eitaa logo
صالحین تنها مسیر
247 دنبال‌کننده
18.3هزار عکس
7.6هزار ویدیو
289 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌺🌺🌺 در بیکرانه ی دو چیز افسونم کرد آبی آسمان که میبینم و میدانم نیست و که نمیبینم و میدانم هست. درشگفتم که آغاز هر است... ولی در پایان است! شاید این بدان معناس که پایان نماز آغاز دیدار است! بفهمانم که بی تو چه میشوم اما نشانم نده!!! هم بفهمانم و هم نشانم بده که با تو چه خواهم شد ﮐﻔـﺶِ ﮐﻮﺩﮐﻲ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺮﺩ . ﮐﻮﺩﮎ ﺭﻭﯼ ﺳﺎﺣﻞ نوﺷﺖ: ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺩﺯﺩ... آنطرﻑ ﺗﺮ ﻣﺮﺩﯼ ﮐﻪ ﺻﯿﺪ ﺧﻮﺑﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﺳﻪ ﻫﺎ ﻧﻮﺷﺖ: ﺩﺭﯾﺎﯼ ﺳﺨﺎﻭﺗﻤﻨﺪ... ﺟﻮﺍﻧﻲ ﻏﺮﻕ ﺷﺪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﻧﻮﺷﺖ: ﺩﺭﻳﺎﻱ ﻗﺎﺗﻞ... ﭘﻴﺮﻣﺮﺩﻱ ﻣﺮﻭﺍﺭﻳﺪﻱ ﺻﻴﺪ ﻛﺮﺩ ﻧﻮﺷﺖ: ﺩﺭﻳﺎﻱ ﺑﺨﺸﻨﺪﻩ... ﻣﻮﺟﯽ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺷﺴﺖ. ﺩﺭﯾﺎ ﺁﺭﺍﻡ ﮔﻔﺖ: "ﺑﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺍﻋﺘﻨﺎ ﻧﻜﻦ ﺍﮔﺮﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﺎﺷﯽ". بر آنچه , آنچه ، آنچه نشد... نخور؛ اگر آسان بود با آغاز نمیشد... ➖➖➖➖➖➖
آنسوی دلتنگی ها همیشه هست که داشتنش جبران تمام نداشته‌هاست.💚
بسم رب الشهدا سلام صبحتون شهدایی صبح🌤 را آغاز میڪنیم با نام ڪه همین 🍃 خدایی ڪه در ماست خدایی ڪه 💜را به ما هديه داد و عاشقی را در سفره دل ما جای داد.🙂 🔹 🔹 🍃❤️ شهادت داستان ماندگاری آنانی است که دانستند دنیا جای ماندن نیست ...🕊 ❤️💚
🌸🌸🌸🌸🌸 رمان جذاب و آموزنده ســـرباز قسمت  سی_ام فاطمه نفس عمیقی کشید و با آرامش گفت: _نمیتونی...من کاری که فکر میکنم درسته، انجام میدم.نتیجه ش دست من نیست.حالا نتیجه سوار شدنش به ماشین من خوب بود ولی اگه تغییری هم تو زندگیش ایجاد نمیشد،من پشیمان نبودم. -خواهیم دید... با تمسخر گفت: -خدات کجاست به دادت برسه؟ -خدای من حواسش به من هست؛ و . -تا کیلومترها هیچ آبادی نیست.از پنجاه کیلومتری اینجا هم کسی رد نمیشه.اینجا هم خدات میتونه کمکت کنه؟ - میتونه.ولی شاید کمک خدا اون چیزی که تو سر توئه نباشه. -چی تو سر منه؟ -مثلا اینکه زلزله بیاد،از آسمان سنگ بریزه و از اینجور چیزها. -خیلی خب،اعتراف میکنم همچین چیزی تو ذهنم بود.ولی اگه اینجوری کمکت نکنه دیگه چجوری میتونه کمکت کنه. -من نمیدونم چون خدا نیستم.خدا خودش خوب میدونه چکار کنه.من میکنم،خدا هم میکنه.اگه بمیرم هم مطمئنم مردن کمک خداست بهم..معجزه خدا فقط زلزله و باریدن سنگ از آسمان نیست،نرم کردن قلبیه که مثل سنگ شده. -خیلی خب بابا.از منبر بیا پایین. به فاطمه نزدیک میشد که افشین گفت: _چکار میکنی؟..قرارمون یادت رفت؟! -کدوم قرار؟ -قرار بود اول من انتقام مو بگیرم بعد بسپرمش به تو. -آها،یادم نبود.خیلی خب اول تو شروع کن. -تو برو بیرون. آریا یه کم فکر کرد.بعد سری به نشانه تأیید تکان داد و رفت. فاطمه گفت: -فهمیدی فریب خوردی؟ افشین سوالی نگاهش کرد. -خانواده من فکر میکنن غیب شدن من تقصیر توئه.اگه من بمیرم پلیس میاد سراغ تو.بعد تو میخوای بگی موقع مرگ من کجا بودی؟..اون ازت سواستفاده کرد تا قتل منو بندازه گردن تو. افشین فقط سکوت کرد. غرورش بهش اجازه نمیداد اعتراف کنه فریب خورده.فاطمه گفت: _از مردن نمیترسی؟ -بهش فکر نکردم. -الان وقت داری،بهش فکر کن. -یه خواب آروم و راحت..خوبه که. -خواب آروم و راحت!!!! -از کجا معلوم بهشت و جهنمی که شما میگین وجود داشته باشه؟ کی دیده؟.. عاقلانه نیست آدم بخاطر احتمال از زندگیش لذت نبره. -احتمال؟؟!!!...باشه اصلا احتمال..اگه یه شرکتی جایزه صد میلیاردی برای محصولش اعلام کنه،چند نفر اون محصول رو میخرن؟..برنده شدن اون جایزه،احتماله.اما چون صد میلیارد ارزشش رو داره،مردم میخرن...حالا نه صد میلیارد سال که خیلی بیشتر از اون تو بهشت یا جهنم باید بمونیم.صد میلیارد سال ارزش نداره؟..تازه قرار نیست از دنیا لذت نبری.اتفاقا لذت دنیا رو ما میبریم نه شما ها..الان چند وقته نخندیدی؟..یک ساله داری من و خانواده مو اذیت میکنی،ولی کی بیشتر آسیب دیده؟ من و خانواده م؟ یا تو؟ -اینا رو میگی که بذارم بری؟ ✍بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم» 🌸🌸🌸🌸🌸🌸