eitaa logo
صالحین تنها مسیر
223 دنبال‌کننده
16.9هزار عکس
6.8هزار ویدیو
267 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
13.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞حضور کارگردان مستند اختاپوس در شبکه 5 سیما 🔸مهدی انصاری، تهیه کننده و کارگردان مستند اختاپوس، چند ساعت پیش از رونمایی اثر، در برنامه یه روز تازه حضور پیدا کرد و پیرامون این مستند توضیحاتی ارائه داد. 🚨4 دی ساعت 18 به طور همزمان در تهران و اراک از مستند #اختاپوس رونمایی می شود. برای تماشای ویدیوی کامل گفتگو به آدرس زیر مراجعه کنید: https://www.aparat.com/v/ZTLl9 🦑 @octopus_auto 🦑 @octopus_auto 🔰ما را در اینستاگرام دنبال کنید👇 www.instagram.com/octopus_auto
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صلی الله علیه و آله نسبت به دیگر (خصوصا علیه السلام )👉 😊 یکی از منابع شناخت که یک نفر مسلمان باید دید و بینش خود را از آن اصلاح و تکمیل بکند ، سیره (راه و روش) وجود مقدس پیغمبر اکرم صلی الله علیه واله است . 👉 👌👌 👌 یکی از نعمت های خدا بر ما مسلمین و یکی از افتخارات ما مسلمین نسبت به پیروان ادیان دیگر این است که از طرفی قسمت بسیار زیادی از سخنان پیغمبر ما - که شک نیست که سخن ایشان است ، یعنی متواتر و مسلم است - امروز در دست است ، ✅✅ در صورتی که هیچ یک از ادیان دیگر نمی توانند چنین ادعایی بکنند و بصورت قطع بگویند فلان جمله مثلا از موسی علیه السلام و یا عیسی علیه السلام است جمله های زیادی هست ولی آنقدر مسلم و قطعی نیست . و ما سخنان متواتر از پیغمبر خودمان زیاد داریم . از طرفی دیگر تاریخ پیغمبر ما تاریخ بسیار روشن و مستندی است حتی دقایق و جزئیاتی از زندگی پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به صورت قطع و مسلم امروز در دست است که در باره هیچ یک از پیامبران چنین نیست .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 میلاد حضرت عیسی‌بن‌مریم(ع) مبارک. @Panahian_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ عیسی مسیح(ع): ☆ "چیزی را برای خود ذخیره کنید که طعمه ی آتش نمی شود". به او گفته شد: آن چیز چیست؟! فرمود: "احسان" احیاء علوم الدین ج ۳ ص ۲۶۰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆 انقلاب سود است یا ضرر؟ 🌀امروز به جامعه و مدیریت دولت و نظام نقدهایی وارد می‌شود که الحق و الانصاف بسیاری از نقدها وارد است و بسیاری می‌گویند که اگر شاه بد بود، حداقل به اسم اسلام حکومت نمی‌کرد اما انقلاب به اسم اسلام گاهی بد عمل می‌کند و این باعث شده تا مردم از دین فراری بشوند. ☑️ در پاسخ باید گفت درست است که حکومت ما اسلامی است اما قبل از اسلامی بودن، جمهوری است و اگر جمهور کسی را انتخاب کنند که اعتقادی به انقلاب و راه انقلاب ندارد نباید عملکرد او را به نام انقلاب و اسلام نوشت. 🔘اگر فی الواقع توان تفکیک بین مدیریت انقلابی و غیر آن را داشته باشیم، پاسخ بسیاری از سوالات مشخص می شود. 🔹وقتی اصل انقلاب آمد، بی انصافی است جهش بلند کشور و مردم در دستیابی به امکانات را نبینیم. در زمانه ای که پیشرفت جهان به گونه ای بود که هند و پاکستان پزشک صادر می کردند ما وارد کننده بودیم! 🔸اما در مدیریت داخلی اگر به دقت بتگریم می بینیم هر مدیری که تفکر انقلابی داشت پیشرفت چشمگیری حاصل شد و هر مدیری که تفکرش دل بستن به ابرقدرتها بود، عقبگرد کاملا محسوسی دستاورد کارش شد. 🔝❗️ به طور مثال وقتی در تهران مدیران لیبرال با انتخاب مردم بر سر کار می‌آیند، دستاوردش این می‌شود که در مقابل یک برف سبک غافلگیر! می شوند و شهر مختل می‌شود و وقتی آلودگی هوا مرز هشدار را رد کرده و به گفته خود شهردار تهران، شهر باید تخلیه میشد، مدیران شهری در کمال آرامش بازی اسم فامیلشان را ادامه داده و در همان روز مصوبه شهری شان تغییر نام خیابان است. 💢 این را مقایسه کنید با دوران شهرداری که در طول ۱۲سال به گفته خودش یک نماز صبح را در خانه نخوانده است. ❇️ همین موارد را در زمینه نظامی، علمی و جهاد دانشگاهی، مسکن مهر، آستان قدس و قوه قضاییه و موارد بسیار جستجو کنید روشن می شود که انقلاب و تفکر انقلابی ثمره اش پیشرفت کشور خواهد بود و آنچه باعث عقبگرد می شود انحراف از مسیر انقلاب است. همان کاری که احمدی نژاد در دوسال آخر مدیریتش انجام داد و منجر به تورمی شد که تمام نام نیک گذشته اش را از بین برد. 📝 📡
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
در بخشی از متن این کتاب می خوانیم: بعد از اینکه در سال 1382 به عضویت سپاه در آمد،از تبریز رفت.یکی از بهانه هایی که آن موقع برای برگشتن محمودرضا به تبریز وجود داشت،وصلتش با خانواده ای تبریزی و به تبع آن،انتقال کارش به تبریز بود.علی رغم اصرار های ما هیچ گاه به این کار تن نداد.در صحبت های مفصلی که آن اوایل باهم می کردیم معتقد بود برگشتنش به تبریز،مساوی با کوچک شدن ماموریتش است.چون از اول در فکر پیوستن به نهضت جهانی اسلام بود،بعد از اینکه این فرصت را به دست آورد،به کار با بسیجی های جهان اسلام افتخار می کرد.اصلا این ترکیب«نهضت جهانی اسلام»را من از محمودرضا یاد گرفتم و آن را اولین بار از زبان او شنیدم.حاضر نبود آمدن به تبریز را با چنین فرصی عوض کند.ماندن در تهران برایش به معنی ماندن در میانه ی میدان و برگشتن به تبریز،به معنی پشت میز نشینی و از دست دادن فرصت خدمتی بود که برای آن،نیروی قدس را انتخاب کرده بود.یادم هست یک بار که خیلی سخت گرفتم و تا صبح با او بحث کردم،خیلی قاطع به من گفت:«من پشت میز بروم می میرم!»بعد از اینکه در تهران تشکیل خانواده داد،در جواب برادری که به او پیشنهاد کرده بود خانواده اش را بردارد و برود تبریز زندگی کند،گفته بود:«تو شهید نمی شوی!» کتاب تو شهید نمی شوی صفحه 30 #شهید_محمود_رضا_بیضایی #تو_شهید_نمی_شوی #بریده_کتاب ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
چاپ نخستِ کتاب «تو شهید نمی شوی» خاطرات شهید مدافع حرم، محمودرضا بیضایی در دو روز اول تمام شد. و در طول یک سال، به خاطر استقبال علاقه مندان به چاپ پانزدهم رسید. این کتاب حاوی روایت هایی از حیات شهید محمودرضا بیضایی و از سری کتاب های تاریخ شفاهی جبهه مقاومت اسلامی است که توسط دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی منتشر شده است، روایت های برادر شهید از فراز و فرودهای یک زندگی با برکت، کودکی و نوجوانی، مسجد و مدرسه تا دانشگاه و پادگان، تبریز تا تهران و از تهران تا شام است. گفتنی است شهید محمودرضا بیضایی، 29 دیماه 1393 در سوریه منطقه «قاسمیه» در جنوب شرقی دمشق به شهادت رسید. #شهید_محمود_رضا_بیضایی #تو_شهید_نمی_شوی #معرفی_کتاب ✅پاتوق کتاب شهیده زینب کمایی @maghar98
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
* 🔻در روايتي دارد كه يک وقتی حضرت مسیح (علی نبینا و آله و علیه السلام) رفتند در يك خرابه اي استراحت كنند، همین که خواستند بخوابند يك نيم خشتي را ديدند آنجا افتاده؛ آن را جلو كشاندند و سرشان را روي اين نيم خشت گذاشتند. 🔹بلافاصله، بعد از كشيدن اين نيم خشت زير سر ديدند شيطان حاضر شد. فرمودند: «معلون! من چه كردم كه تو آمدي؟» آخر حضور شيطان هم حساب و كتاب دارد؛ حضور شيطان همين جوري نيست دليل دارد. 🔸شیطان گفت كه: يا نبي الله! اين نيم خشت را كه زير سرت كشيدي طبعًا ّمي خواستي زير سرت يك خرده بلندتر باشد. گفتم بروم ببينم مي توانم به ايشان بگويم آقا اين خشت ها را دوتایش كن. بعد كه دو تایش كرد بگويم خوب است يك خرده برگ بگذاري رويش نرم هم بشود. بعد مرتب بكشانمت به آن سمت. 🔹 حضرت عیسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) فرمودند: نيم خشتي هم به ما نمي تواني ببيني؟ و انداختند آن طرف و خوابيدند. این تشویق به اضافه کردن و بیشتر و بهتر خواستن یکی از کارهای شیطان است. ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🔺 حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 لطف امام رضا علیه السلام 🔻 بنده خدایی مي‌گفت: در صحن آقا علي بن موسي الرضا علیهما السلام، حضرت را ديده بود که جايي مستقر هستند و بني‌آدم و حتي گاهي غير بني‌آدم دارند رد مي‌شوند و حضرت دارد اين‌ها را مورد تفقد و لطف قرار مي‌دهد. دیده بود ريز و درشت، حتي حيوانات مورد لطف و احسان امام رضا علیه السلام هستند. 🔸 اصلا ضامن آهو که مي‌گويند یعنی چه؟ یعنی کسی که خود را قرار مي‌دهد و مي‌گويد: اين آهو را رها کن برود. خيلي حرف است، يعني تحمل دوري بچه آهو از مادرش را ندارد، که اين منتظر مادر خود است و يک ارتباط عاطفي بين اين بچه و مادر است و او دارد صدمه مي‌خورد، تحمل اين را هم ندارد، ولو بايد خود را وسط بگذارد، مي‌گذارد که اين بچه صدمه نخورد. کم است؟! ‌ ‌ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری ‌ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#فوری مستند #اختاپوس توقیف و کارگردان آن نیز دستگیر شد. گفتنی صبح امروز مهدی انصاری مهمان صدا و سیما بودند و امشب توسط ضابطین قضائی و با شکایت خودروسازان دستگیر شد. درب‌های ورودی حوزه هنری به روی مراجعه کنندگان بسته شد. پ.ن: این روزها نیز طرحی به نام #سوت_زن مطرح شده بود. ✅ با بدون سانسور متفاوت بیاندیشید 👇 http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
قدرت فوق العاده "لیبرال ها" در کشور! ⭕️ الان لیبرال ها از بالا تا پایین مملکت تمام مسئولیت های اقتصادی و سیاسی رو در دست دارند. اونوقت با این همه قدرت، مردم انتظار دارن کشور آباد و آزاد باشه! 😒 و جالبه لیبرال ها فوق العاده وحشت دارن از در این زمینه. 💢 اولین مستندی که بعد از ۴۰ سال میخواست لیبرال های پشت صنعت خودرو رو نشون بده با تلاش سردمداران لیبرال کشور توقیف شد و کارگردان انقلابیش هم دستگیر شد.... ببینید بین چه گرگ هایی داریم زندگی میکنیم....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤔🤔 اومده بود خوابشو تعریف میکرد هر چی بیشتر میگفت تعجبم بیشتر میشد 😒میگفت یه حاجتی داشتم هر چی دست بدامن پیامبر شدم حاجتمو نگرفتم خیلی مضطر بودم یاد حضرت عیسی افتادم خیلی دوستش دارم به ایشون متوسل شدم 🙏 شب خواب دیدم شخصی رو که زیاد صورتشون مشخص نبود ایشون اومدن و بهم‌گفتن من همون پیامبری هستم که متوسل شدی 💐 عیسی بن مریم هستم حاجتت رو بزودی میگیری ولی اینو بدون من بدون هماهنگی و اجازه رسول الله اینکارو نکردم ایشون واسطه قبولی حاجت تو شدند 💖 فقط گریه میکردم و عاشقانه صلوات میفرستادم 😇 💐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👈از آثار زیارت عاشورا #امام‌جعفرصادق‌علیه‌السلام فرمودند :👇 ✨زيارت عاشورا را بخوان و از آن مواظبت کن، به درستی که من چند خير را برای خواننده آن تضمين می کنم: 1⃣اول، زيارتش قبول شود 2⃣دوم، سعی و کوشش او شکور باشد 3⃣سوم، حاجات او هرچه باشد از طرف خداوند بزرگ برآورده شود و نا اميد از درگاه او برنگردد، زيرا خداوند وعده خود را خلاف نخواهد کرد. 📚بحارالانوار ج ۹۸ ص۳۰۰ ــــــــــــــــــــ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صالحین تنها مسیر
#رمان_هاد پارت۶۷ شروین سر بلند کرد و شاهرخ را دید که در دود و تاریکی سالن گم شد. در فکر فرو رفت. آ
پارت۶۸ بعد کف دستش را نشان داد ادامه داد: - اینم یکیش، هفته ای یه شلوار ورزشی پاره می کردم. به اندازه کلاس های ورزش شلوار ورزشی خریدم و خندید. - هنوزم شیطنت توی چشم هات هست. البته شیطنتی که حبسش کردی. آدم شیطون بخواد موقر باشه خیلی سخته، نیست؟ - نه به اندازه شیطنتی که پشت بی حالی و کسلی پنهان بشه شروین منظورش را فهمید. دستش را توی جیبش کرد و سرش را تا یقه آورکتش پائین کشید و زیر لب گفت: - شیطنت من حبس نشده، خفه شده - تا حالا فکر کردی چرا اینجوریه؟ چرا ما آدم ها از بعضی چیزا که بدمون میاد هی تکرارش می کنیم؟ - شاید چون راهی برای عوض کردنش نداریم. یه بن بست - قبول ندارم! وقتی تقلا میکنی پس هنوز بن بست نیست - من که دیگه تقلا هم نمی کنم - همین ناراحتی یعنی تقلا، فقط شکلش فرق داره شروین نفس عمیقی کشید: - نمی دونم، شاید! چند دقیقه ای به سکوت گذشت - هفته دیگه میان ترمه، امتحان میدی یا انصراف؟ - فعلاً دانشگاه بهتر از خونه است - پس می خونی؟ شروین با قیافه ای حق به جانب گفت: - مگه با اون همه مسئله ای که من حل کردم نیازی به درس خوندن هم هست؟ شاهرخ روی نیمکت پارک نشست، آرنج هایش را روی پشتی نیمکت گذاشت و پاهایش را روی هم انداخت: - اون که جریمه گرفتن یقه من بود - می خوای بدونی راجع بهت چی فکر می کنم؟ - بدم نمیاد. شروین کنارش نشست و ادامه داد: - اینکه تو همه مدت منو زیر نظر داشتی. اون موقع هم از عمد اومدی جلوی من. یا اون روز که حالت بد شد؟ خودت رو زدی به مریضی که من پارتی نرم شاهرخ ابروئی بالا برد و گفت: - واقعاً واحتمالاً در حین بیهوشی دکتر رو خریدم که قضیه رو لو نده؟ شروین کمی فکر کرد و گفت: - آ... خب آره... اینش جور در نمیاد بعد انگار چیز تازه ای به ذهنش رسیده باشد داد زد: - آها! قبلش که داشتی با تلفن حرف می زدی با دکتر هماهنگ کردی شاهرخ حرفی نزد و فقط یکی از ابروهایش را بالا برد و به شروین خیره شد. شروین که فهمید سوتی داده گفت: - آره، حرف احمقانه ای بود، خودم بردمت بیمارستان و بعد ادای خنده را درآورد. - هه هه! شاهرخ بلند شد و چند ضربه به کله شروین زد و گفت: - پوک پوک و همین طور که راه می افتاد گفت: - بهتره به جای این شرلوک هلمز بازی ها بری بشینی درست رو بخونی. من به کسی نمره الکی نمی دم شروین کنارش راه افتاد. - قبول کن اومدن تو و رفیق شدن ما یه کم عجیبه - مگه هرچی عجیبه تقلبیه؟ شروین دست هایش را بالا برد: - اوکی، تسلیم بعد مکثی کرد و پرسید: - از کدوم فصل ها بیشتر سئوال دادی؟ - سرکلاس توضیح میدم ادامه دارد... ✍ میم- مشکات
صالحین تنها مسیر
#رمان_هاد پارت۶۸ بعد کف دستش را نشان داد ادامه داد: - اینم یکیش، هفته ای یه شلوار ورزشی پاره می کر
پارت۶۹ - اون دفعه گفتی اوایل دانشجوئی زیاد از درس خوشت نمی اومد، چرا؟ - یه ماجرای عاطفی، سرش خیلی اذیت شدم ولی نتیجه خوبی داشت - راحله؟ - راحله چند سال بعد وارد زندگیم شد. عشقی که برای خودم انتخاب کرده بودم یه عشق اشتباه بود اما منو به راه درستی کشوند. - یعنی چه؟ - عشق کور وکر می کنه و هیچ موجود خطاپذیری لیاقت کور و کر شدن رو نداره. آدم ها رو باید دوست داشت تا با دیدن عیب هاشون بهشون کمک کنی رشد کنن. اگر عیب ها رو نبینی هم به خودت ظلم کردی و هم اون - واو! چه پیچیده! خدا رو شکر من هنوز وارد این مسائل نشدم - مطمئنی؟ - آره چون کلاً با دخترا مشکل دارم شاهرخ با لحنی کشدار گفت: - مطمئنــــــــی؟ - خودت هم میدونی بین من و نیلوفر هیچی نیست. لااقل من بهش علاقه ای ندارم. با اون رفتارش! - چرا بهش نمی گی؟ درست نیست فکر کنه برات مهمه - خودش هم میدونه که مهم نیست. خودش رو زده به خر... شاهرخ حرفش را قطع کرد: - آی! مرد جوان، مواظب حرف زدنت باش - خیلی خب، زده به حماقت. رفتار من کاملاً واضحه اون نمی خواد بفهمه مشکل خودشه - من اگه جای تو بودم بهش می گفتم - مثل اینکه خیلی علاقه داری تو مجلس ترحیم من شرکت کنی؟ - بهتر از اینکه که هردوتون پا در هوا باشید - بحث رو پرت نکن! راجع به تو حرف می زدیم نه من شاهرخ ساقه علفی را که توی دهانش میچرخاند بیرون آورد و گفت: - گاهی ذهن و فکرت مشغول یه چیزی می شه و بعد می فهمی اونی که تو دنبالش می گردی چیزیه که پشت این قایم شده و این همش یه بهانه بوده تا به مقصد اصلی برسی. من معتقدم خدا اگر کسی رو دوست داشته باشه عاشقش می کنه و اگر بیشتر دوستش داشته باشه عشقش رو ازش می گیره. - خب تو قاطی داری - کسی که میخواد کنکور قبول شه از خواب و خوراک و تفریحش میزنه تا به هدفش برسه. برای رسیدن به چیزهای بزرگ باید از چیزهای کوچیک گذشت - و حالا تو به چه چیز بزرگی رسیدی؟ قبل از اینکه شاهرخ حرفی بزند صدای اذان بلند شد: - الله اکبر، الله اکبر شاهرخ اشاره ای به سمت صدا که از گلدسته مسجد نزدیک پارک می آمد کرد و گفت: - خودش جوابت رو داد بعد به ساعتش نگاه کرد و گفت: - چه زود ظهر شد؟ کی کلاس داری؟ شروین که به گلدسته ها خیره مانده بود جواب نداد. شاهرخ به شانه اش زد: - اخوی؟ با شمام شروین که تازه به خودش آمده بود تکانی خورد و گفت: - ها؟ کلاس؟ ساعت1 - پس می شه نماز بخونم بعد بریم. مسجد نزدیکه شروین سری تکان داد. وقتی شاهرخ دم حوض وضو می گرفت. شروین کنار دیوار ایستاد و یک پایش را از زانو خم کرده به دیوار پشتش زده بود و شاهرخ را نگاه می کرد. وقت نماز گوشه مسجد نشسته بود، زانوهایش را بغل کرده بود و به آدم هائی که در صف ایستاده بودند و خم و راست می شدند نگاه می کرد. نگاهی به محراب و کاشی های آبی اش انداخت. همینطور نگاهش را بالا برد تا به پنجره های کنار سقف رسید و از آنها به آسمان خیره شد. نفهمید چقدر طول کشید یکدفعه شاهرخ را جلوی خودش دید. - به چه می اندیشی؟ - داشتم فکر می کردم واقعاً این خم وراست شدن چه فایده داره شاهرخ دستش را دراز کرد و گفت: - فعلا به کلاس رسیدن شما فایده بیشتری داره شروین دستش را گرفت و شاهرخ کشیدش تا از جا بلند شود. دم در که شاهرخ منتظر بود تا شروین کفش هایش را بپوشد چشمش به دختر کوچکی افتاد که چادر سر کرده بود و در حالی که دست مادرش را گرفته بود داشت به سمت در خروجی مسجد می رفت. دخترک سرش را برگردانده بود و به شاهرخ نگاه می کرد. شاهرخ کمی شکلک درآورد. دخترک خندید و دست تکان داد. شروین بلند شد و نگاه شاهرخ را دنبال کرد. بعد دستی به شانه اش زد و گفت: ادامه دارد... ✍ میم مشکات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا