوسف منصوری فرزند بابامیر، متولد ۱۳۴۴، در شهرستان مسجدسلیمان دیده به جهان گشود عشق به ملتش باعث شد که به جنگ حق علیه باطل برود، سرانجام پس از دلاوریها و شجاعتها در تاریخ ۱۳۶۶/۳/۱۳ در منطقه عملیاتی سرپل ذهاب قصر شیرین براثر اصابت تیر مستقیم دشمن به درجه رفیع شهادت نائل آمد. روحش شاد نام ویاد عزیزش تا ابد جاودان. 🌷نثار ارواح طیبه شهدا علی الخصوص شهید منظور صلوات🌷 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
*┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄* 🌷معرفی شهید🌷 سرباز شهید فرهاد مرادی فرزند الیاس در تاریخ بیستم اسفندماه سال 1344 دیده به جهان گشود و شادی بخش محفل خانواده خود شد. این دلیر در دوران هشت سال دفاع به خدمت سربازی اعزام شد و در تاریخ 15 خرداد ماه سال 1366 به درجه رفیع شهادت نائل آمد و نام خود را در دفتر 23 هزار شهید استان خوزستان ثبت کرد. شهید فرهاد مرادی در سن 22 سالگی در منطقه عملیاتی حاج عمران کردستان به شهادت رسید و مزارش در گلزار شهدای چهاربیشه مسجدسلیمان زیارتگاه عاشقان است. 🌷نثار ارواح طیبه شهدا علی الخصوص شهید منظور صلوات🌷 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
*┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄* 🌷معرفی شهید🌷 شهید مدافع حرم مهدی طهماسبی ⚘️ ۱۴ آبان‌ ۱۳۶۲ در بیمارستان پارس اهواز دیده به جهان گشود. بنا بر عهدی که پدرشان با امام زمان (عج) بسته بودند نام او را مهدی گذاشتند. تا در آینده سربازی مخلص و فداکار برای امام زمان باشد. دوران کودکی و نوجوانی‌شان در شهر مسجدسلیمان گذشت. ⚘️ایشان در تاریخ یکشنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۵ در روستای القراصی از توابع حومه جنوبی شهر حلب سوریه مورد اصابت موشک قرار گرفته و در سن ۳۳ سالگی نام خود را در دفتر شهدای مدافعان حرم به ثبت رساند. ⚘️ پیکر مطهر ایشان بنا بر وصیت خودشان در استان قم، در گلزار شهدای علی بن جعفر (ع) به خاک سپرده شد. 🕊 بخشی از وصیت ایشان: از همه کسانی که صدای من به گوش‌شان می‌رسد تقاضا دارم که در خط و مسیر ولایت مطلقه فقیه باشید تا این انقلاب آسیبی نبیند. 🌷نثار ارواح طیبه شهدا علی الخصوص شهید منظور صلوات🌷 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
*┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄* 🌷معرفی شهید🌷 شهید رضا کریمی فرزند محمد رضا متولد ۱۳۴۸ در شهرستان مسجدسلیمان دیده به جهان گشود. برای دفاع از خاک کشورش از طرف سپاه پاسداران به میدان حق علیه باطل اعزام شد و سرانجام در تاریخ ۱۳۶۷/۳/۲۴ در منطقه عملیاتی شلمچه بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسیدند. 🌷نثار ارواح طیبه شهدا علی الخصوص شهید منظور صلوات🌷 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
*┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄* 🌷معرفی شهید🌷 ⚘️ فرزند عیسی است که در روز هفتم فروردين ماه سال 1350 در شهرستان مسجدسليمان چشم به جهان گشود. ⚘️این دلیرمرد خوزستانی همزمان با دوران همگام با دیگر رزمندگان اسلام به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت و به نبرد با دشمن پرداخت. ⚘️پس از حضور در جبهه و نبرد با دشمن سرانجام در تاریخ بيست و چهارم خرداد ماه سال 1367 بر اثر اصابت تركش به سر به فیض نائل آمد و به آسمان پر کشید. ⚘️شهید محمد محبی نورالدین وند در سن 17 سالگی در منطقه عملیاتی مدال شهادت را به گردن آویخت و نامش در دفتر 23 هزار شهید گلگون کفن استان خوزستان به ثبت رسیده است. ⚘️پیکر پاک و مطهرش پس از انتقال به به زادگاهش شهر مسجدسلیمان با حضور قشرهای مختلف مردم و خانواده های معظم و تشییع شد و پس از آن در گلزارشهدای کلگه مسجدسلیمان آرام گرفته است. 🌷نثار ارواح طیبه شهدا علی الخصوص شهید منظور صلوات🌷 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
📸 ما در کنار رهبـــرمان ایستاده ایم ای اهل کوفه دوره تنهایی شماست 💚 🇮🇷 سلامتی فرمانده صلواتــــــ اَللّٰٰھُــمَ صَّــلْ علٰـےمُحَمَّــدِﷺ وَآل مُحَمَّــدﷺ وَ؏َجْــل فَرَجَهُــم🌹 شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای🇮🇷 @shohada_masjedsoleiman🇵🇸
✨بنام خدا✨ 📝خاطراتی از عملیات کربلای۴ ؛همراه با گردان حضرت سلمان(بخش اول) پاییز 1365به جبهه اعزام شدم ،گردان سلمان که در عملیات والفجر8تقریبااز بچه های اهواز به منتقل شده بود حالا ،حال وهوای دیگری برای ما پیداکرده بود. و علاوه بر گروهان فتح (به فرماندهی شهید مرتضی حسینپور) وگروهان فجر(به فرماندهی علی ورناصری) که قبلا وجداگانه ازبچه های لالی، مسجدسلیمان واندیکا تشکیل شده بودند،گروهان دیگری بنام نصر(به فرماندهی حسین اصلانی) متشکل از نیروهای اعزامی از شهرستان هفتکل سازماندهی شد و فرماندهی گردان به سردار کریم کریم پور با جانشینی شهید مسلم حاتمی واگذارشد. ماشبانه وپشت ماشین های بنز ۱۰چرخ (کمپرسیهای مایلر) از وسط دشتهای وسیع وجاده خاکی که تعبیه شده بود ، به منطقه گُسبه آبادان انتقال داده شدیم ،چندروزی در آنجامستقربودم وصبحگاه ونرمش و رزمهای متعدد آبی خاکی وآشنایی با نهرها منطقه وجزرمد رودخانه کارون متاثراز خلیج فارس را مرور کردیم . 📌ادامه دارد... 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
✨بنام خدا✨ 📝خاطراتی از عملیات کربلای۴ ؛همراه با گردان حضرت سلمان(بخش دوم) شوخیهای شهید ولی صالحی،دقت فرزاد رضوی، جدیت مسلم حاتمی، همرزمی باشهید محمدرضا موسوی،حضور مجیدیزدانی، شهیدحمیدقربانی (طابه ومداح اهل البیت) وجود حداقل ۲۰نفر که دوبرادری از یک خانواده بودند،حضور رزمندگان کهنه کار قدیمی وبرخی نیروهایی که تازه به جمع رزمندگان پیوسته بودند، همه مثال زدنی بود،چه صفا وصمیمیتی بین بچه ها حاکم بود. گاهی که باران می بارید منطقه سراسر شل وگل می شد وحرکت در آنجا سخت می نمود،مسجد محل باصفا بود، بلم های آبی درنهرها خودنمایی می کرد وروحیه مثال زدنی رزمندگان که می خواهند به دل دشمن بزنند قابل وصف نبود،کم کم برای آماده شدیم آموزشهای لازم،توجیه نقشه، سازماندهی، رزمهای شبانه،آمادگی عملیات آبی خاکی، رازونیاز وعبادتهای بچه ها،وهجوم به خط دشمن و ورود به جزیره ام الرساس وحرکت به طرف بصره چه شوروحال وغوغایی به پا کرده بود.ا توجیه نقشه کاملا صورت گرفته وگردان ما قراربود پس ازعبور غواصان و شکستن خطوط دشمن، به قسمتی که پشتیبانی نیروهای دشمن بود حمله ور شود ،چه ذکر ورازونیاز آن شبها داشت. ما آماده کامل بودیم ،که ظاهرا درپیشروی نیروها مشکلاتی پیش آمد، وکار بچه ها سخت شد،ظاهرآ فرماندهان درتصمیمی سریع ،ادامه ورود نیروهارابه صلاح نمی دانند. 📌ادامه دارد... 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
✨بنام خدا✨ 📝خاطراتی از عملیات کربلای۴ ؛همراه با گردان حضرت سلمان(بخش سوم) 🌞 صبح به تدریج خورشید بالا می آمد و افق سر می زد و هوا روشن می شد. من هر روز در انتظار خورشید نشسته بودم تا بیاید و نورافشانی کند و تاریکی رخت بر بندد ولی حالا برخلاف همه روزها دعا می کردم و از خدا می خواستم که خدایا نمی شود خورشید را امروز با تاخیر بیاوری ؟ بچه ها درمحاصره افتاده اند هوا که روشن شود یا درو می شوند ویا به اسارت در می آیند ، ساعت ۴صبح بود که فرمانده هان متوجه سختی کار وعدم پیشرفت شدند،ادامه عملیات را متوقف کردند ،دشمن گاز انبری آمده بود و پشت بچه ها را بسته بود وحلقه محاصره را هر لحظه تنگ تر می کرد ،بچه های گردانهایی که وارد عمل نشده بودند ناخودآگاه واز درون فریاد می زدند که مکن ای صبح طلوع خدایا خودت کمک کن دشمن نخلها را سر بریده و نخلستانها را خشکانده است ، چمن ها به زردی گراییده اند، دشمن تابن دندان، مسلح به انواع سلاح و تجهیزات و امکانات است ، غواصان درمیان موجها طبیعی وانسان ساخته، سرگردان شده اند و ماهی ها درغم وانده تاریکی، میان عمق رود فرو رفته اند ، صدای اروند مانند مویه مادران داغدار شده است ، نیروها پس از پیشروی ، انسجام و تلاقی خود را از دست داده اند ، نیروهای جدید وتازه نفس امکان حضور در عملیات را نیافته اند و اینسوی اروند مانده اند ، انگارهمه باهم داشتیم ذره ذره آب می شدیم ،تصور آن همه بی رحمی وآن همه مشقت موضوع را سخت تر می نمود، فکر آن همه سختیها وحجم عظیم آتش دشمن وشرایط سردی هوا وزمین باران خورده ی منطقه ،وزخمها وجراحت بچه ها، همه را رنج می داد و به یاد آوردن بچه ها در آن شرایط عذاب آور بود ، بهرحال سُم ستوران بر تن های رنجور وبی جان رزمندگان در محاصره تاختن گرفت، کابلهای تلفن وسیمهای تله های انفجاری، ماهیت جدیدی پیدا کرده بود و اکنون برای بستن دستها وپاهای رزمندگانمان بکار می رفت ، گودالها که روزی در آنها آب جمع می شد و اطرافشان پرنده ها گردهم جمع می شدند و از آب می نوشیدند بجای آب ،تن های پرپرشده مردان عارف و رزمنده را در خود جای داده بود، وای خدای من لودرها در حال گرفتن نفس برخی از بچه ها هستند که با دست بسته به معراج می روند ، می دانم هوا که روشن می شد خبرهای بد یکی پس از دیگری از راه خواهند رسید و مظلومیت هایشان بیشتر آشکار می شد. در آن شب رشادت و گذشت بچه ها قابل وصف نبود،رزمنده وفرمانده کنار هم بودند ونمی توانستی آنها را از هم تشخیص بدهی و هرجا آنتن بیسمی در حال تکان خوردن وارسال پیامها بود، فرمانده را تشخیص می دادی، تکانه های بیسیم وصدای شلاقی آنتنها در جای جای منطقه عملیاتی ودر درگیریهای مختلف با دشمن شنیده می شد. 📌ادامه دارد... 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
✨بنام خدا✨ 📝خاطراتی از عملیات کربلای۴ ؛همراه با گردان حضرت سلمان(بخش آخر) درآن شب چه زمزمه های عارفانه و نجواهای عاشقانه ای که به گوش می رسید و باد این زمزمه ها را با خود جابجا می کرد و به فرشته ها می رساند ، بهرحال صبح روز بعد، یک شب پس از آغاز عملیات کربلای چهار بود دلمان نمی خواست، آفتاب صبح را تماشاکنم، وباخود «مکن ای صبح طلوع» را زمزمه می کردیم و آن روز خورشید که طلوع کرد نور نداشت ولی چهره هایی نورانی پدیدار شدند و بر زمین نور افشانی می کردند تا حقانیت این ملت را گواهی دهند .. این حقیقت رانباید از یاد برد که درصورت فتح مواضع دشمن در عملیات کربلای ۴،تا عمق مواضع دشمن پیش می رفتیم ومنطقه سوق الجیشی بصره را به تسلط در می آوردیم واز آنجا به بندر فاو که پیشتر فتح شده بود تلاقی می کردیم. صبح اخبار مختلف بود که می رسید،شهید موسی اسکندری ریس ستاد لشکر آنجا مانده است ، عراقها، بچه ها را محاصره کرده اند، تلاش برای ایجاد راهی برای برگرداندن نیروهها و ماندگان، تقلاوتلاش برای پیوستن به پیشتازان، وجلسات مختلف مسؤلان وفرماندهان برای چاره سازی ،وصبوری وبردباری رزمندگان .همه وهمه دهها مطلب وراز در خود، نهان دارد. 🎙راوی: صادق یزدی کارشناس ارشد مدیریت آموزشی "پایان" 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
✨بنام خدا✨ 📝خاطراتی از عملیات کربلای۴ ؛همراه با گردان حضرت سلمان(بخش آخر) درآن شب چه زمزمه های عارفانه و نجواهای عاشقانه ای که به گوش می رسید و باد این زمزمه ها را با خود جابجا می کرد و به فرشته ها می رساند ، بهرحال صبح روز بعد، یک شب پس از آغاز عملیات کربلای چهار بود دلمان نمی خواست، آفتاب صبح را تماشاکنم، وباخود «مکن ای صبح طلوع» را زمزمه می کردیم و آن روز خورشید که طلوع کرد نور نداشت ولی چهره هایی نورانی پدیدار شدند و بر زمین نور افشانی می کردند تا حقانیت این ملت را گواهی دهند .. این حقیقت رانباید از یاد برد که درصورت فتح مواضع دشمن در عملیات کربلای ۴،تا عمق مواضع دشمن پیش می رفتیم ومنطقه سوق الجیشی بصره را به تسلط در می آوردیم واز آنجا به بندر فاو که پیشتر فتح شده بود تلاقی می کردیم. صبح اخبار مختلف بود که می رسید،شهید موسی اسکندری ریس ستاد لشکر آنجا مانده است ، عراقها، بچه ها را محاصره کرده اند، تلاش برای ایجاد راهی برای برگرداندن نیروهها و ماندگان، تقلاوتلاش برای پیوستن به پیشتازان، وجلسات مختلف مسؤلان وفرماندهان برای چاره سازی ،وصبوری وبردباری رزمندگان .همه وهمه دهها مطلب وراز در خود، نهان دارد. 🎙راوی: صادق یزدی کارشناس ارشد مدیریت آموزشی "پایان" 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
*┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄* 🌷معرفی شهید🌷 طلبه شهيد ابراهيم مرادي فرزند حمزه علی در سال 1346 در انديكا بدنيا آمد و در سال 1360 وارد حوزه علميه مسجدسليمان شد سپس در سال 1365 درحالي كه متاهل بود و داراي يك فرزند پسر در عمليات كربلاي پنج منطقه شلمچه در تاریخ 1365/10/20بر اثر اصابت ترکش به درجه رفيع شهادت نائل آمد مزار شهيد در شهرستان انديكا روستاي كوشك قرار دارد. 🌷نثار ارواح طیبه شهدا علی الخصوص شهید منظور 🌷صلوات🌷 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
✨بنام خدا 📝حال و هوای گردان سلمان قبل از شروع (بخش اول) پیش از اعزام آموزشهای لازم را دیدیم یکی دو روز قبل از رفتن به خط بچه ها چند شب متوالی مراسم دعا و مناجات میگذاشتند حمید قربانی به عنوان روضه خوان و مداح در رأس اجرای این مراسم قرار داشت سه شنبه دعای توسل خواندیم و به ائمه علیهم السلام متوسل شدیم. شب جمعه هم که دعای کمیل بود خلاصه غوغایی به پا شد در آن شب من خودم هم در نمازخانه بودم. برای برپایی نمازخانه چند چادر بزرگ به هم وصل کرده بودند همۀ اعضای گردان هم آمده بودند حمید قربانی روضه اش را با سوز میخواند آن ،روضه روضه ای فراموش نشدنی و آن ،دعا دعایی فراموش نشدنی شد خیلی از خدا طلب کرد که خدایا کمکمان ،کن خدایا ما را نجات بده بعد یکی از کسانی که بلند شد و با صدای بلند گریه کرد و صحبت کرد مسلم حاتمی .بود شهید حاتمی خیلی دلش شکسته بود آن شب از خدا خیلی مدد طلبید از خدا کمک خواست و توسل عجیبی کرد حاتمی صدایش را بلند کرد و گفت خدایا به من کمک کن خدایا نجاتم بده، علی جان منو از دنیا نجات بده من توی این دنیا غرق شدم دیگه نجاتمون بده. تحمل ندارم در این دنیا بمونم .... من متوجه شدم که حادثه ای در کمین ماست عده ای در این عملیات گلچین می شوند و به معبود خود می پیوندند چون این بچه ها ملکوتی شده بودند 📌ادامه دارد... 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
بنام خدا✨ 📝حال و هوای گردان سلمان قبل از شروع (بخش دوم) برای ما عملیات کربلای ۵ با والفجر ۸ خیلی فرق میکرد چون شهدای گردان ما در والفجر ۸ از سه چهار نفر بیشتر نبودند ولی گردان ما در این عملیات ۳۵ شهید داد. مجروحین هم بیش از این تعداد بودند. بچه ها خاطره مشترک خوبی از اعزام دارند؛ همه با شوق بارها و اثاثیه و امکانات لازم را برای عملیات در ماشینها می.گذاشتند هر چه به بیست و یکم نزدیک تر می شدیم سوز و شورشان بیشتر میشد ما تقریباً پانزدهم و شانزدهم بارها را بستیم و به محلی بنام گروهان پل .رفتیم عملیات نوزدهم دی ماه ۱۳۶۵ شروع شد. هر چه به روز عملیات نزدیک تر میشدیم سوز و عشق بچه ها به انجام عملیات بیشتر میشد واقعاً عجیب بود؛ یک محبتی یک عاطفه و گذشتی در این بچه ها می.دیدم من شبیه این حالات را از ماجرای کربلا خوانده،ام ندیده ،بودم فقط خوانده بودم سوزی که میگویم یک جور نشاط و شادابی بود نه غم و غصه محبتها زیاد بود بچه ها همدیگر را میبوسیدند به هم محبت می کردند شادی میکردند تبریک میگفتند .... این خیلی برای ما عجیب بود. 🎙روایت شفاهی حاج عبدالکریم کریمی پور(کتاب پای پل سابله) 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
🕊فرازی از وصیت نامه شهید عبدالصالح مهری دهنو🕊 ...و این وصیت من به شماست که از اوایل انقلاب دشمنان اسلام و ضد انقلابیون و مفسدین که از انقلاب درگیر و نتوانستند به اهداف پلیدشان برسند. از طریق اسلحه زبان که تنها صلاح کنونی ضد انقلاب میباشد شروع به تبلیغات فراوان علیه افراد مؤمن و دلسوز انقلاب کرده اندو از این طریق می خواهند شخصیت حقیقی انسانی و اسلامی و مردمی آنها را لکه دارند و همین طور می خواهند قدر و منزلت شهداء و جانبازان انقلاب و جنگ وروحیه شهادت طلبی افراد مخلص را کوچک و بی ارزش جلوه دهند که امیدوارم مردم بیدار و خانواده خودم و دیگر خانواده شهداء با صبر واستقامت ،دوری و شهادت فرزندشان را تحمل کنند تا در تاریخ صبر و پایداری و قدر شکوه شهدای وطن و اسلام ثبت شود و روشنگر راه و افتخار نسلهای آینده گردد. » اَلّلهُمـّ؏َجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج‌َ‌ 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
بسم الله الرحمن الرحیم شهید داراب اردشیری به روایت مادر و خواهر عزیز: 1⃣شهید چمران نیرویی داشت به نام ابوشریف.. که مدتها بعد از فعالیت توی جبهه به شهادت رسیدند... (شهید داراب)رفته بود کردستان پیش شهید چمران،بعد از زمانی مجاورت با شهید چمران و انجام فعالیت هایی برگشتن از اون به بعد ملقب شدن به ابوشریفِ مسجدسلیمان... 2⃣بارون شدیدی میزد، دیدیم داراب اومد خونه،یه پیرمرد رو به کول گرفته بود.. در جواب نگاه های پرسش گر خانواده گفت: _پیرمرد توی بارون موند نمیتونست بره خونه،بارون بند اومد خودم تا خونه شون میبرمش... 3⃣فعالیت مخفی و خالصانه زیاد به بیرون رفت و آمد داشت ولی اصلا از کارهاش سر در نمی آوردیم لام تا کام نمیگفت چیکار میکنه وقتی شهید شد کم کم متوجه شدیم توی چندین نهاد از جمله بسیج و سپاه و ... فعالیت میکرد آن هم فعالیتی زیاد و بی وقفه... 4⃣بسیار اهل مطالعه و دادن کتاب به دیگران برای بالا بردن آگاهی بود(کتاب های شهید مطهری ،شهید دستغیب و..) کارت نشریه رایگان داشتند،هر ماه کتاب هایی از قم برایشان پست میکردند.. 5⃣از مادر پرسیدیمم ونحوه ی تربیت: مادر تاکید کردن اول نون حلال پدرش(و تاکید بر قرآن خون بودن پدر)بعد شیر پاک خودم و عجیب اینکه مادر اشاره کرد به مال شبهه ناک حساس بود به فرض اگر منزل آشنایی میرفت و فکر میکرد صاحب خونه از مهمانی پیش آمده راضی نیست هیچ چیزی اونجا نمیخوردن... 6⃣نحوه شهادت: برادر شهید نوذر ایوزه نقل میکرد؛ وقتی ایوزه به شهادت رسید پیکرش موند و نتونستیم بیاریمش داراب شجاعت به خرج داد و رفت پیکر رو بیاره که تیر مستقیم به قلبش اصابت کرد و پر کشید... همراه با شهیدان موسوی و ایوزه در مراحل ابتدایی عملیات بیت المقدس ۱۳۶۱/۲/۱۹ تاریخی که برای داراب شد تعبیر خوابی که در ایام نوجوونی دیده و بود و در دست نوشته هایش هم به آن اشاره شد... خواب مولا علی علیه السلام رو دیدم،بهم گفتن که داراب تو از مایی و به پیش ما می آیی.. و مادری که با دیدن امام علی علیه السلام در خواب به پر کشیدن داراب پی برد و ... 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
*┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄* 🌷معرفی شهید🌷 شهید یوسف منصوری فرزند بابامیر، متولد ۱۳۴۴، در شهرستان مسجدسلیمان دیده به جهان گشود عشق به ملتش باعث شد که به جنگ حق علیه باطل برود، سرانجام پس از دلاوریها و شجاعتها در تاریخ ۱۳۶۶/۳/۱۳ در منطقه عملیاتی سرپل ذهاب قصر شیرین براثر اصابت تیر مستقیم دشمن به درجه رفیع شهادت نائل آمد. روحش شاد نام ویاد عزیزش تا ابد جاودان. 🌷نثار ارواح طیبه شهدا علی الخصوص شهید منظور صلوات🌷 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
📖 راز پلاک سوخته 🔸 خاطرات و دست نوشته های شهید مدافع حرم، « مهدی طهماسبی» 🌷 شهید «مهدی طهماسبی» داور فوتبال و دارای مدرک درجه 1 داوری از فدراسیون فوتبال کشور به شمار می رود علاوه بر آن هم حافظ قرآن کریم، شاعر اهل بیت و هم مداح و ذاکری قابل بود. ✂️برشی از کتاب مشغول باز کردن گره‌های بند پوتین شدم. بالاخره گره‌ها باز شد. شروع کردیم بند پوتین را بستن. من بند یک لنگه را موازی بستم. ابویاسین لنگۀ دیگر را ضربدری بست. با دیدن بند پوتینی که ابویاسین بست، هنگ کردم. این چه‌جور بستن بند است؟ سوزنم گیر کرد. من با این وضع هیچ‌جا نمی‌آیم. ابویاسین وقتی وضعم را دید، با التماس گفت: «وسط جنگ هستیم. جان من بپوش برویم. حالا هر جور بند را ببندی وسط درگیری کسی به بستن بند پوتین نگاه نمی‌کند» ✍🏻 به قلم علی ابراهیمی 📚 انتشارات: شهید کاظمی 🦋@harimhayaa🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا