eitaa logo
صالحین تنها مسیر
247 دنبال‌کننده
18.2هزار عکس
7.6هزار ویدیو
289 فایل
جهاد اکبر، مبارزه با هوای نفس در تنها مسیر آرامش کاری کنیم ورنه خجالت براورد روزیکه رخت جان به جهان دگر کشیم خادم کانال @Yanoor برایم بنویس tps://harfeto.timefriend.net/16133242830132
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 ناامیدی، ابزار شیطان 🔻 بزرگترين ابزار شيطان نااميد کردن است، شيطان حلم را مي‌دزدد، صبر را مي‌دزدد، نور را مي‌دزدد، سَحَر و توفيق سَحَر را مي‌دزدد، تلاوت قرآن را مي‌دزدد، ثبات‌قدم را مي‌دزدد. 🔸 شيطان براي همين کار قسم خورده است و ايستاده است و مؤمن ثبات را تمرين مي‌کند، استقرار را تمرين مي‌کند «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَيْهِمُ الْمَلائِكَةُ...؛ بی تردید کسانی که گفتند پروردگار ما خداست، سپس [در میدان عمل بر این حقیقت] استقامت ورزیدند، فرشتگان بر آنان نازل می شوند...فصلت/۳۰» 🔹 این راه استقامت مي‌خواهد. بهترين ابزار دست ما است، بيشترين نعمت در اختيار ما است، فقط ما حرکت کنيم و خويشتن را طبق داشته‌هاي خود مديريت کنيم براي بهتر شدن و بهتر شدن و بهتر شدن. 🔸 شما فکر مي‌کنيد انبياء الهي بدون مشکل بودند؟ در قرآن ببينيد سراسر زندگي انبياء نشيب و فراز و مشکلات بوده است، ولی کيفيت مديريت در مشکلات و تبديل کردن آن‌ها به يک شجره‌ي بارور مهم است که اين را از خدا و از ايمان استمداد مي‌کردند و اين مشکلات را به فرصت‌هاي بهتر تبديل مي‌کردند.‌ ‌ ┈┄┅═✾•••✾═┅┄┈ 🔺 حجت‌الاسلام والمسلمین حاج شیخ جعفر ناصری ‌ ‌
5.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 💐🎙 💢موضوع:مؤمن در سختی ها به تلاطم نمی افتد و در برابر بلا صبوری است... 🌹 بسیار زیباست 👌👌 💯💯💯 💢 💢 ═══✼🍃🌹🍃✼══ 🔴 درس اخلاق
@dars_akhlaq .mp3
زمان: حجم: 2.48M
🔊 🔴 مجموعه درس اخلاق 🔴 💐🎙 💢 موضوع:صبر"" صبر قله عروج به سمت عرش عالی انسانیت است. 🌹 بسیار زیباست 👌👌 💯💯💯 🔍 🔍 ═══✼🍃🌹🍃✼══
إِنَّ اللّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ  (سوره بقره153) ☘اگرچه خداوند با هركس ودر هر جايى حضور دارد؛ «هو معكم اينما كنتم»ولكن همراهى خدا با صابران، معناى خاصّى دارد و آن لطف، محبّت و يارى رسانى خداوند به صابران است.
🔹آیت الله حائری شیرازی🔹 🔸اگر گروه تواصی نداشتید، در خسران هستید🔸 ✍قرآن می‌فرماید: «والعصران الانسان لفی خسر»: انسان در حال است. یعنی عمرش دارد می‌رود؛ اما جای عمرِ به این عزیزی، چیزی نمی‌آید. بعد می‌گوید: «الا الذین آمنوا و عملوا الصالحات» یعنی ایمان، تو را از خسران تطهیر می‌کند. اساسِ خسران تو، در شرک است. حالا که ایمان آوردی، باید «عملوا الصالحات» انجام دهی. «عملوا الصالحات» یعنی: «خدایا، خودم را خرج تو می‌کنم». 🔹بعد می‌گوید: باز هم ضرر می‌کنی! ایمان آوردی، عمل صالح هم بجا آوردی، اما باز هم در خطری! خطرت چیست؟ خطرت این است که تنها راه بروی. «تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر» یعنی باید با یک گروهی متحد شوید؛ با همدیگر قرار بگذارید، همدیگر را به و توصیه کنید. 🔸چرا اگر بدون اینها باشد، خسران است؟ را از منقل بردار و بگذار در خاکستر و بادش هم بزن؛ زغال می‌شود. هزار تا حبۀ آتش بگذار در هزار تا خاکستر و هزار نفر هم باد بزنند؛ هیچ فایده ندارد! آخرش زغال می‌شوند! حالا این هزار تا را کنار هم بگذار در منقل، هیچکس هم باد نزند. خودش شعله می‌کشد! «تواصوا بالحق» یعنی اگر با هم شدید . 🔹با همدیگر تشکیل دهید و بگویید ما می‌خواهیم با هم قرار بگذاریم؛ به هم توصیۀ به حق و به صبر کنیم. تو هوای من را داشته باش، من هوای تو را دارم. «هوایم را داشته باش» معنایش این نیست که اگر ناحق گفتم بیا به نفع من شهادت بده خیر اگر ناحق گفتم بیا به من بگو حیا کن، چرا حرف ناحق می‌زنی؟ برای این دنیای دو روزه چرا این کار را می‌کنی؟
🎧👆 ✨ متن : ۱۶۱- عن ابى عبدالله عليه السلام قال : اذا كان يوم القيامه يقوم عنق من الناس فياتون باب الجنه فيقال : من انتم ؟ فيقولون : نحن اهل الصبر فيقال لهم : على ما صبرتم ؟ فيقولون : كنا نصبر على طاعه الله و نصبر عن معاصى الله فيقول الله عزوجل : صدقوا ادخلوهم الجنه و هو قول الله عزوجل : (انما يوفى الصابرون اجرهم بغير حساب ). ترجمه : ۱۶۱ - امام صادق عليه السلام فرمود: آنگاه كه روز قيامت شود جماعتى از مردم بر مى خيزند و به در بهشت مى آيند به آنان گفته مى شود: شما چه كسانى هستيد؟ گويند: ما اهل صبر هستيم . به آنان گفته مى شود: بر چه چيزى صبر كرديد؟ گويند: ما در دنيا بر طاعت و معاصى خداوند مى نموديم . در اينجا خداوند عزوجل گويد: راست مى گويند آنان را به بهشت وارد كنيد. و اين است معناى گفتار خداوند كه مى فرمايد: (پاداش صابران به طور كامل و بدون حساب به آنان داده مى شود)  📚 کتاب
روایت 161 کتاب جهاد.mp3
زمان: حجم: 6.55M
✨✨ 📚 🎧👆 ✨ جلسه ۲۷ ✨موضوع: بر طاعت و صبر از معصیت رمز ورود به بهشت. حقیقت صبر ؟ فضیلت صبر ؟ 🔊 : 📚 شرح روایات کتاب الجهاد اثر شیخ (ره) ✨ ✅ ارسال به دیگران فراموش نشود 🙏 ═══✼🍃🌹🍃✼══
✳️ در ایام اغتشاش هم دست از وظیفه نکشیم ! 💠 فراموش نکنیم آقا در اولین و مهمترین وظیفه ما را بیان فرمودند. 👆 باز هم فراموش نکنیم آقا فرمود هرکس مردم را از آینده کند ، چه متوجه باشد چه نباشد ، در جبهه قرار دارد. ✅ بدانیم و آگاه باشیم که آقا در اوج بحران اغتشاشات در جمع عزیزان دانشکده افسری ، چقدر زیبا دادند و از گفتند. دیده بان عالم حکیم انقلاب فرمود : 🔸 کشور در حال پیشرفت به سمت قدرت همه‌جانبه است و این را تحمل نمیکند. 🔹بحمدالله بعضی از گره‌های قدیمی در حال گشوده شدن است. 🔸 مشکلات هست، اما حرکت جدّی‌ای وجود دارد برای برطرف کردن این مشکلات، برای گشودن این گره‌ها. 🔹 حرکت به سمت پیشرفت را می‌بینند 👈👈که شتاب گرفته در کشور؛ این واقعیّتی است👉👉 🔸👈👈در همه‌ی بخشها یک حرکت شتابنده‌ای را انسان مشاهده میکند،👉👉 احساس میکند؛ این را آنها هم احساس میکنند ( آقا فرمود در همه بخشها !!! آقا فرمود حرکت شتابنده !!! قابل توجه مخالفین که می گویند دولت ناموفق بوده !!!) 🔹کارخانه‌های نیمه‌تعطیل به کار افتاده ،دانش‌بنیان‌ها فعّال شده‌اند ، تولیدات پیشرفته روزبه‌روز خود را دارد نشان میدهد، کارهایی دارد انجام میگیرد که میتواند تهاجم تحریم را خنثی کند ، 👆👆 اینها فقط بخشی از تائید حرکت موفق توسط است که یک ماه هم از گفتن آنها نمیگذرد، رهبری از خلاء حرف نمی زند، اغراق نمی کند ، غلط نمی دهد ، را می گوید. 🔸 فراموش نکردیم تابستان سال قبل و خاموشی های مکرر برق 🔹 فراموش نکردیم حرف وزرای را که در همان شروع به آقای گفتند پولی برای پرداخت کشور نداریم 🔸 فراموش نکردیم تعطیلی هر روزه کارخانه ها را و... 💠💠 انتقاد داریم، به انتقاد داریم بابت عدم تحقق برخی قولهایش در بحث ، ، ، و... اما بی انصاف هم نیستیم و خوبی ها و حرکت های پیشرونده ای که فقط بخشی از آنها را فرمود می بینیم . ✳️✳️ ما داریم ، هم تزریق می کنیم ، توصیه رهبری در خرداد امسال را هم عمل می کنیم درباره توصیه به و ، بشکند قلمی که مردم و جوانان این کشور را از آینده می کند ، خدا نگذرد از آن یا که اوضاع کشور را نشان می دهد . قطعا در سالهای آینده که دور نیست و همه ما آن را خواهیم دید بر همه این مشکلات اقتصادی پیروز خواهد شد و حرکت شروع آن را هم می بینیم ، در سالهای بعدی قطعا تر خواهد شد . ✅ ما به خدا اعتماد کامل داریم، خودش وعده داد " إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ أَقْدَامَكُمْ " 👈 به جای نق زدن و مدام کردن ، بلند می شویم و حرکت می کنیم و با قدرت در هر جایگاهی که هستیم وظیفه خود را به خوبی انجام می دهیم و دست در دست هم را به اوج قله می رسانیم. 📣 ما به وعده و ایمان داریم ، ایمانی همراه با اعتقاد ، اعتقادی آمیخته با خون ، خونی که ان شالله در راه دفاع از این و و روزی به زمین خواهد ریخت . ✍️ احسان عبادی 🔰سیاست همراه دیانت🔰 http://eitaa.com/joinchat/4235001869C41c082b340
✨سه کردار هستند که بخاطر عظمت و بزرگی ، در ترازوی روز قیامت قرار نمیگیرند : 🍃🌹🍃 ۱ ـ ، که میزان پاداشش تعیین نشده است : ✨خداوند فرموده است: * { فَمَنْ عَفَا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى الله} پس هر كه درگذرد و نيكوكارى كند پاداش او بر [ عهده ] خداست✨ 🍃🌹🍃 ۲ـ ، که پاداشش تعیین نگردیده: ✨( إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ } « بی‌ ترديد شكيبايان پاداش خود را بى‏ حساب [ و ] به تمام خواهند يافت.»✨ 🍃🌹🍃 ۳ـ ، پاداش این هم تعیین نشده است : ✨« كُل عملِ ابنِ آدمَ لَهُ إلا الصَومَ فَإِنه لِي وَ أنا أَجزي به »✨ همه‌ ی کردار انسانها برای خودشان است بجز روزه ، که برای من است و من پاداش آن را میدهم.💫 ═══✼🍃🔳🍃✼══
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان جذاب و آموزنده ســـرباز قسمت  چهل وششم با خودش گفت اگه افشین سابق بودم بلایی که سر امیرعلی رسولی آوردم سر مهدی هم میاوردم. -حاج آقا -جانم؟ -آرزوی مرگ کردن،گناهه؟ -افشین جان،چرا اینقدر ناامیدی؟!! _چون من خیلی بدم.به فاطمه و خانواده ش خیلی بدی کردم...فاطمه ازم متنفره.. حاج محمود دختر دسته گلش رو به من نمیده،به یکی مثل مهدی شما میده که تو مردی هیچی کم نداره،نه من که از مرد بودن هیچی نمیدونم. _خدا خیلی راحت میتونه کاری کنه که دل حاج محمود و خانواده ش با تو مهربان بشه.از خدا ناامید نشو.ازش بخواه اگه به بود بهت میده،اگه به نفعت نبود یه چیزی از اون بهت میده.اگه هم تو این دنیا نده، میده.حساب کتاب خدا خیلی . -من آدم صبوری نیستم. -تو که تا الان خیلی صفات خوب تو خودت به وجود آوردی، کردن هم یاد بگیر خب. -خیلی سخته برام. -میدونم.ولی سختی ها آدم قوی رو قوی تر میکنه. بعد مدتی افشین سوالی به حاج آقا نگاه کرد و گفت: -شما چرا طرف داداشتون رو نمیگیرین؟ -طرف کدوم داداشمو بگیرم؟ چرا من هرچی میگم تو داداشمی باور نمیکنی؟! بالاخره لبخند زد و گفت: _آخه تا حالا داداش روحانی نداشتم.. هیچ وقت فکرشم نمیکردم یه روزی،یه روحانی بهم بگه داداش. حاج آقا خندید و گفت: -حالا کلا داداش داری؟ -نه. -چرا تنها زندگی میکنی؟ پدر و مادرت؟ -مدتهاست از پدر و مادر و خواهرم خبری ندارم.اصلا نمیدونم ایران هستن یا نه. نمیدونم زنده هستن یا نه...هرکدوم از اعضای خانواده ما مشغول زندگی خودشه. ما اصلا خانواده نیستیم. -ولی خدا گفته نباید با خانواده ت قطع رابطه کنی.شما برو سراغشون.از حالشون باخبر باش. -چشم...آدرس منو چجوری پیدا کردین؟ حاج آقا لبخندی زد و گفت: -بماند. عصر،فاطمه از دانشگاه به خونه برمیگشت. حاج آقا باهاش تماس گرفت که بره مؤسسه.بعد احوالپرسی،حاج آقا گفت: _شما متوجه شدید که افشین به شما علاقه منده؟ فاطمه خیلی تعجب کرد. -خودش چیزی گفته؟!! -نه..من قبلا حدس زده بودم.غیرمستقیم ازش پرسیدم،جواب نداد.دیشب وقتی متوجه شد برای مهدی میخوایم بیایم خاستگاری شما،حالش خیلی بد شد.تازه اون موقع فهمیدم قضیه براش خیلی جدی بوده.وقتی هم که از خونه شما رفتیم، تو کوچه،تو ماشینش بود.اون موقع هم حالش خیلی بد بود.. خانم نادری،افشین خیلی تغییر کرده..من از گذشته ش چیزی نمیدونم،نمیخوام هم بدونم.نمیدونم شما چقدر از گذشته ش میدونید ولی هرچی که باشه وقتی بنده ای توبه میکنه،خدا گذشته ش رو میبخشه، مثل نوزادی که تازه متولد میشه. الان افشین پاک ترین آدمیه که من میشناسم..اگه میتونید درموردش فکر کنید. -ولی من... ✍بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم» 🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 رمان جذاب و آموزنده ســـرباز قسمت  صدوبیست_وسوم صدای اذان صبح از گوشی علی بلند شد.. ایستاد و نگاهی به اطرافش کرد.پویان گفت: _از این طرفه. با حاج محمود و امیررضا سمت نمازخانه رفتن.علی یه گوشه نمازخانه ایستاد و شروع به نماز خواندن کرد.با و نماز میخوند.امیررضا آروم به حاج محمود گفت: _بابا...علی حالش خوبه؟!! حاج محمود به علی نگاه کرد و نفس غمگینی کشید. ساعت ها میگذشت. حاج محمود و امیررضا منتظر دکتر بودن و پویان از دور مراقب علی بود.علی همونجا نشسته بود و با خدا حرف میزد. خدایا امتحان سختی ازم میگیری... منکه جز فاطمه کسی رو ندارم... حاج محمود پیش دکتر رفت.دکتر گفت: _حقیقت اینه که حال دخترتون اصلا خوب نیست.ضربه ای که به سر وارد شده جدیه..در حال حاضر دخترتون...تو کماست...و ...سطح هوشیاریش خیلی پایینه..اگه به هوش بیاد.. تازه باید ببینیم به مغزش آسیب وارد شده یا نه..امکانشم هست که مجدد دچار خون ریزی مغزی بشه. حاج محمود تو دلش گفت خدایا..به ما رحم کن.به علی،به زینب،به زهره...کمک مون کن. به سختی راه میرفت. به نماز خانه رفت.کنار علی نشست.علی متوجه ش نشد. -علی جان. علی نگاهش کرد.آب دهانش رو به سختی قورت داد و با نگرانی و تردید پرسید: _..چه خبر؟ حاج محمود به پویان اشاره کرد نزدیک تر بره.پویان هم رو به روی حاج محمود نشست و مضطرب نگاهش میکرد.حاج محمود گفت: _با دکترش صحبت کردم،گفت عملش خوب بوده ولی... به علی نگاه کرد. نمیدونست چطوری بگه،چند ثانیه سکوت کرد.همون چند ثانیه برای علی یک عمر گذشت.نفس کشیدن رو فراموش کرده بود. با اضطراب و التماس به لب های حاج محمود چشم دوخته بود. پویان با نگرانی گفت: _ولی چی؟ حاج محمود از علی چشم گرفت و به پویان نگاه کرد. -...تو کما ست. نفس حبس شده علی با درد بیرون اومد. سر به سجده گذاشت و از خدا سلامتی فاطمه شو میخواست. پویان و حاج محمود فقط نگاهش میکردن.حال اونا هم تعریفی نداشت. مدتی تو سکوت گذشت.حاج محمود به علی گفت: _دکتر اجازه داد ببینیمش.پاشو پسرم. علی نشست و گفت: _من نمیخوام فعلا ببینمش... پویان و حاج محمود تعجب کردن. -...نمیتونم تو اون حال ببینمش. هردو سکوت کردن..حاج محمود گفت.... بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم» 🌸🌸🌸🌸🌸