ورای اینکه عدم حضور در انتخابات چه نقش و تاثیری در آیندهی کشور دارد و بیآنکه عدم مشارکت را دشمنی یا بازی در زمین دشمن فرض کنیم؛ معتقدم که بسیاری از هیجاناتی که در قالبهای نامطلوب مانند شورش، ناآرامی و اغتشاش ظهور میکند، نه از باب دشمنی با نظام و آشوبطلبی، بلکه به دلیل میل ناخودآگاه عموم به «مشارکت سیاسی» و گرایش به «تعیین سرنوشت» است. و از قضا این تمایل در ذات خود، نه تنها نامطلوب نیست بلکه جزو اهداف واسطیست که انقلاب اسلامی نیز خواهان و جستجوگر آن بوده و هست. جمهوریت و مردمسالاری حقیقی جز با مشارکت عموم مردم ایجاد نمیشود و این مشارکت مستلزم رشد سیاسی و ایجاد گرایشات معقول در مردم است. و همین نقطه است که رهبر انقلاب سالها پیش (دهه ۷۰) دربارهی آن گفتهاند: «خدا لعنت کند آن دستهایی را که تلاش کردهاند و میکنند که قشر جوان و دانشگاه ما را غیر سیاسی کنند. کشوری که جوانانش سیاسی نباشند، اصلاً توی باغ مسائل سیاسی نیستند...».
نیز اعتقاد دارم که نباید مفهوم عمیق «مشارکت» را صرفاً به حضور فرد در انتخابات تقلیل داد. چهآنکه این میزان از عمل سیاسی، کف و حداقل فعالیت مورد انتظار است. «مشارکت» پیش از جهتگیری و معنای سیاسی، دارای وجوه اجتماعیست و همین «باور به اجتماع» و «قدرت جمعیت» است که به مشارکت معنا میدهد.
با این پیشفرض شاید بتوان راحتتر درباره عدممشارکت بخشی از جامعه در انتخابات نظر داد. البته این نظر به معنای تایید عملکرد منفی این بخش از جامعه نیست و صرفاً در پی ردیابی مسالهای به نام «عدم مشارکت» است.
شدیداً معتقدم که برخی جریانات سیاسی، حیات خود را در فردگراییِ لذتطلبانه و پرهیز از ایجاد اجتماع سیاسی حول محور رشد جمعی تعریف کردهاند و بیشترین بهرهی سیاسی را از «اعمال غیر سیاسی» مردم میبرند. چرا که رشد سیاسی امت، منجر به ایجاد اجتماع قوی خواهد شد و در جامعهی قدرتمند، احزاب و جریانات سیاسی، خود را با تراز خواست امت هماهنگ میکنند، نه بالعکس. در جامعهی ورزیده به لحاظ ساخت سیاسی، نه سیاستبازها و رسانههای منحط قدرت ایجاد هیجان کاذب دارند و نه «جمعیت سیاسی» میلی به تقلیل خواستههای اصیل خود و جایگزینی با اعمال تخدیری نشان خواهند داد.
واقعیت امر این است که نظام آموزشی و سیستم رشد کشور ما در این مساله کوتاهی داشته و تلاش وسیعی برای تاسیس «اجتماع سیاسی» بر مبنای قواعد منطقی نکرده است. جامعهای که در آن نهایت تعریف و تفسیر از امر سیاسی «پدرسوختگی و حقهبازی»ست؛ رأی و انتخاب را نمایش، و آشوب و بلوا را عمل سیاسی تعریف میکند. لذا برخی افراد به خاطر عدم رشد معقول سیاسی -علیرغم گرایش اصیل و عمیق خود برای «مشارکت سیاسی»- در دام سیاستبازان میافتند و در یک جایگزینی بیقاعده هیجان را جایگزین تعقل میکنند. این جایگزینی خشت اول دیواریست که کج بنا شده است و هرچه بالاتر برود احتمال ریزش بیشتری خواهد داشت.
واقعیت این است که تنها راهکار موجود برای جلوگیری از این انحراف، نه تنها پرهیز نیست؛ بلکه ایجاد جامعه سیاسیست که در آن امت با شناخت نقش و جایگاه خود، به «مشارکت سیاسی» به عنوان یکی از ابزارهای پیشران جامعهی پیشرفته نگاه میکنند و خود را «موظف» و بلکه «محق» در مشارکت فرض میکنند.
بیش از اصرار بر انجام «تکلیف»، باید بر «حق مشارکت» تاکید کرد.
#مصعب_یحیایی
عضو شوید:
(کمی کافر.../ شعر و گاهنوشتهای مصعب یحیایی)
🟢
@yahyaei_m