eitaa logo
کانال سیدمحمد خردمند
282 دنبال‌کننده
1هزار عکس
111 ویدیو
163 فایل
سیدمحمد خردمند
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله. به امید لطف خدا. چندی قبل مطالعه ی این کتاب را آغاز کردم و امروز از بعد از نماز صبح مشغول آن هستم. مطالب جالب و البته موجزی دارد. 232 صفحه با قطع وزیری. چاپ اول آن مرداد 1400 بوده است. https://t.me/S_M_Kheradmand
تمام عمر منهای علی هیچ.mp3
262.1K
تقدیمی به استقبال از 1445 (سه شنبه - 1403/4/5) الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ. روایتی متقن از خوارزمی و طرح آن در یک مناظره ... https://eitaa.com/s_m_kheradmand
به نظر کارگاه علمی خوبی باشد؛ اما به هر تدبیری هم حضوری است و هم خاص عزیزان حوزوی قرار داده شده؛ به نظرم رسید معرفی اش مفید است ضمن آن که شاید دوستی از مخاطبان شرایط شرکت را داشت و یا دوست دیگری توانست فایل صوتی آن را به اجازه ی مسؤولان برنامه تهیه کند و برای ما هم ارسال نماید. https://t.me/S_M_Kheradmand
- 1379 * دوشنبه – 22 فروردین 1379 – 5 محرم 1421 – 10 آپریل 2000 • صبح به جهت اجرای امور جاری به مدرسه رفتم؛ در مراسم عزاداری صبح هم شرکت کردم. خدا را شکر بچه ها از حضور من خوشحالی می کنند. تا قبل از ظهر کارهای جاری ام را انجام دادم. زنگ نماز سوم «ب» از اذان و اقامه مسابقه دادیم و بعد نماز خواندیم. در مسابقه ی اذان و اقامه هر کسی یک تکه از آن را می‌گفت به ترتیب تا برنده معلوم شود. بعد درباره نجاستِ خون سخن گفتم که باز اشتباه می کردند. • برای نماز کلاس پنجم آقای بنکدار را دعوت کرده بودم؛ در نماز خانه برای بچه ها چنین گفتند در مسائل مختلف، تمرین به موفقیت می‌انجامد و در مسائل مذهبی هم. بعد اشاره به اهمیت نیت نماز و محرم و نامحرم کردند. گفتند که مطابق حدیثی از پیامبر بر بچه ی ممیز مراقبت در محرم و نامحرم واجب است. • خدا را شکر بچه ها نسبت به این سخنرانی های بین نماز استقبال خوبی کرده اند و نسبت به مداحی کردن هم. • عصر دانشگاه نرفتم. جلسه ی معلمان مدرسه بود. برخی قسمت های صحبت آقای مشکینی در جلسه ی امروز: مسابقات قرآن مدرسه در سه بخش حفظ و ترتیل و قرائت. تشویق بچه ها به مسابقات و کار کردن با بچه ها در همه ی زمینه ها. مسابقه نهایی قرآن. * سه شنبه – 23 فروردین 1379 – 6 محرم 1421 – 11 آپریل 2000 • صبحانه در مدرسه خوردم و به مراسم نرسیدم. کارهای قبل خود را جمع و جور کردم. در کلاس های دینی کنفرانس‌هایی انجام شد که بد نبود. • نماز سوم «الف» آخرش قدری به هم ریخته بود. خسته ام کردند! • برای نماز پنجم ها که آقای بنکدار قرار بود بیاید نیامدند؛ کمی عزاداری کردیم و سینه زدیم. • بچه های چهارم را به مسجد جامع غدیرخم (ضرابخانه) بردیم و پس از نماز آقای مجدِ هاشمی – امام جماعت مسجد - صحبت کرد و بعد قدری عزاداری کردیم و سینه زدیم. در این میان یک خانمی که ظاهراً کسالت داشت از پشت پرده ی خانم ها به قسمت مردانه آمد؛ بچه ها را ساکت کرد و شروع کرد برایشان به حرف زدن؛ من سینه زنی را ادامه دادم ولی و به طرف من حمله کرد. چند تا خفه شو به من گفت و بعد عینکم را از صورتم برداشت و پرت کرد. همه ساکت بودند و خلاصه خیلی به بچه ها برخورد و ناراحت شدند. https://ble.ir/S_M_Kheradmand