eitaa logo
شـــهــــدای مسـجدسـلیمان
2هزار دنبال‌کننده
3.1هزار عکس
1.4هزار ویدیو
20 فایل
شهدای مسجدسلیمان به حول و قوه الهی برای آشنایی با سبک زندگی شهدای مسجدسلیمان ارتباط با ما: @mandir_268 دعوت شهدا هستید 👇 به ما بپیوندید🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
14.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 میزبانی از مهمان آسمانی 🕊 🔰گزارش تصویری ازمراسم پرشکوه تشییع وتدفین شهیدگمنام درشهرستان مسجدسلیمان 🌷تشکر وقدردانی از حضور پرشور مردم ولایتمدار و شهید پرور شهرستان مسجدسلیمان🌱 🕊 ‌‌‌(عج) ♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman
🕊 رفت و آرزوهایش را پشت درهای دنیا🍂 خـاڪ ڪرد و برای عشـــق❤️ آسمان را در آغوش ڪشید🕊 ⚘️روضه خوانی و ادای احترام به مقام شهید در سومین شب خاکسپاری توسط بسیجیان گرانقدر پایگاه مقاومت شهید نمازیان کوی سازمانی ‌‌‌(عج) ♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman
✨بنام خدا✨ 📝خاطراتی از عملیات کربلای۴ ؛همراه با گردان حضرت سلمان(بخش دوم) شوخیهای شهید ولی صالحی،دقت فرزاد رضوی، جدیت مسلم حاتمی، همرزمی باشهید محمدرضا موسوی،حضور مجیدیزدانی، شهیدحمیدقربانی (طابه ومداح اهل البیت) وجود حداقل ۲۰نفر که دوبرادری از یک خانواده بودند،حضور رزمندگان کهنه کار قدیمی وبرخی نیروهایی که تازه به جمع رزمندگان پیوسته بودند، همه مثال زدنی بود،چه صفا وصمیمیتی بین بچه ها حاکم بود. گاهی که باران می بارید منطقه سراسر شل وگل می شد وحرکت در آنجا سخت می نمود،مسجد محل باصفا بود، بلم های آبی درنهرها خودنمایی می کرد وروحیه مثال زدنی رزمندگان که می خواهند به دل دشمن بزنند قابل وصف نبود،کم کم برای آماده شدیم آموزشهای لازم،توجیه نقشه، سازماندهی، رزمهای شبانه،آمادگی عملیات آبی خاکی، رازونیاز وعبادتهای بچه ها،وهجوم به خط دشمن و ورود به جزیره ام الرساس وحرکت به طرف بصره چه شوروحال وغوغایی به پا کرده بود.ا توجیه نقشه کاملا صورت گرفته وگردان ما قراربود پس ازعبور غواصان و شکستن خطوط دشمن، به قسمتی که پشتیبانی نیروهای دشمن بود حمله ور شود ،چه ذکر ورازونیاز آن شبها داشت. ما آماده کامل بودیم ،که ظاهرا درپیشروی نیروها مشکلاتی پیش آمد، وکار بچه ها سخت شد،ظاهرآ فرماندهان درتصمیمی سریع ،ادامه ورود نیروهارابه صلاح نمی دانند. 📌ادامه دارد... 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
✨بنام خدا✨ 📝خاطراتی از عملیات کربلای۴ ؛همراه با گردان حضرت سلمان(بخش سوم) 🌞 صبح به تدریج خورشید بالا می آمد و افق سر می زد و هوا روشن می شد. من هر روز در انتظار خورشید نشسته بودم تا بیاید و نورافشانی کند و تاریکی رخت بر بندد ولی حالا برخلاف همه روزها دعا می کردم و از خدا می خواستم که خدایا نمی شود خورشید را امروز با تاخیر بیاوری ؟ بچه ها درمحاصره افتاده اند هوا که روشن شود یا درو می شوند ویا به اسارت در می آیند ، ساعت ۴صبح بود که فرمانده هان متوجه سختی کار وعدم پیشرفت شدند،ادامه عملیات را متوقف کردند ،دشمن گاز انبری آمده بود و پشت بچه ها را بسته بود وحلقه محاصره را هر لحظه تنگ تر می کرد ،بچه های گردانهایی که وارد عمل نشده بودند ناخودآگاه واز درون فریاد می زدند که مکن ای صبح طلوع خدایا خودت کمک کن دشمن نخلها را سر بریده و نخلستانها را خشکانده است ، چمن ها به زردی گراییده اند، دشمن تابن دندان، مسلح به انواع سلاح و تجهیزات و امکانات است ، غواصان درمیان موجها طبیعی وانسان ساخته، سرگردان شده اند و ماهی ها درغم وانده تاریکی، میان عمق رود فرو رفته اند ، صدای اروند مانند مویه مادران داغدار شده است ، نیروها پس از پیشروی ، انسجام و تلاقی خود را از دست داده اند ، نیروهای جدید وتازه نفس امکان حضور در عملیات را نیافته اند و اینسوی اروند مانده اند ، انگارهمه باهم داشتیم ذره ذره آب می شدیم ،تصور آن همه بی رحمی وآن همه مشقت موضوع را سخت تر می نمود، فکر آن همه سختیها وحجم عظیم آتش دشمن وشرایط سردی هوا وزمین باران خورده ی منطقه ،وزخمها وجراحت بچه ها، همه را رنج می داد و به یاد آوردن بچه ها در آن شرایط عذاب آور بود ، بهرحال سُم ستوران بر تن های رنجور وبی جان رزمندگان در محاصره تاختن گرفت، کابلهای تلفن وسیمهای تله های انفجاری، ماهیت جدیدی پیدا کرده بود و اکنون برای بستن دستها وپاهای رزمندگانمان بکار می رفت ، گودالها که روزی در آنها آب جمع می شد و اطرافشان پرنده ها گردهم جمع می شدند و از آب می نوشیدند بجای آب ،تن های پرپرشده مردان عارف و رزمنده را در خود جای داده بود، وای خدای من لودرها در حال گرفتن نفس برخی از بچه ها هستند که با دست بسته به معراج می روند ، می دانم هوا که روشن می شد خبرهای بد یکی پس از دیگری از راه خواهند رسید و مظلومیت هایشان بیشتر آشکار می شد. در آن شب رشادت و گذشت بچه ها قابل وصف نبود،رزمنده وفرمانده کنار هم بودند ونمی توانستی آنها را از هم تشخیص بدهی و هرجا آنتن بیسمی در حال تکان خوردن وارسال پیامها بود، فرمانده را تشخیص می دادی، تکانه های بیسیم وصدای شلاقی آنتنها در جای جای منطقه عملیاتی ودر درگیریهای مختلف با دشمن شنیده می شد. 📌ادامه دارد... 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
✨بنام خدا✨ 📝خاطراتی از عملیات کربلای۴ ؛همراه با گردان حضرت سلمان(بخش آخر) درآن شب چه زمزمه های عارفانه و نجواهای عاشقانه ای که به گوش می رسید و باد این زمزمه ها را با خود جابجا می کرد و به فرشته ها می رساند ، بهرحال صبح روز بعد، یک شب پس از آغاز عملیات کربلای چهار بود دلمان نمی خواست، آفتاب صبح را تماشاکنم، وباخود «مکن ای صبح طلوع» را زمزمه می کردیم و آن روز خورشید که طلوع کرد نور نداشت ولی چهره هایی نورانی پدیدار شدند و بر زمین نور افشانی می کردند تا حقانیت این ملت را گواهی دهند .. این حقیقت رانباید از یاد برد که درصورت فتح مواضع دشمن در عملیات کربلای ۴،تا عمق مواضع دشمن پیش می رفتیم ومنطقه سوق الجیشی بصره را به تسلط در می آوردیم واز آنجا به بندر فاو که پیشتر فتح شده بود تلاقی می کردیم. صبح اخبار مختلف بود که می رسید،شهید موسی اسکندری ریس ستاد لشکر آنجا مانده است ، عراقها، بچه ها را محاصره کرده اند، تلاش برای ایجاد راهی برای برگرداندن نیروهها و ماندگان، تقلاوتلاش برای پیوستن به پیشتازان، وجلسات مختلف مسؤلان وفرماندهان برای چاره سازی ،وصبوری وبردباری رزمندگان .همه وهمه دهها مطلب وراز در خود، نهان دارد. 🎙راوی: صادق یزدی کارشناس ارشد مدیریت آموزشی "پایان" 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
✨بنام خدا✨ 📝خاطراتی از عملیات کربلای۴ ؛همراه با گردان حضرت سلمان(بخش آخر) درآن شب چه زمزمه های عارفانه و نجواهای عاشقانه ای که به گوش می رسید و باد این زمزمه ها را با خود جابجا می کرد و به فرشته ها می رساند ، بهرحال صبح روز بعد، یک شب پس از آغاز عملیات کربلای چهار بود دلمان نمی خواست، آفتاب صبح را تماشاکنم، وباخود «مکن ای صبح طلوع» را زمزمه می کردیم و آن روز خورشید که طلوع کرد نور نداشت ولی چهره هایی نورانی پدیدار شدند و بر زمین نور افشانی می کردند تا حقانیت این ملت را گواهی دهند .. این حقیقت رانباید از یاد برد که درصورت فتح مواضع دشمن در عملیات کربلای ۴،تا عمق مواضع دشمن پیش می رفتیم ومنطقه سوق الجیشی بصره را به تسلط در می آوردیم واز آنجا به بندر فاو که پیشتر فتح شده بود تلاقی می کردیم. صبح اخبار مختلف بود که می رسید،شهید موسی اسکندری ریس ستاد لشکر آنجا مانده است ، عراقها، بچه ها را محاصره کرده اند، تلاش برای ایجاد راهی برای برگرداندن نیروهها و ماندگان، تقلاوتلاش برای پیوستن به پیشتازان، وجلسات مختلف مسؤلان وفرماندهان برای چاره سازی ،وصبوری وبردباری رزمندگان .همه وهمه دهها مطلب وراز در خود، نهان دارد. 🎙راوی: صادق یزدی کارشناس ارشد مدیریت آموزشی "پایان" 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
(بسم رب الشهدا والصدیقین) 📣 "هر چه امروز کشور ما دارد و هرچه در آینده بدست بیاورد به برکت خون این جوانان شهیداست"..مقام معظم رهبری 🔶به اطلاع همشهریان ولایتمدار و شهیدپرور شهرستان مسجدسلیمان می رسانیم: ✅مراسم تکریم و استقبال از خانواده شهید احراز هویت شده شهیدجلیل شادمانی روز جمعه مورخه ۱۴۰۲/۱۰/۱۵ساعت ۹:۰۰ صبح در شهر گلگیر برگزار خواهد شد. 📍مکان حرکت: سه راه گلگیر به سمت قطعه شهدای گمنام شهرگلگیر بصورت رژه خودرویی (عج) ♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman
📸 وصال خانواده شهید همدانی با فرزندشان پس از ۴۱ سال خانواده سرباز شهید جلیل شادمانی از شهدای روستای حیران شهرستان همدان پس از ۴۱ سال بی‌خبری تربت پاک فرزند شهیدشان را در شهر گلگیر _مسجدسلیمان در آغوش کشیدند. ۱۴۰۲/۱۰/۱۵ (عج) ♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman
31.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مراسم تکریم و استقبال از خانواده شهید گمنام احراز هویت شده ارتش() 🕊 با حضور امیر سرتیپ کیومرث حیدری در شهرستان مسجدسلیمان ۱۴۰۲/۱۰/۱۵ (عج) ♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman
✨بنام خدا 📝حال و هوای گردان سلمان قبل از شروع (بخش اول) پیش از اعزام آموزشهای لازم را دیدیم یکی دو روز قبل از رفتن به خط بچه ها چند شب متوالی مراسم دعا و مناجات میگذاشتند حمید قربانی به عنوان روضه خوان و مداح در رأس اجرای این مراسم قرار داشت سه شنبه دعای توسل خواندیم و به ائمه علیهم السلام متوسل شدیم. شب جمعه هم که دعای کمیل بود خلاصه غوغایی به پا شد در آن شب من خودم هم در نمازخانه بودم. برای برپایی نمازخانه چند چادر بزرگ به هم وصل کرده بودند همۀ اعضای گردان هم آمده بودند حمید قربانی روضه اش را با سوز میخواند آن ،روضه روضه ای فراموش نشدنی و آن ،دعا دعایی فراموش نشدنی شد خیلی از خدا طلب کرد که خدایا کمکمان ،کن خدایا ما را نجات بده بعد یکی از کسانی که بلند شد و با صدای بلند گریه کرد و صحبت کرد مسلم حاتمی .بود شهید حاتمی خیلی دلش شکسته بود آن شب از خدا خیلی مدد طلبید از خدا کمک خواست و توسل عجیبی کرد حاتمی صدایش را بلند کرد و گفت خدایا به من کمک کن خدایا نجاتم بده، علی جان منو از دنیا نجات بده من توی این دنیا غرق شدم دیگه نجاتمون بده. تحمل ندارم در این دنیا بمونم .... من متوجه شدم که حادثه ای در کمین ماست عده ای در این عملیات گلچین می شوند و به معبود خود می پیوندند چون این بچه ها ملکوتی شده بودند 📌ادامه دارد... 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
بنام خدا✨ 📝حال و هوای گردان سلمان قبل از شروع (بخش دوم) برای ما عملیات کربلای ۵ با والفجر ۸ خیلی فرق میکرد چون شهدای گردان ما در والفجر ۸ از سه چهار نفر بیشتر نبودند ولی گردان ما در این عملیات ۳۵ شهید داد. مجروحین هم بیش از این تعداد بودند. بچه ها خاطره مشترک خوبی از اعزام دارند؛ همه با شوق بارها و اثاثیه و امکانات لازم را برای عملیات در ماشینها می.گذاشتند هر چه به بیست و یکم نزدیک تر می شدیم سوز و شورشان بیشتر میشد ما تقریباً پانزدهم و شانزدهم بارها را بستیم و به محلی بنام گروهان پل .رفتیم عملیات نوزدهم دی ماه ۱۳۶۵ شروع شد. هر چه به روز عملیات نزدیک تر میشدیم سوز و عشق بچه ها به انجام عملیات بیشتر میشد واقعاً عجیب بود؛ یک محبتی یک عاطفه و گذشتی در این بچه ها می.دیدم من شبیه این حالات را از ماجرای کربلا خوانده،ام ندیده ،بودم فقط خوانده بودم سوزی که میگویم یک جور نشاط و شادابی بود نه غم و غصه محبتها زیاد بود بچه ها همدیگر را میبوسیدند به هم محبت می کردند شادی میکردند تبریک میگفتند .... این خیلی برای ما عجیب بود. 🎙روایت شفاهی حاج عبدالکریم کریمی پور(کتاب پای پل سابله) 🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊🕊 🌐گروه فرهنگی 🆔 @shohada_masjedsoleiman
تو را خدا بـه زمـیـن هدیه داده چـون باران که آسمان و زمین را بـه هـم بیـامـیـزی ... 🕊 🕊 🌷 (عج) ♡ شـــهــــ مسـجدسـلیمان ـــــدای @shohada_masjedsoleiman