6.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💌 نزول فرشتگان...
در این انتخابات گویا لیله القدری پیش آمد و فرشتگان نازل شدند و مردم با عزمی دوباره ذیلِ رهبرِ خود نفَس تازه کردند و مطمئن باشید در مسیری قدم گذاشتید که ادامه ی دفاع مقدّس است و خارج شدن از رِیلی که دولت سازندگی در مقابلِ ما قرار داد و با غرب گرایی و غرب زدگی، ما را به این روز انداخت! فَاعتَبِروا یا اُولِی الاَبصار.
💌 بیانات استاد اصغر طاهرزاده
🔴 راهبرد کلان جریان رسانه ای غربگرایان بعد از استقرار رسمی #دولت_مردم آقای رئیسی
سناریو جریان رسانه ای غربگرا در بازه انتخابات به 2 دوره قبل و بعد از انتخابات تقسیم میشه
🔹1. #قبل از انتخابات سناریو این بود👇
1. سیاست اعلامی: تحریم انتخابات و فشار به نظام و کاهش مشارکت (در 48 ساعت پایانی از خاتمی گرفته تا ظریف همه مردم رو دعوت به حضور کردند)
2. سیاست اعمالی: مشارکت گسترده در انتخابات و خصوصا 48 ساعت پایانی و دعوت عمومی از پایگاه اجتماعی رای خود(تلاش بحضور در قدرت)
3. حفظ پرستیژ منتقد بودن و در عین حال ادعای رفع مشکلات و جدا کردن همتی از روحانی
2. #بعد از انتخابات
1. تغییر موضع خود از متهم(عامل وضع موجود) به مطالبه گر(طلبکار) برای فشار به دولت بعد
2. افزایش عمق، سطح و گستردگی حوزه انتقادی خود جهت دور کردن تمرکز از بدنه دولت آینده جهت رسيدن به بی ثباتی و عدم تمرکز و دستپاچگی دولت مستقر
منظور از سطح و حدود و عمق و گستردگی
يعني اینکه از روز اول بعد از انتخابات دارن فشار میارن که #بورس چی میشه؟ ارز چی میشه؟ مسکن چی میشه؟ و... که کم و بیش تو اطرافیان دارن میبینین
لذا یکروز میگن بورس، روز بعد میگن تورم، روز بعد میگن ماشین و روز بعد مسکن و اشتغال و... به عبارتی تمام 8 سال گذشته رو میارن جلو چشم رئیسی و با تحت فشار قرار دادن دولت تمرکز رو برای انجام کارهای اساسی ازش بگیرن!
✍سید بدون سانسور
✅ با بدون سانسور متفاوت بیاندیشید 👇
http://eitaa.com/joinchat/404946944Ceab6f2b794
با قرآن بخواب
هر شب آماده باش.
شاید همان جا ،همان خواب ،در همان رختخواب ملک الموت آمد.گریه کن بر گناهانی که کرده ای ،بر بیچارگی های خودت گریه کن.مبادا خصوصیات اطراف ؛تو را مشغول کند.قبل از خوابیدن یک تسبیحات حضرت زهرا( س) بگو .سوره تبارک را بخوان تا ان شاءالله قبرت توسعه پیدا کند .قدری قرآن بخوان که با قرآن بخوابی.
مجموعه رهنمودهای اخلاقی آیت الله حق شناس، ص 80
#شبنشینی_بامقام_معظم_رهبری
آنچه ما بهعنوان دولت اسلامی و حکومت اسلامی بایستی بهطور دائم در نظر داشته باشیم این است که باید حکومت علوی را معیار خودمان قرار بدهیم، خودمان را با حکومت علوی بسنجیم؛ هر مقداری که بین ما و آن حکومت فاصله است، آن را عقبماندگی بهحساب بیاوریم. اگر چنانچه کارهای خوب انجام میدهیم، از لحاظ معنوی پیشرفت میکنیم یا کارهایی که مایهی افتخارِ بهحسب ارزشهای اسلامی است انجام میدهیم، مبالغه نکنیم در اهمّیّت آن؛ مقایسه کنیم با حکومت علوی و ببینیم چقدر فاصله است بین ما و او. شاخص عمده در حکومت علوی، یکی عدالت است، یکی پارسایی و پاکدامنی است، یکی مردمی بودن و با مردم بودن است؛ حکومت علوی اینها است دیگر؛ زندگی امیرالمؤمنین مظهر عدل است، مظهر زهد است، مظهر مردمی بودن و پاک زیستن است. باید اینها را معیار قرار بدهیم، واقعاً باید در این جهت حرکت کنیم.
۱۳۹۷/۰۶/۰۷
#سلامتی_فرمانده_صلوات
این پست هر شب تکرار می شود
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (علیه السلام) و حضرت نرجس (سلام الله علیها) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (ارواحنا فداه)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
صالحین تنها مسیر
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو💔 #قسمت8⃣6⃣ رها، مهدی را روی پایش نشانده بود و موهای خرمایی رنگ پسرک همیشه
"رمان #شکسته_هایم_بعدتو💔
#قسمت9⃣6⃣
_معلوم نیست. ارمیا میگفت آیه باید از پیله دربیاد و دوباره پرواز رو به خاطر بیاره.
صدرا: هر دوشون سختی زیاد کشیدن.
_به داشته هاشون می ارزه. در ضمن منم باهات کار دارم.
رها روی تخت اتاق خوابشان نشسته بود که صدرا آمد:
_چی شده رها جان؟
رها: همه فکر میکنن مهدی برام یک وظیفه ست، یه باره رو شونه های زندگیمون.
فکر میکنن اگه خودمون بچه دار بشیم بینشون فرق میذاریم.
_من میدونم اینطور نیست.
رها: مهدی با بچه ی خودم فرق نداره؛ اصلا بچه ی خودمه! من بزرگش کردم و اون مادری کردن یادم داد.
_چیشده رها؟
رها: میترسم که فکر کنن از مهدی خسته شدم!
_چرا؟
ِ_رها: من حامله ام! من مهدی رو پسر خودم میدونم.
صدرا لبخند زد:
_شیرینی مادر شدنت رو با غصه ی حرف مفت مردم به دهنت زهر نکن!
دوباره مادر شدنت مبارکت باشه!
تو بهترین مادردنیایی
رها خندید. به وسعت همه ی ترسها و نگرانی های مادرانه اش برای هر دو بچه اش خندید. مرد زندگی اش مرد بودن را خوب بلد بود.
شیرینی خریدن و شادی کردن های مهدی و صدرا، قربان صدقه رفتن های
محبوبه خانومی که لبخند و شادی هایش از ته دل بود.شب که شد، باز بساط دورهمی های خانه ی محبوبه خانوم به راه بود. زنها در آشپزخانه مشغول آماده کردن شام بودند. جای خالی آیه حسابی حس میشد.
مریم و خواهر برادرش از خوشحالی مرخص شدن مادر و بهبود چشمگیرحالش خوشحال بوده و مدیون این جمع.
میگویند پول که همه چیز نیست، اما بی پولی گاهی قیمتش میشودیتیمی... بدتر از بی پولی، بی کسی است و امروز مریم میدید این جمع بی ربط به خودش و خانواده اش چطور کس شدند، چطور کار شدند.
آخر شب که محبوبه خانوم مریم را از مادرش صفیه خانوم خواستگاری کرد، حتی مسیح هم غافلگیر شده بود. جای برادرش ارمیا خالی بود و این برای بی کسی های مسیح سخت بود. این بچه ی از راه نرسیده ی صدرا،
قدمش برای عمو مسیحش خوش بود که لپهای گل انداخته مریم وعرق پیشانی مسیح گواه بر آن است.
مریم فرصت خواست برای آشنایی بیشتر و این را میشود یک بلهیضامنی دانست برای تازه داماد تنها مانده در این دنیا.
ادامه دارد...
نویسنده:👇
🌷 #سنیه_منصوری