از سرم خون میچکد، از معجرم خون میچکد
جا به جایم زخمی و پا تا سرم خون میچکد
چشمی از داغ تو مشغولِ به گریه کردن و
در فراق تو ز چشم دیگرم خون میچکد
گیسویت حبلالمتین، چشمان تو عین الیقین
اینک از بالای نی، از باورم خون میچکد
خواستیم آب از علمدار تو اما جایِ آب
از دو دست ساقی آبآورم خون میچکد
پوست ماند و استخوان بر پیکر ِ بی جان من
همچنان اما ز جسم لاغرم خون میچکد
در قنوتِ نافلههایِ نشسته نیمه شب
دستهایم را که بالا میبرم خون میچکد
عصر عاشورا کنار قتلگاهت دیدهام
هم ز پهلو هم ز دستِ مادرم خون میچکد
سالها رفته ست اما همچنان پیداست از
ریشههایِ پرچم سرخ حرم خون میچکد
(محمد رسولي)
#مرثیه_حضرت_زینب
http://eitaa.com/joinchat/541982734C2fc5617872