🔻میراثدارِ انبیاء
حرف بزن تا شَها، عالمی بر هم زنی
محشر کبری کنی، گر که فقط دم زنی
تمام میراث پیامبران و سفرای الهی از آدم تا خاتم نزد امام زمان است و آنها را هنگام ظهور آشکار میکند. امام باقر در حدیثی میفرمایند: «زمانی که قائم ظهور کند، با پرچم رسول خدا، انگشتر سلیمان، سنگ و عصای موسی ظاهر میشود...»*۱
میراث انبیاء فقط مجموعهای از آثار باستانی و عتیقه نیست، بلکه اشیاییست که خواص فوقالعاده عجیب و منحصر به فرد دارند و حضرت را در اجرای حکومت خود یاری میکنند. امام مهدی با میراث گرانبهای پیامبران میآید تا به وسیلهٔ آنها با تمام اقوام و ملل مختلف دنیا و مسلمانان اتمام حجت کند؛ تا دیگر هیچ بهانهایی برای پیروان ادیان دیگر باقی نماند.
أَيْنَ صَدْرُ الْخَلاَئِقِ ذُوالْبِرِّ وَ التَّقْوَی.
كجاست آن پيشوا و صدرنشين آفريدگان، صاحب نيكوكارى و تقوا.
📚 ۱- بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۱
#جهان_در_عصر_ظهور
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج
📖#مقام_معظم_رهبری (مدظله العالی) :
🌸پرورش انسان های خوش روحیه
🔸زن مسلمان باید در دامن پر مهر و پرعطوفت و با سخنان پرنکته و مهرآمیزش ، فرزندان سالمی را از لحاظ روانی تربیت کند ، انسانهای بی عقده ، انسانهای خوش روحیه در دامن او پرورش پیدا کنند.
🔹مادر از هر سازندهای، سازندهتر و باارزشتر است. بزرگترین دانشمندان، ممکن است مثلاً یک ابزار بسیار پیچیده الکترونیکی را به وجود آورند، موشکهای قارّهپیما بسازند، وسایل تسخیر فضا را اختراع کنند؛ اما هیچ یک از اینها اهمیت آن را ندارد که کسی یک انسان والا بهوجود آورد. و او، مادر است. ( ۱۳۷۱/۹/۲۵ )
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
✳️ منتظر واقعی از شلوغیهای آخرالزمان کلافه نمیشود!
🔻 عارف بالله مرحوم #حاج_اسماعیل_دولابی: کسانی که سالها «عَجِّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزَّمان» میگفتند، چرا از ظهور #مشکلات و #نابسامانیها کلافهاند و تاب تحمّل آن را ندارند؟ اینها مقدّمهی #ظهور است. پس یا دعای بر تعجیل ظهور حضرت را پس بگیرند یا دست از بیتابی و بیقراری بردارند و به آنچه هست تن بدهند.
🔸 بعد از هر شلوغی، خلوتی متناسب با آن خواهد بود و هر چه شلوغی بیشتر باشد، خلوت بعد از آن بزرگتر است. در #آخرالزمان شلوغی خیلی زیاد است، به نحوی که «یکفُرُ بَعضُهُم بِبَعضٍ وَ یَلعَنُ بَعضُهُم بَعضا»ً؛ گروهی گروه دیگر را تکفیر میکند و جمعی جمع دیگر را لعنت میکند.
📚 از کتاب #مصباحالهدی
👤 #استاد_مهدی_طیّب
🙏 #خدایا_منجی_را_برسان
#⃣ #وظایف_منتظران #انتظار #مهدویت
🌼اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَةِ بنِ الحَسَن
صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ
فِی هَذِهِ السَّاعَةِ وَ فِی کُلِّ سَاعَةٍ
وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناً
حَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا...🌼
🌼O Allah! for Your Wali, Hujjat ibn Al-Hasan
That Your Blessings Be Upon Him and
His Forbears, at This and all the Time,
Be Guardian, Supporter, Leader, Helper,
Guide and Lookout, Until You Make Him
Settle on Your Earth Delightedly
[for leading the divine global government]
and Benefit Him on the Earth for a Long Time.
AUD-20210813-WA0109.mp3
14.58M
دعای سِمات
دعایی است که از امام پنجم شیعیان محمد بن علی الباقر نقل شدهاست
و به گفتهٔ علمای تشیع:
خواندن این دعا در آخرین ساعاتِ جمعه مستحب میباشد.
متن این دعا فوق العاده قشنگ و زیباست
چند دقیقه بیشتر وقت رو نمیگیره
میتونی فقط گوشش هم بکنی 🤗🌷
شعری که ایت الله بهجت(ره) در اواخر عمرشان زمزمه میکردند....
با کدام آبرو، روز شمارش باشیم؟
عصرها منتظر صبح بهارش باشیم؟
سال ها منتظر سیصد و اندی مرد است
آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم...
گیرم امروز به ما اذن ملاقاتی داد
مرکبی نیست که راهی دیارش باشیم
سال ها در پی کار دل ما افتاده
یادمان رفت کمی در پی کارش باشیم
ما چرا؟ خوبترین ها به فدای قدمش
حیف او نیست که ما میثم دارش باشیم؟
اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید
به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم...
اللهم عجل لمولانا الغریب الفرج
22.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#شبنشینی_با_مقام_معظم_رهبری
۶ توصیه رهبرانقلاب به مسئولان برگزاری بزرگداشت شهدا
حضرت آیتالله خامنهای در دیدار دستاندرکاران کنگرهی شهدای زنجان: «این کارِ بزرگداشت شهیدان و کارهایی را که در اطراف این قضیّه انجام میگیرد، نباید یک کار معمولی و عادی دانست؛ نه، این حقیقتاً یک حسنهی بزرگی است ... [و البتّه] یک وظیفه است که تمام هم نشده... این جور نیست که حالا چند سال گذشت و بعضی از شهرها، شهرستانها و استانها بزرگداشت برگزار کردند و قضیّه تمام شد؛ نه، تازه شروع شده. با گذشت چند سال از دفاع مقدّس، حادثهی بزرگداشت شهیدان شروع شده و ادامه پیدا خواهد کرد و باید ادامه پیدا بکند.» ۱۴۰۰/۰۷/۲۴
#سلامتی_فرمانده_صلوات
*از حضرت رسول صلّى اللّه عليه وآله وسلّم منقول است كه هر كه سوره اَلْهيكُمُ التَّكاثُرْ را در وقت خواب بخواند، گناهانش آمرزيده شود، او و همسايگانش از بلاها محفوظ مانند
این پست هر شب تکرار می شود
یک فاتحه و توحید ، نثار ارواح مقدس امام حسن عسکری (علیه السلام) و حضرت نرجس (سلام الله علیها) ، پدر و مادر گرامی امام عصر (ارواحنا فداه)
ای مولای ما ، ای امام ما ، یا بقیه الله فی ارضه
به رسم ادب ، برای پدر و مادر بزرگوارتان ، هدیه ای فرستادیم ، شما هم ما را به هدیه ای مهمان کن ، همانا خدا صدقه دهندگان را دوست دارد
صالحین تنها مسیر
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨ 📚 #نگاه_خدا 📝 #قسمت_بیستودوم چه خوب ،منو که فراموش کرده ،لااقل جای شکرش باقیه که هنو
🍃✨⚘🍃⚘﷽⚘🍃⚘✨
📚 #نگاه_خدا
📝 #قسمت_بیستوسوم
عاطی: غلط کردی !
اول بیا عقدمون ،بعد بیا عروسیمون،بعد بیا بیمارستان بچه هامو ببین بعد مردی اشکال نداره....
- خیلی دیونه ای
عاطی: من برم مامان داره صدام میزنه - برو عزیزم ،سلام برسون
ساعت ۱۰ شب بابا اومد خونه ،غذا رو آماده کردم میز و چیدم.
منو بابا
موقع شام اصلا حرفی نزدیم .
بابا رضا: دستت درد نکنه بابا - نوش جونتون
به،کارا مو رسیدم از پله ها خواستم برم بالا اتاقم - بابا رضا
بابا رضا: جانم بابا
- میخواستم بگم من راضی ام اگه میخواین ازدواج کنین
اینو گفتم و رفتم ،بابا رضا هم حرفی نزد
صبح با زنگ ساعت گوشیم بیدار شدم
لباسمو پوشیدم رفتم سمت دانشگاه
دلم نمیخواست دانشگاه برم ولی مجبور بودم به اندازه کافی غیبت کرده بودم احتمالا حذف میشدم اگه نمیرفتم
رفتم داخل کلاس اصلا به هیچ چیز توجهی نکردم و نشستم رو صندلی
خدا رو شکر همه چی خوب و آروم بود
کلاسم که تمام شد سوار ماشین شدم رفتم بازار که واسه عقد عاطفه یه مانتو بخرم
کل پاساژ و گشتم هیچی قبولیم نشد دیگه پشیمون شدم میخواستم از پاساژ خارج شم که چشمم به یه مانتوی سفید که با شکوفه های صورتی و نباتی و مروارید محشرش کرده بود افتاد رفتم از فروشنده خواستم سایزمو بده ببینم توتنم چه جوره واقعا قشنگ بود ،یه شال شیری رنگ با یه شلوار سفیدم خریدم ،گوشیم زنگ خورد دیدم بابا رضاست
- سلام بابا جون خوبی؟
بابا رضا: سلام بابا ،کجایی؟
- اومدم بازار واسه عقد عاطی لباس بخرم چیزی شده؟
بابا رضا: آخه دیر کردی ،نگران شدم
- مگه ساعت چنده؟
بابا رضا: ( خندید)
حتما خوش گذشته که امار زمانو نداری بابا
(نگاه به ساعتم کردم ساعت ۹ شب بود)
- واییی بابا جون ببخشید اصلا حواسم به ساعت نبود ،الان میام خریدامو کردم
بابا رضا: سارا جان آروم تر بیا نمیخواد عجله کنی - چشم بابا جون ،فعلا
بابا رضا: یاعلی
تند تند رفتم پارکینک سوار ماشین شدم و رفتم سمت خونه رسیدم خونه، ماشین و گذاشتم پارکینگ رفتم تو خونه
-سلام باباجون
بابا رضا: سلام سارا جان بیا اشپز خونه
- دارین چیکار میکنین
بابا رضا : دارم غذا درست میکنم...
بشین ببین چی درست کردم انگشتاتو باهاش میخوری (نشستم نگاه کردم دیدم املته)
بابا رضا : چیه بابا؟ از گرسنگی که بهتره - اره بابا جون راست میگین شاممو خوردم رفتم تو اتاقم لباسامو درآوردم گذاشتم داخل کمد
اینقدر خسته بودم که سه سوته رفتم اون دنیا...
ادامه دارد ....
🌾🌾🌷🌷