#سرگذشت_مریم
#کینه
#پارت_پنجاه_چهار🌺
رامین هم راضی نبود ولی من قانع اش کردم که دخالتی نکنه برای پنجشنبه هماهنگ کرده بودن..خاله ام باخانواده اش بیان خواستگاری و پدر مادر مهساهم امده بودن خونه مهسا،من دوست نداشتم حضور داشته باشم چون میدونستم خاله ام قلبا راضی نیست و نمیخواستم دخالتی داشته باشم حتی رامین هم خودش نرفت اون شب رفتیم خونه مادرم و مادرشوهرمم نرفته بود بالا فقط خانواده مهساوخاله ام بودن اخرشب بودکه خاله ام زنگ زدبه مادرم وباناراحتی گفته بودحرفها زده شدوقراره ماه بعدعقدکنن ازاینهمه عجله برای این وصلت متعجب بودم...قراربودماه بعدمهساومحسن عقدکنن خاله ام اصلاخوشحال نبود ولی مامانم سعی میکردخاله ام رواروم کنه وقانعه اش کنه اگراین انتخاب محسن شماهم به خواسته اش احترام بذارید..این وسط رامین هم خیلی عصبی بودیه جورای مهسابااین کارش خودش روازچشم مادرشوهرم ورامین انداخته بودتوی حرفها و رفتارهاشون این روقشنگ حس میکردم..اونای که تادیروزمهساروروی چشماشون میذاشتن الان دیگه وجودش براشون مهم نبود..هرچندمهساحق زندگی کردن داشت ولی شایدانتخابش درست نبود...
ادامه ...
🖌
#کانال _زندگی شیرین 💞
@maryam_sfri
💫
@zendegiishirinn💫
---✿❀🍃🌸🌼🌸🍃❀✿---